مامانای قشنگ چطورین ؟؟تو دلی ها خوبن 😍😍
الان از آزمایشگاه اومدم امروز دوباره بهم یادآوری شد که بجز خودم یه نفر دیگه هم تو وجودم هست که واسه خیلی ها مهمه و از این بابت خوشحالم هر روزی ک میگذره بیشتر این حس قشنگ رو تجربه میکنم 😍
از بس اینجا از آزمایش امروز بد شنیده بودم ک دیشب خواب دیدم تو آزمایشگاه حالم بد شده و فرداش دوباره رفتم و باز حالم بد شده🤣🤣از ترس امروز صبح ک از خواب بیدار شدم آنقدر با شدت عذر میخواهم بالا آوردم که سرپا خودمو هم خیس کردم 🥴 همیشه صبح حالم بد میشد ولی خودمو دیگه خیس نمی‌کردم همسرم گفت از ترس و استرس بوده دیگه نمیدونم 😄😄خواستم بگم اصلا نترسییییید محلولی ک خوردم یکم مزه پرتغال میداد ولی رنگش سفید بود گفت تو ده دقیقه باید خورده بشه بیشتر نشه ولی من تو کمتر از دو دقیقه خوردم آنچنان هم بد نبود شیرینیش هم اندازه بود جوری نبود ک اذیتم کنه سری دوم ک میخواست خون بده رگ نداشتم دقیقا تو همون سوراخ قبلی خون گرفت فقط یک ذره سوخت در همین حد تقریبا نیم ساعت بعد خیلی زیاد سردم شد دراز کشیدم رو صندلی کاپشن همسرم و انداختم روم یکم گوشی بازی کردم ک آلارم گوشیم زنگ زد ک نوبت سومه ازمایشمه وقتی خواست خون بگیره گفت خیلی بدنت سرده مشخصه هم افت قند داری هم افت فشار بشین همینجا ی چیزی بخور ده دقیقه بعد اگه خوب بودی برو من حالم بد نبود ضعفمم آنچنان زیاد نبود فقط ابرا جونی خیلی گرسنه شده بود شکممو پاره کرررد🤣🤣بچه ها اصلااااا سخت نیست نترسید منی ک از خون دادن وحشت داشتم هم مشکلی نداشتم فقط استرس بود ک منو از پا درآورد فقط خواهشم ک از مامانای گل دارم اینه ک وقتی تجربتون بد هست برامون تعریف نکنید تجربه های خوب خوب بگید واسمون ک نترسیم 😘

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط