مامان سه فندق🌰🌰🌰 مامان سه فندق🌰🌰🌰 هفته یازدهم بارداری
مامان کوچولو مامان کوچولو هفته بیستم بارداری
پارت نهم
گزاشتم خونه برا بچه ها و رفتم بیرون گفتم میخام گوجه بگیرم برا ناهار  همون روزم قرار بود خاله مامانم بیاد و مامانم گفت اگ اومد گوجه درست کن براش منم ب بهونه گوجه زدم بیرون و اونم اومد با موتور دمبالم و من سوار شدم و رفتیم و کباب گرفت خوردیم چون صبحونه نخورده بودیم هیچ کدوممون بعد سوار موتور شدیم خاستیم بریم ک حالش بد شد و منم حالت تعوع گرفتم و اون اورد بالا یکم بخاطر کبابا بود خوب نبودن بعدم حرکت کردیم رفتیم  دور زدیم و رفتیم ک بلیط بگیریم بریم خوزستان اونجا قرار بود بریم پیش یکی از فامیلاش بعد بلیط گرفتی مال ۱۲و نیم بود یکم دور زدیم تو خیابونا و بعد رفتیم و سوار یه ماشین شدیم بهمون ماکس دادن و از من و سجاد چسبیده بود بهم 😅😍و مارو بردن ک سوار منبوس شیم و بریم رفتیم سوار شدیم همه چی خوب بود منبوس حرکت کرد و رفتیم ب سمت خوزستان نیم ساعت نگزشته بود ک فاعزه دختر عموم زنگ زد ب سجاد منم ترسیدم و جواب داد گفت مژده پیشت نیست و اینا گفت ن مژده کی تاهالا یه دقیق اومد پیش من ک الان بار دومش باشه چیشد و اینا گفت مژده نیست خاستا بره مقازه از صبح تاهالا نیومده
مامان شوشولی مامان شوشولی هفته بیست‌وهشتم بارداری
مامان کوچولو مامان کوچولو هفته بیستم بارداری
پارت هشتم
و برا سجادم گریه کردم همون موقع بود فکر فرار اومد تو سرم و فرداش مامانم رفته بود سر کار داداشمم کار بود رفتم دم در دیدم نشسته و سیگار میکشه منم ک بد جور مخالف سیگار و اینا بودم گفتم بیا نیومد هرچی میگفتم نمیومد یکی دیگ روشن کرد زدم رو پیشونیم خون از دماقم اومد و من رفتم داخل دماقم شستم و زودی اومدم بیرون و گفتم بیا اینبار اومد و گفت دماقت چی شد گفتم خون اومد و براش تعریف کردم چی شد دیشب و اینا معذرت خاهی کردم و گفتم خیلی کتک خوردم و اینا  اون روز مامانم گوشی برده بودواس همون نشد بهش پیام بدم تا فرداش ک گوشی موند خونه و بهش پیام دادم و همون روزم اومد پیشم و بغلم کرد ولی من همیش خجالت میکشیدم از این کار و نمیزاشتم بچسبیم بهم و بعد چند وقت گزشت و نزدیک عید بود دقیقا دوماه بود ک باهم بودیم  و عید هم گزشت و بعد عید شد بهارم رفت اول تابستون شد ک  ما تصمیم گرفتیم فرار کنیم چون من تو خونه خیلی کتک میخوردم و اینا قبول کردیم بعد چند بار ک هی میگفتیم فردا میریم فردا میریم یه روز اومد گفت مسخره میکنی منو خب بیا بریم دیگ منم گفتم بزار برم تخم مرغ بگیرم بعد میریم و رفتم تخم مرغ گرفتم
مامان مامان کوچولو مامان مامان کوچولو هفته دوازدهم بارداری
مامان توت مامان توت هفته بیست‌وچهارم بارداری