تجربه والدگری از زبان یک پدر تجربه‌گرا

مهر ۱۴۰۲ | زمان مطالعه : ۹ دقیقه
تجربه والدگری از زبان یک پدر تجربه‌گرا

الکساندر دوما نویسنده کتاب‌های ماجرجویانه‌ی فرانسوی: چگونه کودکان اینقدر باهوش هستند اما بزرگسالان کند ذهن؟

شاید جواب این سوال به آموزش و پرورش ما مربوط باشد. در هفتمین قسمت از رادیو گهواره با محمد نجفی، یک پدر تجربه‌گرا گفتگو خواهیم داشت. محمد نجفی مدیر مارکتینگ گهواره است.

 به شنیدن این تجربه دعوت هستید

👇👇

gahvare_family@

 

در این مقاله می‌خوانید:

باتوجه به حرف‌های آقای نجفی، امروزه نمی‌توان هیچ تصمیمی برای آینده گرفت، زیرا هیچکس از فردایش خودش مطلع نیست و علاوه بر آن از آنجایی که سیستم کاری امروزه بسیار متفاوت است، یک فرد می‌تواند برای مدتی در یک کاری باشد و بعد شغلش را تغییر دهد و یا در یک شهر یا کشور دیگری مشغول به کار شود.

سوال ما این است که آیا شما به عنوان یک پدر و اینکه شما نهایتا می‌توانید برای 3 ماه آینده خود برنامه ریزی داشته باشید، آیا برایتان نگران کننده نیست که آینده شما و فرزندتان چه می‌شود؟

بله نه تنها نگران کننده است، خیلی هم ترسناک است. ما داریم در دنیایی زندگی می‌کنیم که تغییرات بسیار زیاد است که تجربه کرونا این موضوع را ثابت کرد. خیلی از ماها ممکن است که دغدغه‌هایی مانند این را داشته باشیم که فرزندمان در 18 سالگی باید گواهینامه بگیرد، اما باید بگویم که آینده باردار سناریوهای مختلفی است که خیلی‌هایشان هم پیشبینی ناپذیر هستند. برای مثال ممکن است 10 سال آینده کانسپت خودروهای خودران گسترده شود بطوریکه 10 سال آینده گواهینامه داشتن و رانندگی کردن بی معنی شود. یا مانند کانسپت اسنپ که تغییر بزرگی را در زندگی ما ایجاد کرد. پس اگر اتفاقی که الان افتاده است از نظر ما 10 سال پیش تخیلی و غیر ممکن بوده است، پس من می‌توانم فرض را بر این بگیرم که آینده باردار کلی اتفاق‌های غیر قابل پیشبینی است و حرف اصلی من این است که ما چون خیلی از این ها را نمی‌دانیم در نتیجه باید به یک شکل دیگر خودمان را برای مواجه با مسائل پیشبینی نشده نامعلوم در آینده آماده کنیم. این موضوع در مورد من و مضاعف درمورد بچه‌ها نیز صادق است. 

حالا باتوجه به این صحبت‌ها و تغییراتی که با سرعت زیادی در زندگی ما رخ می‌دهد و با پیشرفت تکنولوژی این موضوع را می‌توان در زمینه کاری در نظر گرفت، اما آیا در زمینه تربیت فرزند هم همین‌گونه است؟ آیا این موضوع پدر را در مقام فردی که آموزش‌دهنده است منفعل نمی‌کند؟

مهم‌ترین کارکرد نهاد تعلیم و تربیت این است که افراد را آماده کند و توانمند کند برای مواجعه با مسائل پیشبینی نشده در آینده. برای مثال اگر من به دانشگاه می‌روم و 4 سال دیگر فارغ التحصیل می‌شوم، من باید با مسائلی که 4 سال دیگر با آن مواجه می‌شوم دست و پنجه نرم کنم. اما اتفاقی که در نهاد‌های تعلیم و تربیت می‌افتد این است که یا معطوف به گذشته است و یا معطوف به حال. 

پس اگر شما به عنوان یک پدر برای مثال فرزند خود را برای گرفتن گواهینامه آماده نمی‌کنید پس چه کاری می‌کنید وقتی نمی‌دانید 10 سال دیگر چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

به این فکر کنید که لزوما مسائلی که الان درگیرش هستید، قرار نیست در آینده هم درگیرش باشید و یا لزوما مهارت‌هایی که الان دارید، لزوما مهارت‌هایی نیست که در آینده به آن نیاز داشته باشید. برای مثال همانطور که ما امروزه از ماشین استفاده می‌کنیم و دیگر از اسب و درشکه استفاده نمی‌کنیم برای نسل جدید هم که شهروند جهان دیجیتال هستند در نتیجه یکی از چیزهایی که ما باید به عنوان واقعیت بپذیریم این است که این نسل باید به اینترنت و تکنولوژی دسترسی داشته باشند. دسترسی به اینترنت برای نسل امروزی مانند حق شهروندی است. همان اندازه که برای این نسل دسترسی به اینترنت بدیهی است برای نسل ما دسترسی به آب آشامیدنی نیز بدیهی است. پس پذیرش همچین واقعیتی بسیار مهم است. این مثال شاید کمک کند که دنیا نسل جدید چقدر با دنیای ما متفاوت است.

