خدایا هزاران بار شکرررر که این هفته هارو دیدم ...
بارداری با تمام فراز و نشیب هاش و سختی هایی که داشت خداروشکر داره به تموم میشه ...🥰🥰🥰
یعنی هزار برابر هم اگه بیشتر درد میکشیدم و سختی هارو تحمل میکردم بازم ارزش داشت ...🥰🥰
یعنی آنقدر منتظر بودم سن بارداریم با سن تولدم یعنی ۳۷ یکی بشه 😃😃😃
این هفته که رسیدم خیلی ذوق کردم😅😅
خدایا همه منتظرارو دامنشونو سبز کن ...
چند وقت پیش تو مطب دکتر بودم ی خانمی آمد با چشم گریون گفت شوهرم به خاطر نازایم میخاد طلاقم بده و گریه میکرد خدایا کسی رو حسرت اولاد توودلش نزار ..نزار بعضی زندگیا به خاطر بچه تموم بشه🤲🤲🤲
بی صبرانه خونواده منتظر گل پسرمون هستیم ...😇😇
و لحظه شماره میکنیم که این دو هفته هم به خوشی و سلامتی بگذره ❣️❣️❣️
خدایا همه مادرای بارداررو خودت هواشونو داشته باش 🤲🤲🤲
بمونه به یادگاری روز تولد منجی عالم آقا امام زمان ۱۴۰۲/۱۲/۶
آن شالله اگه اتفاقی نیفته و پسرم تعجیل نداشته باشه تاریخ سزرینم ۲۰/۱۲😍😍😍

تصویر
۶ پاسخ

افرین چه دعای قشنکی انشالله خداصداتوبشنوه همه عزیزانی که منتظراولادهستن اولادسالم وصالح نصیبشون کنه واین عزیزان طعم مادربودن رابچشن وزندیگشون باوجوداولادحفظ وپایداربشه الهی امین

خداروشکر عزیزم
و الهی آمین برای دعاهای قشنگت

اللهی آمین

انشاالله به خوشی بغلش کنی ❤️

خیلی برات خوشحالم عزیزم ایشالله از این به بعدش هم برات شیرین و قشنگ باشه ، خوشحال میشم وقتی اینجور تاپیک ها رو میبینم 🥰
ایشالله همه تودلی ها صحیح و سالم و به موقع به دنیا بیان🤲

عزیزم ب سلامتی بغل بگیریش تاریخ هردومون یکیه ولی من هنوز دکتر تاریخ زایمان بهم نداده

سوال های مرتبط

مامان آقا فراز💙 مامان آقا فراز💙 ۴ ماهگی
اولین روزی که وارد گهواره شده بودم ۴ هفته و چند روز بودم....
دو روز بود که فهمیده بودم باردارم....
وقتی هفته به هفته هاش رو نگاه میکردم تو دلم حسرت میخوردم میگفتم اوه چه راه طول و درازی ....
چقدر طول میکشه که من به اون هفته ها برسم....
۳۸ هفته رو سرش خیلی تامل کردم....
آرزو کردم چشم ببندم باز کنم ببینم تو ۳۸ هفته ام!!!
یعنی دقیقا ۳۴ هفته ی قبل!!!
چشم بستم و باز کردم ....الان تو هفته ی ۳۸ ام!!!
فکر نمیکردم تا اینجا برسم....
با این همه چالش....
با سرویکس کم....با احتمال زایمان زودرس ...با دهانه رحم باز!!!
خیلی سخت بود...خیلی اذیت شدم...خیلی شبا بغض داشتم و درد داشتم...
ولی همش دعا کردم که خدایا به نقطه امن برسم....خدایا بچمو سالم بغل بگیرم...
چه شبایی که از درد با شوهرم دوتایی گریه کردیم... چه شبایی که استرس داشتم و خودمون رو با عجله رسوندیم بیمارستان.... چند روز مونده....
نمیدونم دقیقا چقدر ...اما خداروشکر میکنم که تا اینجا به سلامت اومدیم من و گل پسری..... خدایی که مارو تا اینجا آورده قطعا اینقدر دوسمون داره و مواظبمون هست که این چند روز ام بگذره...فراز رو بغلش کنم...بوش کنم...دور نفساش بگردم....
میدونم راه سخت تری در انتظارمه...کلی چالش جدید....
اما میارزه به شیرینی بغل گرفتنش...به ذوق دیدن چشماش...به اولین هاش...
خدایا نگهدار کوچولوی من و تمام مامان های باردار باش...
امیدوارم هممون به سلامتی بغل بگیریم تیکه ی وجودمون رو🙂♥️