۱۲ پاسخ

من تا ۱۲ روز حتی نمیتونستم پسرمو بغل کنم شیاف هم نمیتونستم بزنم چون وباسیرم زده بود بیرون مسکنم نمیخوردم که بتونم شیر بدم
دفعه اول که گفت راه برم ۶ ساعت بعد ریکاوری بود از تخت که بلند شدم اندازه یه سطل بزرگ یهو کلی خون ازم ریخت مامانم که اصلا از ترس صداش در نیومد دو قدم رفتم پرستار گفت کافیه
دفعات بعد اما خیلی راحت راه میرفتم اما صاف نمیتونستم زیاد خیلی هم درد داشتم خیلی زیاد اما بازم برگردم عقب سزارینو انتخاب میکنم قطعا

منم همین بود

با اجازه بنده هم یه فلج رو تختی هستم که نمیتونم پاشم ،خورد شدم یعنی

و من چی بگم که تو بیمارستان با کلی درد از جام پاشدم رفتم ان آی سیو پیش بچم بعد تا چهار روز بیمارستان دست تنها باید پا میشدم میخوابیدم بعد بخیه هام خونریزی کرد دوباره بستری شدم بدون بی حسی دوتا بخیه بهم زدن اومدم خونه دوباره برا زردی بچه رفتم بیمارستان دوباره بخیه ها خونریزی کرد مردم و زنده شدم تا خوب شدم

آخ منم خیلی درد داشتم وقتی اولین بار بلند شدم سوزش عجیبی داشتم خیلی بد بود بعد که بلند شدم کلی ازم خون اومد پرستار ها گفتن بخواب رو تخت دست کرده بودن داخل واژنم میخواستن از داخل رحمم اگر چیزی مونده بردارن شکمم هم فشار میدادن کل تختم شده بود پر از خون من اینقدر برام بد گذشت دیگه میترسم بچه بیارم🥲🥲

نه خداروشکر برای من خوب بود
خیلی بستگی به دکتر و نوع بخیه و توانایی جسمی هر فرد داره

من اولین بار ک پاشدم بیهوش شدم افتادم
گذاشتنم رو صندلی بهم ابمیوه و کمپوت و نمک دادن همونجور ک نشسته بودم بازم بیهوش شدم
از شدت درد قند ناشتام شده بود ۶۰
پرستار گفت خداروشکر بهوش اومدی نرفتی کما
فرداش بزور راه رفتم اونم پرستار اومد منو داشت

بگم هنوزم درد دارم باورت میشه؟؟میترسم به شکمم دست بزنم
ولی هزار بار دیگم باردار بشم همینجوری درد بکشم بازم سزارین میکنم

ن عالی بود برا من

منی که هیچی نفهمیدم و خودم پاشدم راه رفتم و دستشویی رفتم
فقط تهنا قسمت بدش اونجا لود ک شکمم فشار میدادن مابقی رو هیییییچی حس نکردم

بلع من مردمو زنده شدم

من مامانم میکفت که سخته ولی نه در این حد میگفت چون شکمت بخیه داره اذیت میشی صاف بشی

مادرم مث شما بود آخرین زایمانش تا ده روز بلند میشد گریه میکرد😑

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۳ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۳ ماهگی