سلام منم زایمان کردم سه شنبه سزارین شدم قسمت همه منتظرا فقط سوند اذیت داشت برام اولش که وصل کرد یه ربع سوزش داشتم رفتم اتاق عمل میترسیدم داشتم میلرزیدم بهم گفتن برو رو تخت بشین نشستم اومدن امپول بی‌حسی رو زدن درد نداشت خیلی مثل امپولای معمولی که میزنیم بود دردش بعد سریع دراز کشیدم سردم بود رومو پر از از پارچه کردن و یه پرده زدن اولش احساس نفس تنگی داشتم نمیتونستم نفس بکشم ولی فقط دوسه دقیقه ی اول که بهم گفتن الان خوب میشی چند بارم آروم عق زدم ولی چیزی بالا نیاوردم پرستار گفت الان خوب میشی که واقعانم بهتر شدم پنج دقیقه نشد که بچه رو نشون دادن واقعا از سرعت عملشون تعجب کردم بهم نشون دادن بچه رو بعد پرستار گفت بهت امپول میزنم کمی بخوابی دیگه چیزی نفهمیدم یه دفعه دیدم دارن انتقال میدن ریکاوری کمی ام اونجا موندم بعد رفتم بخش اولش خوب بودم بی حسی که رفت دردا شروع شد درد داشتم دیگه باید تحمل میکردم چند بارم شیاف زدن بهم بعد گفتن راه برو درد داشت اما قابل تحمل بود راه که رفتم کم کم داشتم بهتر شد دردا دوروز نگه داشتن قانون بیمارستان بود بعد اومدم خونه الانم خوبم درد داشتنی شیاف میزنم خوبم

۵ پاسخ

خداروشکر ..دردسزارین خیلی زیاده؟؟؟من فقط از درد بعدش میترسم کابوسه برام

بسلامتی عزیزم.
تو کدوم بیمارستان رفتی؟
دولتی بود؟

به سلامتى عزيزم خداروشكر كه زايمان كردى صحيح سلامت بغل گرفتى فسقلى تو خدا برات حفظش كنه انشاالله

بسلامتی عزیزم برا ماهم دعا کن

خداروشکر عزیزم ان شاالله برای منم خوب و راحت باشه سزارینم..

