۳ پاسخ

بخاطر خونریزی رحمتو دربیارن؟

الهی عزیزم چه زایمان سختی داشتی خسته نباشی خداروشکر که نی نی رو سالم بغل کردی

وای نه امیدوارم این اتفاق نیوفته

سوال های مرتبط

مامان روشا گلی😋 مامان روشا گلی😋 ۴ ماهگی
#پارت سوم
اون موقع که به همسرم زنگ زدن که بیا خانما داره عمل میشه رفته بود نماد شو برداشته بود همراه ساک و اینا اومده بودن بیمارستان
خلاصه تا مادر شوهره رو دیدم کلی ماچ و بغل و گریه که تنها موندم دق کردم و از این حرفا .
انتقام دادن به بخش اما مردها نمی‌تونستن بیان ملاقات ‌ همسرمو پدرشو راه ندادن کلا .خلاصه رفتم بخش و مادر شوهرم زیرمو تمیز کرد لباسمو عوض کرد . میرفت به پرستاران گریه میکرد می‌گفت عروسم درد داره اونام نیامدن مسکن میزدن و من ده دقیقه آروم بودم دوباره درام شروع میشد که مادر شوهرم رفت از داروخانه برام شیاف گرفت هر سه چهار ساعت میزد دردم بهتر شده بود اما چون عمل سختی داشتم درام شدید بود .
دیگه تقریبا شیش هفت ساعت بعد اومدن سند و کشیدن گفتن یه چیز گرم بخور راه برو . مادر شوهرمم برام پد گذاشت و لباس زیر تنم کرد با عشق به اینکه اگه راه برم زودتر بچمو میبینم با هر سختی و عذابی بودپا شدم . پنیک هم شدم که باعث شدهارتا روانشناس مشاوره ام کنن
به سختی راه رفتم که پرستار اومد گفت نرو رو تخت بریم نی نی رو ببینیم ‌
دیگه بهملباس گرم دادن رفتیم طبقه پایین
همسرم از لحظه ای که منو بردن اتاق عمل پایین منتظرم بود. رفتم پایین دیگه فیلم هندی باز یو ماچ و بغل و بوسه ‌ و گریه چ زاری و عذر خواهی که تنهام گذاشت و این حرفا
رفتیم قسمت ان ای سی یو نوزادان ک نی نی رو ببینیم .
چون دکتر گفته بود مشخص نیست کی بند ناف افتاده دور بچه نی نی باید تحت نظر باشه شاید اکسیژن نداشته باشه
رفتیم دیدم یه فرشته خوابیده با چشمای باز همه رو داره نظاره می‌کنه که دکترم گفت برو شیر بدوش بریز تو سرنگ بیار نی نی حالش خوبه
# تجربه سزارین
مامان میکائیل مامان میکائیل ۲ ماهگی
سلام مامانا
من هنوز بیمارستانم
منم زایمانم سخت بود
کیسه ابم ۱ شب پاره شد از اون موقع گفتن یکسانتی و توزنده جانی‌الکی گفته‌که پیشرفت‌کردی اما چون ورزش کرده بودم نی نی تو لگنم بود فشار میورد کلی امپول فشار و ورزش و فلان تا ۱۲ ظهر به زور زاییدم اونم دکتر اومد بالای سرم
کلا خیلی درد داشتم اما همش کاذب بودن و درد زایمان نبودن دهانه رحمم کند پیشرفت میکرد
به خاطر همین بعدی که بچه دنیا اومد کلی خونریزی کردم و از دهانه رحم و کل واژن بخیه زدن که از ۱۲ تا ۲ و نیم گرفتار بودم
چون بچه زیاد مونده بود بی نفس شد اونم یکساعتی زیر دستگاه اکسیژن بردن خودمم بردن بهم تا ۶ عصر خون زدن تا سرپا شدم یکم
بعد فرداش از نی نی ازمایش گرفتن تا عفونت خونش بالاعه خودمو مرخص کردن فرستادن هتل مادران نی نی رو بردن ان ای سیو منم میرم شیر میدم اینقدر بچمو اذیت کردن و ازش خون گرفتن که زردیش رفت ۱۳ و الان زیر مهتابیه و دیگه شیرم نمیتونم بدم شیر خشک بهش دادم
خدا کنه زودتر از این وضعیت خلاص بشم همش کابوس میبینم از بیخوابی‌کل بدنم درد میکنه
دعا کنید بسلامتی به زودی با نی نی بگردیم خونه
مامان Nila & Nura مامان Nila & Nura ۲ ماهگی
مامان ماهلین مامان ماهلین ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت سوم :
دیگه من بدبخت رو اورژزنسی بدون رضایت بردن اتاق عمل دکترم هم اومده بود و بعد من رو گذاشتن رو تخت جراحی و دکتر بیهوشی اومد گفت بشین شونه هات رو شل کن نفس عمیق بکش ، حس کردم چند با سوزن خورد رو فقرات کمرم درد اش کم بود بعد خوابیدم و بعد چند دقیقه پاهام کامل بی حس شد و بعد دیگه عمل شدم و نی نی اومد و بهم نشون دادن و ساعت ۵.۱۰ دقیقه رفتم اتاق عمل ۵.۲۰ دقیقه بچه به دنیا اومد و نزدیک ۶ اومدم بیرون چون دوختن شکم ام و برداشتن نخ سرکلاژ طول کشید. دیگه بعد اون هم رفتم تو ریکاورب بعدش با نی نی رفتیم بیرون سمت آسانسور که بریم بخش شوهرم اومد و رفتیم بخش . یه خانم تو بخش میومد شکم ام رو فشار میداد که ببینه میزان خونریزیم چقدر هستش . حتما یه همراه خانم داشته باشین . دیگه اومدن و به همراه ام یاد دادن چجوری بچرو بزاره کنارم و شیر بده و بچرو پوشک کنه و آروغ بگیره و کلی میومدن باهام صحبت میکردن هم پزشک اطفال هم روانپزشک و مشاور هم ماما و دکتر بخش و ....تخت کناریم که طبیعی بود راحت به کاراش میرسید و بچه اش رو بغل میکرد و مینشست ولی من کاملا انگار فلج از هر کاری بودم بهم سوند وصل بود و صاف خوابیده بودم تا اینکه یکم بهتر شدم و چالش بعدی مدفوع کردن بود که کلس طول کشید و پدرم درومد چون تا مدفوع نمیکردی نمیزاشتن غذا بخوری منم که کلی گرسنه ام بود . فقط کمپوت انجیر و گلابی میخوردم. یک هم میومد مجور میکرد راه برم واقعا راه رفتن کمک میکرد که زودتر روده ام حرکت کنه . این هم تجربه زایمان ام . الان هم نصفه شبی نی نی تو بغلم داره شیر میخوره شیر دهی هم چالش بعدی 🤣ایشالا همه به سلامتی نی نی شون رو بغل بگیرن