داشتم نگاه مبکردم دیروز خونه مادرم بودم پدرم چفد قشنگ.پسرمو نگه میداشت باهاش بازی میکرد کاری ک هیچچچچوقت با ما نکرد😂
مادرم همبنجور کلا پنج ساله چشمشون همیشه ب پسرم بوده مراقبش بودن از من و خواهرم بیشتر مواظبشن و عاشقشن
بعد دیشب رفتیم جایی ک پدر مادر همسرم اونجا بودن
پدرش بچمو دید پسرم گفت منو ببر راه بریم گفت برو پیش مادرت 😐😠
تازه تنها نوشونو بعد دوماه دیدن🤦🏻‍♀️
مادره هم ک ب همه میگه من کلا این بچه رو نگه میدارم بچمو دید اشاره کرد بیاااا ک باز ب دروغ ب همه بگه ما خیلی خوبیم با هم😂
پسرم جلو همه بهش گفت نمیخوام خااااله دارم بازی میکنم
حتی پسرم زیاد یادش نمیمونه اینارو
باز یکی از اقوام اومد جلو گفت خیلی خدا دوستت داره ها
ک مادرشوهرت کلا بچتو داره بزرگ میکنه😂
من😳😳😳
دقیقا کیا بزرگ میکنه بچمو ک من ندیدم
شاید زیر پوستیه یا ب وسیله تله پاتی 🧟‍♀️🤷🏻‍♀️
قربون پدر مادرم برم ک اینهمه زحمت مارو میکشن و یک مرتبه حتی ب کسی نگفتن
حتی بعد یک روز چشمشون ب ما میفته انگار بعد ی سال دیدنمون با همون شوق 💚

۵ پاسخ

دقیقاااا
من همش شرمنده پدر مادرم هستن
از الان به فکر اینن به پسرم عیدی و تولد خیلی خوب بدن و وقتی اونجاییم کمک من و همسرم هستن
الهی خدا حفظشون کنه🙏💚

منم بابام قبلا حرفی می‌زدیم توجه هم نمی‌کرد هر چی می‌گفتیم نه میآورد الان پسرم شده خدای خونه بابام میشینه رو سرش موهای مامانمو. می‌کشه آخر شبم میگن بچرو نبر بزا بازی کنه از صب فقط نشسته🙄😐میگم پدرتون در آورد میگه بتوچه بچه خودمون هر روز صبح زنگ میزنن بچرو نمیاری نکنه بلایی سر بچه آوردی. نمیای خودمون بیایم ببریمش 😂

حالا من هیچی بچمو‌گردن‌نمیگیره.نه‌ اینور نه اونور🤭🤭🤭🤭
تابحال یه روزه تواین شش سال نسپردمش به کسی فقط یه دو روز بستری بودم موند خونه پدر شوهرم اینا یه هفته مریض شد و مدرسه نرفت😖😖😖

خدا همه پدرمادرای با محبت و بیشتر حفظ کنه باور کن با اینکه پدر مادرم هنوز نوه خودشون ندیدن ولی هربار منو میبینن هزار جور قربون صدقه نوشون میرن تمام کارام و انجام میدن بجاش مادر شوهرم میاد میگه دل نبند بچه ممکنه تا چهل شب الکی بمیره زیاد استراحت نکن به کارات برس😭😭😭😭اگه دختر خودشون بود هیچ وقت اینطوری رفتار نمیکردن

اخی،قلبم اکلیلی شد 😍

سوال های مرتبط