۲ پاسخ

زایمان شما کلا درد و ترس بوده و کارکنانی که مثل چی رفتار کردن. واقعیتش نگران شدم منم برای زایمانم!

چجوری برم حالا زایمان کنم اخه
از سوند ک مثل چی میترسم
همروویدم دارم....
هوووف

سوال های مرتبط

مامان همتا مامان همتا ۲ ماهگی
تجربه سزارین (۵)
بعد مامانم و شوهرم خداحافظی کردن و رفتن مادرشوهرم موند پیشم که گفتن از ۱۱ امشب تا ۱۱ فردا باید هیچی نخوری سرم و همه چی رو وصل کردن و منم هیچ درد حس نمیکردم .ساعتای ۲و۳ صبح یه دردی مثل درد پریودی داشتم و قابل تحمل بود منم هر ۱۰ دقیقه پمپ درد رو فشار میدادم ‌ دیگه کم کم داشت دردم بیشتر می‌شد که گفتن اگر پاهاتو میتونی دولا کنی میایم برات شیاف میزاریم که پاهامو قشنگ جمع میکردم که اومدن شیاف گذاشتن درد داشتم ولی قابل تحمل بود مثل درد پریودی بود دیگه ساعت ۱۱ ظهر شد که گفتن چیزی میتونی بخوری چیزی خوردم و گفتن باید بلند بشی یکم راه بری .پرستارا اومدن کمکم کردن و من از تخت بلند شدم یکم سخت بود برام همش میترسیدم بخیه هام پاره بشه یا کاری بشم کمر خم راه میرفتم و یکم که راه رفتم گفتن برو دراز بکش دراز کشیدم و چیزی میخوردم دیگه هی سعی می‌کردم پاشم و زیاد راه برم تا سرپا بشم دردم قابل تحمل بود بیشتر از بخیه هام ترس داشتم دستشویی هم رفتم برا بار اول یه ذره سخت بود دیگه ۲ شب بیمارستان بودیم ظهر دکتر اومد گفت مرخصین .و اونجا هی میپرسیدن شکمتون کار کرده یا نه که من کار نکرده بود که یه شربت بهم دادن که همون روز شکمم کار کرد و ظهر مرخص شدیم اومدیم خونه و من رفتم دوش گرفتم و بخیه رو دیدم یکم برام سخت بود دیدنش همش میترسیدم که رفتم حموم و با شامپو بچه شستم و اومدن دراز کشیدم .
امیدوارم به دردتون خورده باشه تجربه زایمانم ❤️❤️
مامان یارا مامان یارا ۲ ماهگی
پارت ۴ تجربه زایمان
ببخشید دیگه زیاد شد دارم با جزئیات میگم😁
من تمام وقت خواب بودم هی مامانم برام شیاف می‌ذاشت من می‌خوابیدم دردش اونقدر نبود که بگم غیر قابل تحمله واقعا با شیاف خیلی خوب بودم همسرمم رفت یارا رو دید برام عکس فرستاد دیگه خیالم راحت بود ولی بهش حسی نداشتم نمیدونم چرا 🥺 اینگار حس میکردم بچه خودم نیست
در کل همش خواب بودم تا شب که سوند رو برداشتن و گفتن پاشو برو دستشویی منم جیش داشتم دیگه تحمل صبر کردن نداشتم 😁 خیلی سخت بود پایین اومدن از تخت تا اومدم بشینم چند بار نفسم رفت مامانم با یه خانوم دیگه کمکم کردن سخت بود دو سه قدم اول ولی بعد کم کم خیلی بهتر شد
ماساژ رحمی ام فک کنم برام تو اتاق عمل انجام دادن چون اونایی که بعدا برام انجام دادن درد نداشت اصلا حالا نمیدونم ماساژ رحمی بوده یا نه ولی درد نداشت ساعت ۱۰ بود رفتم دیدن یارا رو پا وایسادن برام سخت بود مامانمم اجازه نداشت بیاد ولی حداقل نیم ساعت سرپا وایسادم کنارش صندلی نداشتن بی ناموسا برام ویلچرم نیوردن واقعا چرا😑
یارا خیلی گنا داشت به زور با دستگاه نفس می‌کشید منم کنارش اشک میریختم 🙃
فرداش که قرار شد مرخص شم خداروشکر سروپا بودم لباس پوشیدم راحت و صافم تونستم راه برم دردش فقط در حد یه پریود معمولی بود
یکم برای بالا رفتن از پله های خونه اذیت شدم فک کنم بخاطر همون تا شب درد داشتم که با شیاف قابل تحمل میشد
تا الآنم خداروشکر اصلا درد سزارین اذیتم نکرده امروز دیگه بی کمک میتونم از جام بلند شم بشینم سر سفره وکاملا حالم خوبه فقط درد وحشتناکی که دوسه روز داشتم بخاطر این بود که سرما خورده به پهلوم و وحشتناک یعنی وحشتناک درد میکرد نفس نمی‌تونستم بکشم یکم گرم گرفتیم و دوباره دوست عزیزم شیاف فعلا زنده نگهم داشته
مامان ماهان مامان ماهان روزهای ابتدایی تولد
پارت سوم طبیعی - سزارین
تا دکترم بیاد شد ساعت یک ظهر، و بردنم اتاق عمل، اونجا وقتی میخواستم رو تخت جا به جا بشم، دکترم دید خونریزی دارم و معاینم کرد. مشخص شد با معاینه های طولانی تو زایشگاه جفتم کنده شده و خونریزی کرده، که دیگه دکترم به دکتر بیهوشی گفت اصلا وقتو تلف نکنین و بیهوشش کنین. فورا بیهوشم کردن و دیگه چیزی نفهمیدم.
ساعت یک و نیم زایمان کردم و تا ساعت پنج تو ریکاوری بودم . بعد پرستار اومد چند بار با فاصله شکممو فشار دادن که خیلی دردناک بود چون بی حس نشده بودم. بعد بردنم تو بخش، خیلی درد داشتم. برام شیاف گذاشتن.
مخصوصا که تا چند روز بعد به خاطر بی هوشی همش سرفه خشک و خارشی داشتم که واقعا دردناک بود. تا آخر شب ناشتا بودم و بعد هم تا فردا ظهر فقط اجازه مصرف مایعات داشتم. از صبح سه شنبه بهم گفتن باید راه بری ،واقعا دو سه بار اول راه رفتن خیلی سخت و دردناک بود ولی به همون اندازه هم مفید، یعنی هرچی بیشتر راه برید زودتر خوب میشید. قبل از ظهر سوندم را کشیدن و بهم شربت و شیاف کار کن دادن که چند ساعت بعد یه کمی شکمم کار کرد و مرخصم کردن.
مامان مهراد مامان مهراد ۳ ماهگی
پارت دوم عمل سزارین


