۱۱ پاسخ

منم پارسال بچه اولمو ۲۸اسفندماه هم ماه و هم هفته شما از دست دادم سوختم داغون شدم ،ولی کم کم فهمیدم که صلاح و قسمتم در این دنیا بوده خیلی سخته خیلی درکت میکنم ادم میسوزه و متالشی میشه ولی اتفاقی که افتاده من وشما نمیتونیم دیگ کاری کنیم و زندگی جریان داره من بعد از ده ماه اقدام کردم وبااولین اقدام خدا بهم بچه داد دوباره الان اصلا ب بارداریم فک نمیکنم تا نخوام استرس بگیرم فقط سپردم ب خدابالاسرم خدا خودش دید چقدر سوختم وچقدرداغون شدم امیدم ب این که اینبار نمیذاره یکبار دیگ بمیرم 💗انشاءالله هرچه زودتر حال دلتون رو ب بهبودی بره هیچ وقت فرزندی ک ازدست دادی از یاد نمیبری و اون میشه ی گوشه از نیمه پنهان قلبت امیددارم سری بعد خدای عزیزم تقدیر برای شما قشنگ تر رقم بزنه🌸🌷

عزیزم درکت میکنم منم ۲۳ هفتگی این‌اتفاق برام افتاد دو سال پیش حالم خیلی بد بود تا چن وقت این یکی و سرکلاژ کردم امیدوارم بمونه برام برا شما هم انشالله ک جاش سبز بشه ب زودی و شماهم حتما سرکلاژ کن

میفهممت.من سه سال پیش بعد ۱۲سال دوادکتر با آی وی اف باردار شدم.دوطرف خانواده ها پر از خوشحالی بودن خودم وشوهرم که رو ابرا بودیم.دیگه گفتیم خدا داد وتمام.هفته ۲۸بودم سونو دادم آزمایشارو دادم همه چی اوکی بود.فرداش دیدم کمرم یه خورده درد میکنه.دیگه گفتم طبیعیه زن حامله یکم کمردردو داره.غروب شد کمردردا شدید شد میزد زیر شکمم.رفتم اورژانس ماما گفت سنگ کلیست.رفیقم گفت بیا ببرمت بیمارستان مرکز استان.رفتیم اونجا گفت خانم دهانه رحمت دوسانت بازه.گفتم سرکلاژ کردم چطور بازه؟ هرکاری کردن نشد دیر شد واسه جلوگیری از زایمان دهانه رحمم پاره شد سرکلاژم باز شد بچه اومد چهار روز تو دستگاه بود.دکتر میگفت خوب میشه ولی زمانبره اولین شیرو که بهش دادن بدنش قبول نکرد بچم حالش بد شد ومرد.دنیام رفت آرزوهام رفت ومنم خاطرات لگد زدناش چهار روزی که تو دستگاه بودو باهاش بازی میکردم.بعد فوتش تا دوماه تشنج میکردم.همیشه میگفتم به آقام بیا بریم بیمارستان شاید اشتباه کردن بچم هنوز تو دستگاهه.دوسال ونیمه گذشته از اون زمان ولی شبی نیست به یادش گریه نکنم.تا میتونی گریه کن گریه نکنی سکته میکنی.ولی زندگی کن.شوهر داری خودتم جوونی.همدم هم باشین .این داغ تا آخر عمر باهاته.جزوی از زندگیته.من بعد بچه یه ماهه میبینی میگی اگه بود یه ماهگیش اینجوری بود.۲۰سال دیگه جوون ۲۰ساله میبینی میگی اگه بود اینجوری بود.دیگه زندگیت همینه.اونی که میگه ولش کن میخواد دلداریت بده ولی نمیدونه چه آتیشی به قلبت میزنه.به خودت برس بدنتو قوی کن که مثل من واسه حاملگی بعدی کم نیاری.

جانم تو مقصر نیستی بعضی چیزها از دایره اختیارات ما خارجه تو هرکاری از دستت در میومد انجام دادی
این دوره سخت هم میگذره تجربه اش رو داشتم که میگم
دنیا بالا پایین زیاد داره
زخم هات که بهتر شد برای عید سفر برو
دورت رو با ادم های امن و کسایی که دوسشون داری پر کن که کمتر فکر وخیال کنی
اگه میتونی مشاوره هم برو کمک میکنه زودتر از این دوره عبور کنی
ان شاالله درست میشه دوباره به خواسته دلت میرسی💐💐

قربونت بشم چرا خودتو سرزنش میکنی؟. تو تمام تلاشت رو کردی و مادرانگی رو به حد آخرش بجا آوردی. بعضی چیزا دیگع دست ما نیست.
خدا خودش برات برنامه بهتری داره‌ شک نکن

عزیزم خدا بهت صبر بده گلم..منم تجربه تلخ داشتم فقط سپردم به خدا بلکه خدا جواب ناراحتیتو بده به خوشی خوش باز دامنت سبز بشه

چیشده چرا ناراحتی؟

چرا ۲۶ هفته زایمانت انجام شد ؟ چ جریانی پیش اومد؟

خدا بهت صبر بده عزیزم ایشالا بزودی باز دامنت سبز بشه🙏🥺

چی شده عزیزم مشکل بچه چیه ؟🥺

وای تو رو خدا بگو چی شده

سوال های مرتبط