مامان عماد جانم 🩵 مامان عماد جانم 🩵 ۱۴ ماهگی
این یه کیک‌سیب و دارچینِ تابه ایه که پختم تا ببریم خونه مادر بزرگ همسرم چون هم از کربلا اومده بودیم و بخاطر کهولت سن نمیتونست بیاد خونمون هم برای روز مادر ...
پیشنهاد من بود که کیک بپذم ، و یکی از دلایلش این بود که عمه همسرم هی طرز تهیه کیک ها هی ترفند فیلان و بیسان به من نشون میداد و تیکه مینداختن که تو بلدی بپذی یا نه این چیزا رو منم لبخند میزدم و میکفتم بله پختمم اما جدی نمیگرفتن (جدی هم نگیرن به کتف چپ منه واقعیت)
اما در کل یکی از دلایلم این بود بذار بپذم ببرم حالا ببینن منم بلدم یکی هم اینکه این بهتره تا بیرونی ها
و منی که همیشه خداا تمامم کیک هام خوب پف میکنه یکدست باد میکنه وخوشمزه میشه ،این سری در بدترین حالت خودش قرار گرفته بود و بافت منسجم خمیری داشت :)

بعد بردن به اونجا و برش زدنش فعمیدم ای دل غافل که کاش دستم میشکست و فکرمم حتی به سمت اینکه کیک بپذم نمی‌رفت...

و خانواده همسری که با چشم تحقیر نگاهم میکردن و منی که به فکر فرو رفتم ....
که واقعاً اینهمه ارزشش و داشت که خودت و خراب کنی!!!