مامان امیر بهادر مامان امیر بهادر ۲ سالگی
اینجاها ی اتفاقای میفته ک ادم هنگ میکنه ی پسرعمو شوهرم داشت ک میلیونر بود ایقد پولدار طلا فروشی داشتن پمپ بنزین زنش ایقد مغرور سرتاپا طلا ی روز ک نزدیک 40کیلو طلا میاره خونه زنش با برادر و پسر عموش دیت ب یکی میکنن و شوهر رو میکشن و بدبخت تیر میزنن تا صب نمرده بوده اول از خونریزی زیاد تمام میکنه وقتی برادرش شروع میکنه ب دعوا کردن بچه هاشو میبره ت اتاق و در و قفل میکنه در و باز میزاره ک داداشش بیاد و بکشه شوهره رو صبش خبر مرگش امد اما انو موقع من 15سالم بود اما خوب یادمه اوایل میگفتن دزد امده و برده طلاها اما بعدها همه چی رو شد برادره رو هم زندان کردن هنه گفتن فقط بگو ت کشتی یا خواهرت گفته من نکشتم اما نمیتونمم اسمش بگیرم همه میگن تیر زنه زده طلاهارو هم برداشتن خوانده مقتول رضایت ندادن داداشش رفت بالای چوبه دار و خواهره هنوز زندش بچه هاش بزرگ شدن و از پیش مادرش رفتن ی دختره 12ساله داش الان زنه شوهر کرد و اون دختره رو ازش گرفتن بچه هر روز میگن گریه میکنه مادرم کدوم مادر همون مادری ک شوعر ب بچه ترجیح داد اشغال اون شوهر یکی دیگ رو مخ زده ک اونم نفرینش میکنه