مامان دلنیا و مریم مامان دلنیا و مریم ۵ سالگی
مامان ♥️هستی من♥️ مامان ♥️هستی من♥️ ۳ سالگی
سلام
امروز فستیوال خانوادگی نقاشی رولی بود تخت جمشید
پسرمو بردیم بعد رفتیم داخل خود تخت جمشید هم دیدیم
گفتم بذار از موقعیت استفاده کنم ب پسرم مفهموم بزرگ و کوچیک رو بهش بگم هرچند میدونه ولی گفتم اینجا هم نشونش بدم
همینجوری ک داشتم ب پسرم میگفتم نگاه این ستون بزرگه اون یکی کوچیکه
دیدم یه آقا همینجوری محو من و پسرم شده داره با دقت ما رو نگاه میکنه
یه دختره ده یا دوازده ساله هم داشت ک دنبالش میومد هی از خودش سلفی میگرفت
بعد یدفعه دیدم صداش رفت بالا
ب دخترش با عصبانیت گفت هی ب ما گفتی بیارم تخت جمشید
اینم تخت جمشید چرا نگاه نمیکنی خوب نگاه کن
دست دختره رو گرفتو برد😅
بعد شوهرم گفت تو ک اینجوری گفتی ب پسرمون
اون پیش خورش گفت اینا خوب دارن از محیط استفاده میکنن چرا دختر من استفاده نمیکنه بنده خدا عصبانی شد😂
باید خودتون میدیدین انقدر صحنه ی خنده داری بود ک نگو
من از عصری تا حالا هرموقع یادم میاد خندم میگیره
ولی دلمم برا دختره سوخت😐
اینم شاهکار هنری پسرم😅