۱۴ پاسخ

عزیزم بعضی ها مثل شما بدنشون مقاوم به بیهوشی و بیحسی هست
برای دوست من هم همین اتفاق افتاد، بی حس نمیشد هر کاری کردن و سزارین شد
ایمپلنت هم کرد میگفت اصلا بی‌حس نمی‌شدم
تقصیر دکتر نیست
دکتر بخاطر اینکه شما رو بی حس کنه مجبور بوده دوز بالاتری از دارو رو استفاده کنه که داروهای بیهوشی بطور طبیعی باعث اختلال فشار میشن، یا فشار بالا میاد و یا میره پایین و اونموقع مجبور میشن بیهوشی کامل کنن که شرایط بیمار استیبل بشه

بنظرم دکتر خودت مقصره
شکایت بجایی نمیرسه

ببخشید میشه بگین پیش کدوم دکتر سزارین شدین؟اگر دوست دارین. و اینکه دکتر بیهوشیتون کی بود؟

وای خدای من یعنی وقتی شکمت وبریدن کلا فهمیدی ؟حالم بد شد منم سزارینیم خدا کنه من اینجوری نشم

دکتر بیهوشی از اول تا آخر عمل باید کنارت وایمیستاد و اکسیژن و فشار خونتو چک میکرد. بیخود از اتاق رفته بیرون تازه طلب کارم بوده. من سه بار سزارین شدم و هر سه بار دکتر بیهوشی تا پایان عمل کنارم بوده. بهتره از یه وکیل سوال کنی که چه مراحلی رو طی کنی برای شکایت.

چرا دکترت ازت نپرسید بیحس شدن پاهات یا ن
وقتی ک بیحسی بمن زدن دکترم بهم گفت پاهاتو میتونی تکون بدی گفتم ن
و بعد شروع کردن
بنظرم مقصر دکترتون هستن

زن عموی من مادرش به خاطر قصور پزشکی مرد، بیمارستانو محکوم کرد دیه گرفت البته خیلی دوندگی کرد

سلام کجا زایمان کردی

عزیزم متاسفانه شکایت به جایی نمیرسه و اینکه دکترت باید قبل شروع عمل چک میکرد کامل بیحسی داری یا نه
و مهمتر از اون پزشک بیهوشی باید تا پایان عمل اونجا میموند چون هرلحظه ممکنه ب حضورش نیاز باشه

حالا خداروشکر خودت و بچه سالمین دیگه ولش کن بره

نه عزیزم مطمئنباش به جایی نمیرسی من خودم اتاق عمل پرستار بودم دیدم تو که خوبی طرف مریضش تو اتاق عمل ما بخاطر امپول اشتباهی مرد پرونده رو چنان دکتر دستکاری کرد نتونستن کاری کنن الکی خودت رو خسته دادگاه ها نکن

نباید دکتر زنانت مدیریت میکرد ؟ چون اون دکتر بیهوشی مشکل داشته ... دکتر خودت مگه بوق بوده

چون فشارت بالا بوده
پمپ درد بهت نزدن

چقد ناراحت شدم🥺بیمارستانت خصوصی بود؟

سوال های مرتبط

مامان دلوین مامان دلوین ۵ ماهگی
تجربه_زایمان_سزارین ادامه
از روی اون تخت پاشدم و رفتم روی یک‌تخت دیگ که ان اس تی ازم بگیرم ک ببینم قلب بچه وضعیتش چطوره ک دکتر اومد و دید و گفت که افت داشته و باید سریع عمل بشم و بعد از اونم پاشدم و رفتم روی تختی ک قرار بود ببرنم اتاق عمل خوابیدم و بردنم سمت اتاق عمل رسیدم اونجا دکتر بیهوشی اومد پیشم و شروع کرد باهام حرف زدن بهم گفت میخوای بی حسی از کمر بشی یا بیهوشی کامل که گفتم بیهوشی کامل و اصرار داشت ک بی حسی از کمر بهتره و بچتو همون‌موقع میبینی که من امتخابم فقط بیهوشی بود چون نمیخواستم اون لحظه چیزی بفهمم😅😅بعد از اونم رفتم توی خود اتاق واسه عمل و دکتر اومد و جلوم یک پرده ای کشیدن و میخواستن شروع کنن لحظه ای که بتادین و ریختن خنک شدم هم متوجه شدم بعد اون دکتر بیهوشی دارو زد و من دیگ متوجه نشدم تا زمانی که چشممو به زور خواب و بیداری باز کردم ک دیدم توی ریکاوری ام شکمم هم توی ریکاوری فشار دادن متوجه فشار و درد توی هوش و بیهوشی میشدم ولی خب در حد کم بعد از اون دخترمو اوردن و گذاشتن روی سینه ام که حس خیلی خوبی داشت بعدم دیگه منتقل شدم به بخش 🥹دخترم صبح روز ۲۷خردا ساعت ۷و۲۶دقیقه صبح با وزن ۲۳۰۰کیلو به دنیا اومد خیلی کوچولو بود🐥😍 و خودمم توی۳۶هفته ۶روزگی زایمان کردم.
از زایمان سوالی داشتین در خدمتم 🙏🏻
مامان آرین🧒وآرمین👶 مامان آرین🧒وآرمین👶 ۵ ماهگی
مامان ابوالفضل مامان ابوالفضل ۷ ماهگی
تجربه سزارین
پارت اول
خوب من اورژانسی عمل شدم رفتم مثلا تشکیل پرونده بدم که منو دکتر معاینه کرد و آمپول ریه زدن و گفتن باید عمل بشی
ساعت ۳و ۵۰ دقیقه منو آماده کردن و بردن تو اتاق عمل
اولش گفتم پمپ درد بزارین .نزاشتن گفتن مسکن هامون قویه بعدش دکتر گفت بیهوشی دوست داری یا بی حسی؟ گفتم از بی حسی میترسم سزارین قبلیم بیهوش بودم .دکتر گفت نترس مثل دندان‌ پزشکی هست یه چیزایی حس میکنی اما درد متوجه نمیشی از پرستار و جراح و متخصص زنان و بیهوشی همه مهربون بودن و خیلی بهم روحیه میدادن موقعی که وارد اتاق شدم تپش قلبم ۱۳۲ بود و فشارم ۱۵شده بود کم کم ذکر گفتم نفس عمیق کشیدم تپش قلبم شد ۱۰۰ فشارم شد ۱۱ آمدن و منو نشوندن و گفتن سرت پایین بگیر شونه هات شل بگیر و حواسم پرت کردن متوجه نشدم آمپول کی زدن .بعد گفتن دراز بکش
بعد از دو ثانیه از سر انگشت های پام احساس کردم مور مور شد و آمد تا قفسه سینم حتی نفسم تنگ شد به متخصص بیهوشی گفتم نفسم تنگ شده حتی نمیتونم صحبت کنم گفت طبیعیه یه آمپول زد و ماسک اکسیژن وصل کرد حالم بهتر شد خیلی بهم آرامش میدادن واقعا از بی حسی میترسیدم