مامان هدیه ی خدا مامان هدیه ی خدا هفته سی‌ونهم بارداری
مامان شاه پسر👼 مامان شاه پسر👼 ۹ ماهگی
مامان آیماه مامان آیماه هفته بیست‌وپنجم بارداری
مامان فاطی مامان فاطی هفته سی‌وهشتم بارداری
مامان 🧸radvin🧸 مامان 🧸radvin🧸 ۴ سالگی
مامان مامان نیهان مامان مامان نیهان روزهای ابتدایی تولد
خب خب خانما میخام پارت زایمان بزارم حاضرید بریم ؟😂

پارت اول ((من چهل هفته و ۵روز بودم دهانه رحمم فقط یه سانت بود دیگه صب پاشدم و لحاف تشک ها رو روشونو در آوردم بردم حموم قشنک انداختم تو تشک و آب و زدم از دوش بیاد خودم فقط لگد مردم ۲۰دیقه بعد نشستم نشسته حالت دستشویی نشستن اینا رو شستم دو ساعت بعدش درد پریودی اومد تو کمرم خوابیدم صبح با دل‌پیچه ای که می‌گرفت و ول میکرد بیدار شدم بعد علایم هامو به مامانم گفتم گفت درد زایمانه شروع کردم بر کمر دادن بعد از ظهر فشار یه مقعدم میومد ترسیدم زودی رفتم بیمارستان که گفتن دو سانتی 🥴برو پیاده روی پیاده روی کردم یه دونه سن اینچ آناناس خوردم و دردام شدید شد رفتم حموم. و اومدم موهامو اتو کشیدم 😂
بعد ساعت ۲بود که دیگه کم آوردم فاصله هاشو کم شد و شدید اومدم بیمارستان نوار گرفتن و معاینه گفت ۳سانتی بعد گفتن دهانه رحمش نمیدونم چی چیه زود باز میشه خلاصه بستری شدم و درد هام. شدت پیدا می‌کرد بغلم کمد بود از حرص به کمد یه مشتی زدم یه صدایی داد همه بیدار شدن🤣 یا خدا درد هام بیشتر و بیشتر میشد بردن منو تو اتاق زایمان گفتن اینجا درد بکش تند تند معاینه کردن گفتن تو نیم ساعت شده ۴بپ هر ساعت یه سانت بیشتر باز میشد تو سونو نوشته بود بچه ۴کیلوعه رفتن دکتر هارو خبر کردن که جنین درشت داریم آماده باش خلاصه اومدن گفتم کیسه آب نمیدونم چیه نمیزاشتن از جام بلند شم میگفتن ممکنه کیسه آبت بترکه بند ناف از بچه زود تر بیاد یا ابوالفضل مردم و زنده شدم یه لحظه یه جوری از حال میرفتم اگه مامانم با جیغ و داد صدام نمی‌کرد حتما بیهوش میشودم انکار تو یه دنیا دیگه ای بودم دردم خیلی بیشتر بود پرستار ها میگفتن حق داره جنین درشته؛؛؛؛؛؛