مامان راستین مامان راستین ۳ سالگی
سلام بچها یچی میخوام بگم که واسه خودم خیلی جالب بود.راستین اینبار ویروس گرفته بود تبش ۴۰ درجه بود ۴ روز تب بالا داشت اخرم آمپول زد اومد پایین و قط شد.بعدش کم کم رو ب بهبود رفت ولی برخلاف همیشه حتی بعد خوب شدنش هرچی میدادم عوق میزد و حتی حتی یه تیکه اندازه بند انگشت نون نمیتونست بخوره عق میزد پس میداد بچم خیلی ضعیف و لاغر شد تا اینکه رفتم خونه مامان بزرگم ناراحت بودم گفتم آخه خوب شده نه سرفه ته تب چرا هیچی نمیتونه جز آب بخوره مامان بزرگم گفت این سق دهنش افتاده روی زبونش نمیتونه چیزی بخوره ببری دکترم میخواد کلی عکس و این داستانارو بگیره اخرم ایراد میزارن روی بچت.بعد خودش دستکش لاتکس دستش کن یکم روی انگشتش سیر مالید دست کرد دهن راستین سق دهنش رو فشار داد با سیر بالا.راستین بعدش بلافاصله بازم برخلاف همیشه ۴ ساعت راحت خوابید بیدار شد جوری صورتش قرمز بود که انگار خبری از مریضیش و زردی صورت نبود درحدی قرمز بود فک کردم باز تب کرده بعد دیدم دماش ۳۶.یه ساعت بعد از بیدار شدنش خودش گفت گشنمه ینی این مدت هیچی هیچی نمیتونست بخوره عق میزد از اون روز حتی اشتهاش بیشتر از قبل مریضیش شده.کسی تا حالا این مساله رو شنیده بوده؟ینی روزی هزار بار میگم مامان بزرگ خدا خیرت بده .واقعا هیچی نمی‌خورد اصن از گلوش پایین نمیرفت