مامان بردیا مامان بردیا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی پارت۲
دوباره یه ساعت بعد از حال خوب من یه معاینه شدیدتر انجام شد و دردها از اول شروع شد و چه بسا دردناک تر از قبل
من سوال کردم ازشون که دوباره بی حسی به من تزریق میکنید تا خود زایمان چون داره اثرش میره و گفتن باشه ولی ساعت که نزدیک ۷صبح شد و من ۸سانت باز شده بودم زدن زیر حرفشون و گفتن که تزریق بیش از اندازه اپیدورال باعث میشه بچه بعد دنیا اومدن بره دستگاه
خلاصه که تا ۷ونیم که بچه به دنیا اومد من بیمارستان رو گذاشتم رو سرم که شما قول بی حسی دادید وگرنه من یه هیچ عنوان طبیعی زایمان نمیکردم
اونا ام میگفتن دردش کلا یک ربعه و تحمل کن
منم مجبوری هروقت که میگفتن زور بزن به حرفاشون گوش میکردم و بالاخره آقا بردیا به دنیا اومد.
چندتا نکته
به من دکتر گفت لگنم برای زایمان خیلی خوبه ولی بنظر من دهانه رحم نرم مهمتره
بنظرم زایمان طبیعی فقط وقتی ارزش داره که تا ۶سانت رو بتونید تحمل کنید و وقتی بی حسی تزریق شد تا خود ۱۰ سانت اثرش از بین نره که اذیت نشید