مامان دوتاعشق مامان دوتاعشق ۴ سالگی
داستان عشق اول
پارت ۲
خیلی بهش علاقمند شدم واقعا عاشقش شدم‌.اسمش سعید بود.یه روز دوستش که اسمش رصا بودبهم زنگ‌زد که بیا با من باش من تا همیشه باهاتم و انصافا خوشتیپ تر از سعید بود ولی من گفتم فقط سعید دوست دارم و دیگه زنگ نزنه .اونم‌گف پس به دوستت بگو بامن باشه به دوستم گفتم اونم قبول کرد .اون موقع تلفن همراه خیلی کم داشتن .سعید و رصا داشتن ولی ما نداشتیم همیشه دنبال باجه مخابرات بودم که زنگش بزنم .یه داداش داشتم فوق العاده غیرتی و سخت گیر راننده بود همیشه خونه نبود وقتی خونه بود نمیزاشت از خونه بیرون برم ...شبها صبر میکردم همه که خاب بودن تلفن میبردم تو پذیرایی تا صبح باهاش حرف میزدم ...دوتامون بهم عادت کرده بودیم و روزی ده بار باهم حرف میزدیم .یه معازه خرازی سرکوچون بود با فروشندش دوست بودم میرفنم اونجا سعید هم میومد معازه سوپری کناری اونحا همو میدیدم ...تا اینکه سرکله یه خاستگار پیدا شد من ۱۶ساله بود ...ابجی بزرگم مجرد بود و خانوادم بدون نطرخواهی از من ردش کردن ...بعداز چندوقت دوباره خانواده خاستگارم اومدن گفتن اومدیم خاستکاری دختر بزرگتون .ابجیم اولش ناراجت شد ولی با پسره صحبت کرد اونم الکی گفته بود من اشتباه گرفته بودم .ابجیم عقد کرد و شوهر ابجیم شد موی دماغم
مامان امیر مامان امیر ۴ سالگی