سوال های مرتبط

مامان حنا مامان حنا ۱ ماهگی
#تجربه زایمان ۳
پرستار کمک داد خوابیدم روتخت اتاق عمل بعدبهم سوند وصل کردن که درد نداشت ولی حس سوزش زیادی داشت بعد چدکتر بیهوشی اومد آمپول ها بی حسی زد تو کمرم درد خیلی کمی داشت و قابل تحمل کمکم دادن خوابیدم بعد دستگاها بهم وصل کردن یه پرده وصل کردن جلو من دکترمم اومد
دیگه ساعت شده بود ۱و ربع
بخاطر سردرد شدید که داشتم حالت تهوع هم گرفته بودم شروع کردم بالا آوردن پرستار بنده خدا ظرف گذاشته بود کنار صورتم منم حالم بعد میشد دیگه شده بود ساعت۱ونیم شنیدم دکتر داشت به پرستارها می‌گفت چند نفرصدا کنید بیان کمک که بچه گیر کرده دیدم چند نفر سریع اومدن تو اتاق دستکش پوشیدن اومدن بالا سرمن و جوری بدنم تکون میدادن که بچه در بیارن که هر لحظه میگفتم از رو تخت الان میوفتم پایین اینقدر جوش و استرس بچه رو که داشتم حد نداشت بچه رو درآوردن ولی جیغ نزد دیگه سریع دکتر بیهوشی اومد نفهمیدم با بچه چیکار کرد که شروع کرد به جیغ زدن ولی خودم بیهوش کردن دیگه وقتی چشم باز کردم ساعت۲بود انتقالم دادن ریکاوری
مامان طنین🍓🍫 مامان طنین🍓🍫 ۱ ماهگی
سلام مامانا من اومدم با تحربه سزارینم 🤗
ساعت یه ربع به هفت دکترم گفته بود بیمارستان آرتا باشم از ۱۲ شب به بعد نباید چیزی میخوردم، صبح رفتم بیمارستان از سوند وحشت زیاد داشتم ولی خب زیادم درد نداشت فقط اولش یکم سوزش داشت ، نوار قلب بچه رو گرفتن سوند وصل کردن بردن اتاق عمل ، اونجا دیدن استرس دارم انقد باهام شوخی کردن تا حال و هوامو عوض کنم امپول بی حسی رو زدن حتی یذره هم درد نداشت دکتر مهاجری یه اهنگی رو باز کرد و شروع کردن به عمل 😂 همین که بی حسی رو زدن من به ثانیه نکشید بی حس شدم یه پرده جلوم کشیدن به دو دیقه نکشید که صدای گریه بچمو شنیدم بهم نشون دادن انقددد سیاه بود که گفتم خدایا این به کی رفته😂😂😂ولی خب چند ساعت بعدش رنگ پوستش سفید شد، بعد از عمل منو بردن ریکاوری اونجا میلرزیدم که گفتن عادیه فشارمو گرفتن فرستادنم بخش اونجا یکم حالت تهوع و سرگیجه داشتم که باز گفتن عادیه اینم بگم من چون ترسیده بودم این حالتام به نظر خودم از همون ترسیدنه بود
مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان قسمت سوم: سزارین
سریع بهم سوند وصل کردن که سوزش داشت(اینم بگم که من بخاطر آمپولای فشار درد خیلی زیادی داشتم) سوار ویلچرم کردن بردن اتاق عمل اونجا چون صبحونه خورده بودم از کمر بی حس شدم دوتا آمپول بی حسی تو کمرم زدن که از شکم به پایین دیگه حس نداشتم) خوابوندنم یه چیز سبز جلوم کشیدن و شروع کردن من فقط حس فشار داشتم اون لحظه ها ساعت ۱٠:۱۵بچه به دنیا اومد اولش گریه نمیکرد گفتن یکم آب کیسه آبشو خورده دیگه خلاصه گریه کرد و داشتن تمیزش میکردن منم حس حالت تهوع و سنگینی قفسه سینه داشتم که یه خانمی بالاسرم بود بهش گفتم تو سرمم یه آمپول زد خوب شدم قسمتی که شکم رو فشار میدن من همون داخل اتاق عمل انجام دادن اصلا چیزی نفهمیدم فقط حس فشارداشتم دیگه بچه رو آوردن کنارم دیدمش بردنش و منم بردن ریکاوری اونجا یکم بودم و بعدم دیگه بردنم بخش نباید چیزی میخوردم تا ساعت۵ که از ۵ به بعد ففط کمپوت می خوردم شبش هم آخر شب سوند رو برداشتن یکم سوزش داشت بعدم گفتن با کمک همراهم راه برم که اومدن پایین از تخت سخت بود برام هنوزم برام سخته و با کمک اولش بلند میشم اما بعد خودم راه میرم) فقط درد داشتم که مامانم برام شیاف گذاشت خلاصه شب اول خب یکم سخته ولی شبای بعد راحت تره فردای اونروز هم از بیمارستان مرخص شدیم سوالی بود درخدمتم
مامان جوجه🌼 مامان جوجه🌼 روزهای ابتدایی تولد
مامان نیلا🩷 مامان نیلا🩷 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین اختیاری
من ۸ صبح رفتم بیمارستان ساعت ۱۲ ظهر منو بردن اتاق عمل. اول پرستار اومد بهم سرم وصل کرد و بهم توضیح میداد ک الان میخان چکار کنن بعد گفتن ک میخان سوند بزنن من خیلی میترسیدم ک گفتن اصلا متوجه نمیشی و باهام شوخی میکردن و بعد چند دقیقه ی ذره سوزش احساس کردم و اصلا درد نداشت اصلا نگران سوند نباشین بعد دکتر بیحسی اومد دو سه تا پرستار دستام و گردنمو گرفتن و دکتر بیحسی برام آمپول زد دردش نمیگم کم بود ولی اصلا غیر قابل تحمل نبود. بعد عملو شروع کردن و پنج دقیقه و بچه رو نشونم دادن و بهم ارامش بخش زدن منو از اتاق عمل با بچه بردن ریکاوری. یک ساعت داخل ریکاوری بودیم اونجا من لرز کردم ک پتو بهم دادن و بچه رو رو سینم گذاشتن بهش شیر دادم بعدش مارو بردن بخش. من پمپ درد داشتم دردی حس نمیکردم شیاف داخل بیمارستان استفادم نشد. ساعت ۱۲ شب اومدن گفتن اماده باش چنتا چایی عسل بخور ک باید راه بری . اول سوندم رو برداشتن ک من دردی حس نکردم بعد منو بلند کردن ک من چند بار پمپ درد رو فشار دادم از قبلش ک دردش زیاد نباشه بخاطر همین موقع راه رفتنم درد نداشتم. بعد رفتن سرویس رو تخت دراز کشیدم و تا صب دو دفه دیگ راه رفتم و خودم سرویس رفتم صبح برام صبحانه ی دونه بیسکوئت اوردن و گفتن شکمت اگ کار کرد بهمون بگو ک شکم من تا ظهر کار نکرد و من چون خیلی خسته شده بودم وقتی دکتر اومد گفتم شکمم کار کرده و گف پس مرخصی. ساعت دو و نیم ظهر مرخص شدم.
پمپ درد خیلی خوب بود.
دردای من تو خونه تا ب الان که ۳ روز گذشته با شیاف قابل تحمله.
مامان لپ تپلی مامان لپ تپلی ۸ ماهگی
سلام مامانا 😍😍
منم اومدم از تجربه ی زایمان سزارینم بگم‌
صبح که رفتم بیمارستان کارای قبل عملو انجام دادن و سوند وصل کردن
سوند وصل کردن برای من درد داشت چون خودمو سفت میکردم
بعدش بردنم اتاق عمل از استرس تمام پاهام می لرزید و سردم بود جوری که با سه تا پتو می لرزیدم بردنم رو تخت خودم بیهوشی رو انتخاب کردم چون از قبل کمر درد داشتم بیهوشی خیلی برای من خوب بود هیچ عوارض سردرد و اینا نداشتم ..بعد عملم تو ریکاوری ده دقیقه ای به هوش اومدم جای برش درد میکرد و سردم بود ولی اوردن تو بخش بهم امپول زدن و شیاف قابل تحمل شد پمپ دردم نداشتم
تازه نذاشتم شکممو فشار بدن🤣🤣ولی با دست جلوی خونریزیمو باز کرد
تا شب یه بار دیگه ام یه امپول مسکن زدن خیلی بهتر شدم
اولین راه رفتنم خیلی خوب بود قبل نسکافه و خرما خوردم بهم خیلی کمک کرد اومدن سوندو کشیدن و رفتم خودمو شستم تو سرویس و شروع کردم به راه رفتن ..هرسری که راه میرفتم لخته میومد و خیلی دردمو اروم میکرد..
از سزارینم خیلی راضی ام برگردم عقب باز انتخابم سزارینه 😬😬
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنید 😍🌹