بچم دو هفته سرماخورده دوبار بردمش دکتر بار دوم آمپول زد
داروهم پلارژین کیدز ازیترومایسین کتوتیفن لوراتادین داد
هنوز سرفه می‌کنه بخصوص شبها بخور سرد هم روشن میکنم
امروز مادر شوهرم قرص آسپرین آورده میگه بیا ازین دوتا بده ب بچت زودی خوب میشه گفتم چیه بزار ی سرچ بکنم من سرخود دارو نمی‌دم ب بچم
میگه چیز بدی نیست من بچه هامو بااین بزرگ کردم دوتا الان بده دوتاهم شب دو روز نشده خوب میشه
گفتم نمی‌دم گفت خودم میدم نزاشتم بچمو بغل کردم باهاش بازی کردم همش اصرار می‌کرد یا بده یا بزار خودم بدم ک من نزاشتم و چون همش اصرار می‌کرد و تقریبا ب زوررر میخواست بچمو از بغلم بگیره و اصرار داشت قرصهارو بده
من تن صدام بالا رفت و گفتم ب هیچ وجه حق ندارین ب بچم این قرص و بدی ن این قرص و ن هر چیز گیاهی ک تا الان اصرار داشتی بدی
قرصو هم گرفتم ازش انداختم سطل زباله
سریع شروع کرد گریه کردن و رفت خونش
میگم بد حرف زدم باهاش ؟
آخه گریه کرد دلم یجوری شد

۸ پاسخ

نه بابا خوب حرف زدی این چوس ناله کرده

خب اونا قدیمی فکر میکنند ،فکر میکنند هر چی میگن باید گوش بدیم اما این طور نیست دنیا در حال پیشرفت است خب از دکتر که بهتر نمی‌فهمند زور میگن به خدا شاید اگه من هم بودم همین کار رو میکردم

حقش بود عزیزم ناراحت نشو بچتو از سرراه پیدا نکردی که جیگرگوشته نگرانشی

نه خوب حرف زدی
واقعا خوبه که نزاشتی سر خود به بچت قرص بده

منم پسرم سخت مریض شده سه بار دکتر بردم ولی دکتر خودش یه داروهایی داد جواب داد .و چون تبش پایین نمیومد آمپول هم داد

نباید بد صبحت میکردی میگفتی خطر داره نمیدم من

اشک تمساح بوده.خوب کاری کردی نذاشتی.شوخیه مگه اخه خطرناکه.بچه یک ساله اونم دوتا .

کاری بدی نکردی خوبکردی نذاشتی بده اما لحن بیانت ارومتر

سوال های مرتبط

مامان گندم🌾 مامان گندم🌾 ۱۶ ماهگی
ادامه تاپیک قبل

یک ماه گذشت و گندم شد ۳۲ روزه شوهرم اومد دنبالم ک بریم بندر خونمون بابام گفت بیارینش کرمان پیش فلان دکتر میگن خوبه
ما ک میدونستم فایده ای نداره برا اینکه بابام ناراحت نشه رفتیم
دکتره اسمش خاطرم نیس ولی بابام خوب یادشه همیشه میگه من دست گندمو میگیرم میرم پیشش میگم این همون بچه ای بود ک میگفتی بچه آدم نمیشه!! تو دکتری حالا!!

رفتیم پیشش و گفت اگ دکتر فلاح گفته تشنجه پس تشنجه من علمش رو ندارم اما آزمایشش نشون میده تیروعید داره فورا ببرین فلان بیمارستان و دوباره آزمایش بگیرین 😭
رفتیم و آزمایش گرفتیم دوباره بچم سوراخ سوراخ شد و نتیجه فردا آماده میشد شوهرم مرخصیش تموم شد و برگشتیم بابام قرار شد فردا بره جواب رو بگیره و نشون دکتر بده
فردا شد و جواب رو نشون دکتر داد و گفت اره تیروعید داره حتما سریع دارو رو شروع کن فردا شروع نکنی و همین امروز شروع کن بابام گفت دکتر خوب مبشه؟ دکتر گفت ن! من ب تو ک پدربزرگشی میگم این بچه بچه نمیشه!
فقط فکر کردن ب حال بابام ک این حرف و شنید داره دیونه ام میکنه 😔
بابام زنگ زد ب شوهرم گفت میگ تیروعید داره همین حالا هم دارو بدین بهش ب صب نکشه ک دیره
ما داشتیم روانی میشدیم همه امیدمونو از دست داده بودیم
شوهرم گفت مژده برم اینجا ب ی دکتر دیگ نشون بدم اگ گفت تیروعیده ک دارو بدیم گفتم باشه

بارداری و زایمان