یعنی شما در خانه هیچ محدودیتی برای استفاده از اینترنت و تکنولوژی ندارید؟

بله داریم، اما درموردش مذاکره می‌کنیم و خیلی وقت‌ها باهم کلنجار می‌رویم و خیلی وقت‌ها پسرم می‌گوید که این حق من است که بسیار درست است. باید بپذیریم که دنیا عوض شده است.

خیلی از والدین این دغدغه را دارند که استفاده از موبایل و تکنولوژی چقدر باید باشند؟ شما با توجه به اینکه این آگاهی را دارید که تکنولوژی حق نسل جدید است، اما چگونه با این چالش کنار می آیید؟

این چالش بسیار سخت است و با وجود اختلاف نظری که من و همسرم با پسرمان سر این موضوع داریم که باید یک محدودیتی در استفاده از تکنولوژی وجود داشته باشد و گاهی اوقات ممکن است که از هم دلخور شویم، همچنان سعی می‌کنیم که فضای توام با اعتماد را حفظ کنیم و این موضوع خیلی سخت است. یعنی سعی می‌کنیم که این موضوع باعث نشود تا رابطه ما مختل شود و پسرمان احساس ناامنی کند.

یعنی ما ترجیح می‌دهیم تا پسرمان از تکنولوژی و اینترنت استفاده کند اما فضای امنی را برایش حفظ کنیم تا باعث نشود تا او چیزی را از ما پنهان کند. چراکه این شفافیت نهایت کمک می‌کند که اگر یک جایی هم ریسکی وجود داشته باشد، احتمال اینکه آن ریسک آسیب جدی وارد کند را کمتر کند. زیرا فضا وجود دارد و پسرمان در آخر به ما رجوع می‌کند. بنابراین اولین شرطی که ما می‌توانیم برای مقابله با مسائل پیشبینی نشده آینده داشته باشیم این است که تا حد ممکن فضا را امن نگه داریم تا پسرمان بتواند با مواجه با مسائل جدید آنها را با ما در میان بگذارد.

آینده آبستن یک سری مسائلی است که ما نمی‌توانیم پیشبینی کنیم پس در کنار اعتماد سازی و ساختن فضای امن، آموختن یک سری از مهارت‌ها و یادگیرنده بودن بسیار مهم است. یعنی اینکه هر فرد آمادگی این را داشته باشد که با تغییرات، تغییر کند و آموزش ببیند. 

هیچوقت نگران این شده اید که تکنولوژی با خلاقیت منافات داشته باشد؟

از یک زاویه این حرف درست است که خلاقیت یا تکنولوژی منافات دارد و اصلا و ابدا منظور من این نیست که فضای زندگی باید تماما وقف فضای دیجیتال شود. هرچند که از یک زاویه هم می گویم اشکالی ندارد. با نگذاشتن چهارچوب در زندگی اینکه بچه حتما باید به مدرسه برود بعد از مدرسه حتما باید آزمون کنکور بدهد و وارد دانشگاه شود و کلا با نگذاشتن چهارچوب تا بینهایت در زندگی می‌توان گفت که خلاقیت بیشتری را در بچه ها می‌توانیم پرورش دهیم.

برای شما با این رویکرد که هر سه ماه برنامه ریزی می‌کنید و آینده را خیلی طولانی مدت نمی‌بینید، پدر شدن تصمیم سختی نبود؟

خیلی سخت بود. بچه دار شدن واقعا دکمه برگشت ندارد و یک بار مسئولیتی است که برای همیشه دارید. پدر و مادر اینقدر بچه‌هایشان را دوست دارند که خیلی راحت می‌توانند به بزرگترین دشمن آنها تبدیل شوند چرا گاهی اوقات این عشق زیاد منجربه این می‌شود که والدین دیگر فرصت و فضای کافی را به بچه‌ها برای اشتباه کردن و زمین خوردن نمی‌دهند. این موضوع باعث می‌شود ما با نوجوانان ابدی روبه رو شویم. 

چی شد که تصمیم گرفتید بچه‌دار شوید؟

پدر شدن سختی خودش را دارد اما بعضی از سختی‌ها و تصمیمات، تصمیمات استراتژیکی است و باعث می‌شود تا پوست کلفت شوید که در این مورد بسیار خودخواهانه است. پدر و مادر شدن یک تجربه وجودی و لب مرزی است و زندگی افراد را به قبل و بعد از این اتفاق تقسیم می‌شود. آنجایی که سختی بیشتری وجود دارد رشد بیشتری وجود دارد.