وقتی ب هوش اومدم دیدم دو نفر دارن منو ماساژ رحمی میدن چون حس داشتم درد اش فهمیدم درد داشت اما قابل تحمل بود بد اوردن تو بخش چون بیهوشی رفته بود درد داشتم پمپ درد نداشتم نگرفتم چون دکتر گفت خوب نیست دارو میده کنترل میشه که توی سرم ها مسکن بود شیاف زدن اروم شدم ی یک ساعت بد دوباره کم شروع شد که با تکرار کردن پرستار ها من چون ۱۲ ظهر زایمان کردم بچه چون بند ناف دور گردنش بود بردن گذاشتن تو دستکاه چند ساعتی ۱۱ شب بهم گفتن چیزی بخور اول که میایی فقط تشنه ایی ۱۱ شب اومدن گفتن نسکافه بخور کمپوت بد میام سوند در میاریم کمک ات میکنیم که راه بری اومدن بلندم کردن که قبلش شیاف زدم. اما موقع بلند شدن درد داشتم تا توالت رفتم اومدم بیرون لباس مو عوض کردن کمک ام کردن رو تخت نشستم کمک بهیارم عالی بود مهربون دوست داشتنی. شیاف زد برام مامانم بود بچه مامانم نگه میداشت فیلم برام گذاشتن که از بچه چطور مراقبت اولیه انجام بدم بد که صبح شد دکترم اومد چک کرد منو گفت مرخصی که اماده شدم برای خونه
مامان دخملی مامان دخملی ۳ ماهگی
آقا خیلی زیاد شد توضیحاتم از ریکاوری منو بردن که ببرن بخش تو راهرو همسرمو دیدم و خیالش از بابت من راحت شد
قسمت سخت بعدی این بود که با اون دردا تختم رو چسبوندن به یه تخت دیگه و گفتن خودمو بکشونم رو اون تخت
واقعا برام سخت بود
ساعت ۵ عصر دخترم بدنیا اومد و ساعت ۱۱ من تو بخش بودم گفتن دیگه میتونم سرمو تکون بدم و از ساعت ۴ میتونم مایعات بخورم
ولی من تا ساعت ۴ تکون نخوردم و بالش زیر سرم نذاشتم
دردا هم خب سخت بود ولی سه ساعت یه بار دوتا شیاف میزاشتم
وقتی تونستم مایعات بخورم دوتا نسکافه تو یه لیوان آبجوش مامانم قاطی کرد و داد بهم خوردم و تا میتونستم آبمیوه و آب کمپوت و این چیزا خوردم
بعدشم یه شربت و شیاف بیزاکودیل دادن بهم و گفتن پاشم راه برم
خیلی درد داشت و سخت ترین قسمت سزارین برام این راه رفتن بود ولی خب هرچی گذشت راه رفتن هم برام قابل تحمل شد
عصر اون روز مرخص شدیم و دردای خونه هم با شیاف قابل تحمل بود

