مامان ارغوان مامان ارغوان روزهای ابتدایی تولد
مامان شازده کوچولو💎 مامان شازده کوچولو💎 ۷ ماهگی
داستان حقیقی یکی از شما
لیلا
پارت ۴

ولی اینا شایعه نبود ، حقیقت بود.
مامانم جلو چشم ما وقتی از تاکسی پیاده می‌شد همراه باقی پول ماره تلفن بینشون رد و بدل می‌شد،یا وقتی می‌رفت خرید در ازای خوش برخوردی مامانم لباس اشانتیون،
عطره اشانتیون،
حتی کفش اشانتون بهش می‌رسید و بعدشم که مشخصه با هم رفیق می‌شدند.
راستش بابامم بابام چون همیشه تو جاده بود از این حرفا خبر نداشت می‌دونست این شایعه ها حقیقت داره.
همیشه با خودش فکر می‌کرد چون زنش خیلی خوب به خودش می‌رسه ، وضع مالیشون خوبه و امکانات رفاهی بهتری نسبت به بقیه همشهریاشون دارند مردم از سر حسادت پشت سر هر کسی که ازشون جلوتر باشه و بهتر حرف می‌زنن!
بابام که تو جاده بود مامانمم هرچی پول بابام بهش می‌داد ،برای تیپ و قیافش خرج می‌کرد .
هر روز صبح ما رو می‌برد می‌ذاشت خونه مادربزرگم( مادر مادرم). گاهی وقتا حتی شب هم دنبال ما نمی‌اومد...
ولی همچین که بابام برمی‌گشت میشد همون زن موجه و مادر مهربونی که بابام فکر می‌کرد هست...
در اصل میشه گفت ما نه پدر داشتیم،نه مادر بالاسرمون بود.
مامان آیلا مامان آیلا ۲ ماهگی
مامان علی مامان علی روزهای ابتدایی تولد
مامان آیهان مامان آیهان ۶ ماهگی