مامان اصلان مامان اصلان ۲ سالگی
حالم خیلی گرفته از زندگی خسته شدم دلم میخاد بمیرم ولی بخاطره بچه هام ب زور دارم تحمل میکنم 😔😭
واقعا چرا بعضی از مردا از درک و فهم بویی نبردن چرا انقدر خودخواه هستن هیچ کس و هیچ چیزی براشون اهمیت نداره جز خودشون فقط خاسته ی خودشون مهمه اگه چیزی بخان باید همون لحظه انجام بشه ولی ما ی چی بخایم باید چن وقت بگیم و تکرار کنیم خدا میدونه کی انجام بشه
هنوز بعد از ۱۶ سال زندگی مشترک نتونستم بشناسمش و هرچقدر میگذره آدم پست و عوضی تری میشه ؛ رفتارش اخلاقش حرفاش ، بدتر و کثیف تر میشه و بیشتر دلمو میشکنه .... حالم ازش بهم میخوره . اصلا پیش خودش فکر نمیکنه بگه این زن منه نه پدر و مادر داره نه خواهر و برادری نه رفیقی ؛ همیشه تو خونه نشسته و داره ب زندگی و بچه های من میرسه با این همه مریضی ک داره بازم کم نمیزاره برامون پس منم براش ارزش قائل بشم لااقل اخلاقمو خوب کنم نیش نزنم ، اذیتش نکنم ...... ولی کو همچین آدمی امان از یه ذره درک و شعور
همیشه تو زندگی کم توقع و ساده بودم هیچوقت ازش چیزی نخاستم همیشه دلم براش میسوخت البته مردشوره دلمو ببره ک همیشه دلم واسه همه سوخته نگران همه شدم جز خودم برا همین این بلاها سرم میاد ب هرکس خوبی کردم بدی دیدم و ضربه خوردم همش از بی کسی و تنهایی بوده 😑