برگردم عقب قطعا همین راهو بازم انتخاب میکنم و از انتخابم خیلی راضیم و اینکه اونقدری که فکر میکردم ترسناک و وحشتناک نبود
دیگه همین.
مامان لیانا👼🏻💗 مامان لیانا👼🏻💗 روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین
پارت سه:

بعدش خوابم میومد خوابیدم بیدار ک شدم ۵ دقیقه بعدش عملم تموم‌شد . کل عملم حدود ۴۰-۴۵ دقیقه طول کشید
بعد یه تخت دیگه آوردن گذاشتنم رو اون بردنم ریکاوری
تو ریکاوری لرز خیلی شدید داشتم جوری که تختم میلرزید
اونجام بهم یه آمپول زدن خوب شدم
حدود ۱ ساعت تو ریکاوری بودم بعدش بردنم جلو در ورودی بخش عمل تا بیان ببرنم بخش اونجام ۱۰ دقیقه منتظر موندم
در بخش باز شد دیدم خانواده موندن پشت در🥹خیلی حس قشنگی بود همشون اومدن پیشم حالم خیلی بهتر شد دیدمشون مخصوصا وقتی شوهرمو دیدم بیچاره میدونست چقد میترسم از اتاق عمل وقتی تو عمل بودم کلی گریه کرده بود🥲
بعد بردنم بخش ۵ دقیقه بعد دخترمو اوردن گذاشتن بغلم و شیرش دادم🥹خیلی حس قشنگی بود انشالله قسمت همه چشم انتظارا❤️
قسمت سختش فقط ماساژ شکمی بود اولین بار ک فشار دادن یکم بیحس بودم زیاد درد نداشت ولی ۱ ساعت بعد اومدن دوباره واسه ماساژ جونم دراومد از درد چشام سیاهی رفت😑
تو اون چند ساعت اصلا شیاف استفاده نکردم پمپ دردم نداشتم دردش قابل تحمل بود فقط وقتی اومدن گفتن پاشو راه برو شیاف زدم ۲۰ دقیقه بعدش پاشدم اولش ک نشستم سرم گیج میرفت یکم آبمیوه خوردم بهتر شدم بعد آروم پاشدم برای اولین بار یکم سخت بود ولی دومین بار یکم فقط درد داشتم
برگردم عقب بازم انتخابم سزارینه😁🤌
مامان آرتمیس💗 مامان آرتمیس💗 ۲ ماهگی
تجربه زایمان #سزارین۴
حس پاهام داشت بر میگشت ، درد هم داشتم که اولاش قابل تحمل بود ولی کم کم زیاد و زیادتر میشد ، یه پرستار آقا کنارم بود خیلی خوش اخلاق بود اومد و پمپ درد رو بهم وصل کرد که پمپ درد خیلی خیلی تاثیر داشت ، بهترین کار همین بود که پمپ درد گرفتم
بعدش هم بردنم توی بخش که مامانم اونجا بود خیلی دلگرمی بود برام ، دخترمم که دیدم کل دردام یادم رفت ❤️ نمیگم درد نداره سزارین هم درد داره و کلا زایمان سخته چه طبیعی چه سزارین هردو سخته
فشاری که به شکمم وارد کرد پرستار برای خونریزی چون پاهام و دلم حس داشت خیلی خیلی دردم گرفت و اذیت شدم و جیغ میزدم خیلییی درد داشت دستش رو محکم گرفته بودم اما خب بندع خدا مجبور بود فشار بده بخاطر خودم که بهتر بشم ، یبار یع پرستار دیگه اومد که اون خیلی بداخلاق بود اونم یبار فشار داد و رفت خلاصه این فشار بعد زایمان سزارین ادم مرگ رو به چشم میبینه خیلی وحشتناکه
😐❤️ سرم هایی که میزنن بهت هم خیلی خواب آوره و کلا آدم گیجه گیجه که باعث میشه باز دردت یادت بره
مامان محیا کوچولو مامان محیا کوچولو روزهای ابتدایی تولد
