دیگه حالم از هرچی بچه بچه داری بد میشه بابا یک ساعت نشستم تا دخترم ی دونه تخم آبپز بخوره پیر شدم از دستش ده بار می‌ریزه بیرون

پسر من کلا صبحونه نمیخوره تقریبا یه 6/7ماهی میشه، دیگ یک روز در‌میون سوپ میپزم ساعت ده ونیم اینا بهش میدم میخوره، لبنیات ، تخم مرغ ، هرچی فکر کنی هرمدلی امتحان کردم نمیخوره منم دیگ نمیدم،

پسر منم نمیخوره
از صبح تا حالا فقط یه تیکه نون لواش خورده همین

بیا واقعا با هم بزنیم تو سرمون بچه آدم پیر میکنه خوشبحال اونایی که شیر به شیر میارن انقدر قوی میگن خیلی خوبه

ای خدااااا چه جوری از دست این فر فری جذاب خسته شدی آخه شیرینم 😍 ماهم وضعیتمون همینه

دختر منم تخم مرغ آب‌پز دوست نداره زیاد. اگه بخوره هم فقط سفیده میخوره
ولی به جاش عاشق املته و کوکو
دیگه هر مدلی باید امتحان کنی ببینی چطوری بیشتر دوست دارن

دختر من اصلا نمیخوره غذا خسته ام کرده تخم مرغ و اینا که اصلا دیگه نمیخوره

فکر نکنم هیچکی اندازه من در راه بچه داری سرویس شده باشه. تک و تنها در غربت با یه فسقلی زبل و بدقلق. با کار بیرون و تمااام کارهای خونه و همسر همیشه به ماموریت. ولی همینکه میگه مامانینو دلم میخواد درسته قورتش بدم.. صبحها میذارمش مهد انقدر دلم تنگ میشه که میخوام برم زودتر بیارمش😅

خب چون از اول اصولی پیش نرفتی . مامان بزرگی پیش زفتی اموزشش ندادی

حالا پسرمن اصلا گوشی هم نگاه نمیکنه هیچی حواسش رو پرت نمیکنه

خوب نده دوس نداره

همین الان منم درگیربودم هر چی می‌دادم تف میکرد بیرون قشنگ میخندید هر چی اخم میکنم که یعنی ناراحتم باز کارشو ادامه میده کل لباسهاش کثیف شد دوتا قاشق هم نرفت تو شکمش یعنی خودمو کنترل کردم که نزنم دیدم عصبانیتم امپرش داره میره بالا ممکنه دست روش بلند کنم پاشدم جمع کردم از اون صحنه دور شدم تا دوسه ساعت دیگه دوباره برم سراغش

پسر منم نمیخوره🥲🥲🥲

هوفف زندگی من بدتر از توعخ