مامان امیر عباس مامان امیر عباس ۱۷ ماهگی
سلام مامانا یه سوال دارم از شما لطفاً بگین اگه شما توی این وضعیت بودید چکار می کردین
خواهرم دوتا پسر داره که نمی دونم به چه دلیل اجازه داد یه آدم حروم زاده وارد زندگیش بشه و زندگی اش رو از هم بپاشه الان بیشتر از دو سال که طلاق گرفتند و با اون آدم اشغال ازدواج کرده و پسر بزرگش که الان 18 سالشه با پدرش زندگی می کنه و کلا ازش بی خبره
پسرش میگه من اصلا دیگه مادر ندارم
پسر کوچیکش که کلاس دوم با خودش زندگی می کنه
این مرده خدا کنه خیر از زندگی اش نبینه البته همراه خواهرم خیر نبینه زیاد این بچه رو کتک می زنه بی خودی و با خودی هر طور به دستش بیاد می زنه
دیشب با لگد می زد سر اینکه شیشه عینک اش رو گم کرده بود بچه
الان شما چی میگین من خودم سه تا پسر دارم یه دلم می گم نگهش دارم پیش خودم نزارم باهاشون برگرده شهر خودمون یه دلم میگه مگه دایه مهربان تر از مادرم .بخدا دیشب اینطوری زدش شوهرم کلا اعصابش بهم ریخت از توی رختخواب بلند شد سیگار کشیدن.صبح پسرم میگه خدا کنه خاله خیر نبینه برای کاری که با این بچه ها کرد
الان شما چی میگین بنظر شما چکار کنم