مامان 《 𝙢𝙮 𝙨𝙤𝙣》 مامان 《 𝙢𝙮 𝙨𝙤𝙣》 ۱۲ ماهگی
دوستااااااان
یه دختره که دختر خاله ناتنی من و شوهرمم هس قبلا ها قبل اینکه ما ازدواج کنیم کراش بوده رو شوهرم( گو خورده) و شوهرم حالش ازش بهم می‌خورده و کلا آدم مذهبی هست و اولین دختری که باهاش ارتباط داشته من بودم خداراشکر و ازدواجمون عاشقانه بوده. بعدداون موقع این دختره یکی دوبار میخواسته نخ بده و اینا و پیام داده شوهرم تحویلش نگرفته و قبلا خودش،برام تعریف کرده بود حالا دیروز با یه شماره دیگه برای شوهرم دو سه تا عکس فرستاده بود و دوباره حذف کرده بود. به نظر من میخواسته سر حرف و باز کنه. بعد شوهرم سین نزد اومد داد به من گوشیو گفت ببین یه شماره ناشناس بهم پیام داده تو واتساپ من رفتم اولش عکس ها بود ولی باز نشده بود و نت بد بود. اومدم بیرون دوباره رفتم دیدم حذف شدن بعد تو گوشی خودم نگاه کردم دیدم استوری اش هست و زنگ زدم و... معرفی کرد ولی گفت اشتباه گرفته بودم. منم بهش گفتم دفعه آخرت باشه از این گو ها میخوری بعد گفت من کاری نکردم و فلان و اشتباه شده. منم گفتم زنگ میزنم به پدر مادرت صبح میگم بهشون. بعد گفت اصلا عکس ها رو مامانم فرستاده بود و فلان گفتم پس چرا وقتی پرسیدم چرا حذف کردی و معرفی کن معرفی نکردی گفتم چرا اولش،که زنگ زدم صدای منو شنیدی قطع کردی و بلاک کردی. گفت من نمیدونستم تویی. بعد گفت مامانم گفته بلاک کن. بگم که دیوونه اش کردم با چند تا خط زنگ زدم مجبور شد جواب بده. الان فازش اینجوریه که اصلا من نبودم مامانم بوده درحالی که مامانش اصلا سواد نداره بهش گفتم آبروتر‌ میبرم خبر دارم قبلا هم به شوهرم پیام داده بودی. گفت من کاری نکردم