خانما پسرم میریم بیرون همیشه یه چیزی میخاد اسباب بازی ببینه میخاو خوراکی ببینه میخاد با اینکه تو خونه از اون اسباب بازی داشته باشه بازم‌میخاد امروز خیر سرم رفتم برا خودم یه چی بخرم هر اسباب بازی دید جیغ و داد گریه یعنی کل بازارو صدای پسرم بود ک جیغ میکشید اصن انقد عصبی شدم گفتم هیچی نمیخام برگشتم خونه
هر از گاهی میگم کاش خدا میدونست بچم قرار این چنین لجباز و یه دنده بشه حداقل مامانمو نمیبرد پیش خودش انقدر دست تنها نبودم حتی پیش کسی نمیمونه ک ببرم بزارم 😭😭😭

نبرش بازار
آیدین بازار رو ندیده

من هیچ وقت رهام رو بازار نمی‌برم یا خونه مامانم هستش یا خونه عمش چون بچه است دیگه الآنم که هوا سرده اصلا نبردم بیرون فقط در حد مهد اونم چون خودم میرم سرکار
یک شنبه می‌خوام برم بازار میبرم مهد میذارمش

دقیقا پسر منم همینه ولی دیگه برا خرید اصلا بازار نمیبرمش ،حالا خوراکی بخواد میخرم ولی بخدا ی اسباب بازی سالم نداره همشو میشکونه خراب میکنه

تنها نیستی پسرمنم همینه یه کولی بازی درمیاره یه اشکی میریزه ک بیاو ببین رفتیم بازار روز گریه ک خرگوش میخوام بعد نداشت اسباب بازیشو فقط مجسمه خرگوش داشت میگفت بخر دیروز رفتیم بازار باز گفت خرگوش اخر ۲۰۰تومن دادم ی عروسک خرگوش خریدم ببینم دفعه بعد چی میگه 😑😑😑😑

چون از اول هر چی که بیرون خواست نه نگفتین و این بچه عادت به این کرد که هر چی دید رو باید داشته باشه

عزیزم من هرموقع بازار رفتنی یا میزارم پیش مامانم یا مادرشوهرم

نکنه اون بچه ای که امروز بازار جیغ میکشید بچه تو بود جلو پاساژ پردیس😅😅😅😅

پسر من اسباب بازی نمیخواد ولی هر سری میریم بیرون یه خوراکی میخاد که براش میخرم. میدونه فقط یدونه میخرم

وای بچه من تامی
رم دنبال داداشش دم مدرسه میگه بریم تاپ گریه دادبیدادسوارمیکنم دیگه نمیخادبیادخونه