بعد دیگه درد هام گرفته بود کم کم ولی قابل تحمل بودن آمدن معاینه کردن گفتن سه‌سانت و نیم هستی رفتن به ماما ام زنگ زدن آمد و رفتیم حموم و ورزش ولی درد هام هعی شدید میشد بی‌حال شده بودم جون نداشتم عرق روم ریخته بود شدید دیگه های معاینه رو معاینه ساعت یازده شب کیسه ابم ترکید دیگه درد هام شدید تر شدن ماما ام گفت تو به ساعت دو سه نمیرسی دیگه کم کم ام احساس فشار رو مقعد و واژن داشتم معاینه شدم گفتن شدی ۹ فول شدی برو برا زور زدن با هر درد صدام در می‌آمد دیگه اخرهاس بی جون شدم اینقدر دستکاری میکردن‌و بچه رو از بالا شکم فشار میدادن چون هعی بچه می‌رفت بالا دیگه چهار نفری کشیدن در آوردن بچه مو برش زدن بهترین صحنه دینام وقتی نی نی رو شکمم گذاشتن بود دیگه بیهوش شدم از که جفت ام‌ یکم دیر آمد و به خونریزی شدید افتادم کلی لخته خون که‌ دسشتون‌تا آرنج میربدن داخل اونها رو درمی‌آورند من بدترینش این جا بود و کلی درد که رنگ زدن دکتر آمد و گفت خونریزی قطع شد خوبه و بخیه زدن که اونم با هر سوزنی درد داشت دیگه تموم شد ابن دوره سخت که لرز عجیبی گرفتمممم شدید
بیا پارت بعدی..........
مامان ایلیا🩵 مامان ایلیا🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
خب دوستان اومدم براتون تعریف کنم
من چون بچم خونرسانیش کم شده بود .شنبه اول دی بستری شدم ساعت ۱۱ظهر .دیگه اومدن برام سرم فشار وصل کردن. خیلی درد کمی داشتم دیگه سرم رو قطع کردن دو ساعت بهم استراحت دادن تا ساعت ۵ونیم .دکترم اومد معاینه کرد گفت باید شیاف بزاریم برات تا دردم شروع بشه. دیگه اومدن شیاف گذاشتن از ساعت ۷شب بود دردام شروع شد میگرفت درد و ول میداد. ۵دقیقه ای یک بار بود معاینمم که میکردن ۱.۵بودم همش . تا اینکه داشتم قدم میزدم ساعت ۸و۲۰دقیقه بود یهویی یه چیزی گف تق😐کیسه ابم پاره شد واااای خدا تازه از اون موقع بود که دردام زیاد شد .یعنی اون زمانی که دردم‌ میگرفت خیلیییی دردناک بود. چند دقیقه ای که درد ول میکرد فکر میکردم خوب شدم که یهو دوباره درد میومد. خلاصه اینکه خیلییی درد کشیدم تا ساعت ۱۱شب شده بودم سه سانت. نا امید بودم کلا .جیغ میزدم .گریه میکردم . میگفتم منو بفرستین سزارین غلط کردم.😑بس که درد داشتم و معاینه کردناشون دردناک بود . اپیدورال هم از ۴سانت میزدن. ولی من بس بی قراری کردم زنگ زدن به دکترم .دکترم گفت براش اپیدورال بزنین با همون سه سانت. دیگه من انقد اذیت بووودم هی میپرسیدم کی میرسه دکتر بیهوشیییی به سختی تحمل کردم . البته یک ساعت شد تا دکتر اومد و من تو این یک ساعت شدم ۴سانت .بلاخره دکتر اومد ساعت ۱۲و۲۰دقیقه بود. سوزن اپیدورال رو وصل کرد تو کمرم .یه سوزش کمی داشت موقع وصل کردنش بعدشم دیگه عادی بود. خلاصه سوزن رو که زد و بی دردی رو تزریق کرد. وااای عالییییی بود یهویییییی همه دردام تموم شدن باورم نمیشد خیلی خوب بود برای من که آستانه تحمل دردم پایین بود.
بقیشو تاپیک بعد میگم