۹ پاسخ

کارت اشتباهه بنظرم
چند وقت دیگه همینطور پیش بری بچه وسواس میگیره نسبت به تمیزی دستاش و اطرافش

بدن بچه و بزرگتراهم‌همینطور به میکروبم نیاز داره وگرنه اینجوری با کوچیک ترین کثیفی میکروب بچه مریض میشه سخت نگیر

بله به نظر من حرف خالتون درسته و کار شما اشتباهه. ما مادرای این زمونه دیگه داریم شورشو در میاریم

اینگ تمیزی خیلی خوبه منم همیشه قبل غذا ودسشویی دستای پسرمومیشورم ولی ابنک الکل ببرمو زرت وزرت بشورم ن ابن میشه وسواسی وخوب نیست هم خودت ادیت میشی هم بجت

هرچی سخت بگیری بدتره و وسواس میگیره بچه
هر چیزی به اندازش خوبه
تمیزی خوبه ولی نه ایکنه شورشو دربیاری
مثلا دستی که تمیزه جای خاصی نرفته چرا هی میشوری
ما بیرون بریم مثلا از تو خونه خوب دستش تمیزه لباس میپوشیم میریم تو ماشین بازم دستش تمیزه از نظر من، چون جای خاصی نخورده بعد مثلا ۳ساعت تو ماشینیم خوب بازم تمیزه احتیاج به الکل نداره خوراکیم میدم دستش
ولی مثلا پارک بره به وسیله ها دست بزنه بیاد تو ماشین دستشو الکل میزنم
تو خونه هم دم ب دقیقه دستشو نمیشورم که بخام خوراکی بدم دستش
مثلا میوه خورده باشه دستش نوچ و کثیف شده باشه میشورم یا روغنی باشه و...

اره بچه روحساس کردی خوب نیستش

منم مثل شما بودم پسرم هشت ساله الان وسواس تمیزی داره

منم دقیقا مثل شما هستم ولی تو خونه ی بار دستشو بشورم دیگه نه کاری بهش ندارم ولی بیرون از خونه مدام الکی میزنم به دستاش که از نظر خودم کار درستی هست

منم مثل تو ام

سوال های مرتبط

مامان 🦋🐣🦄 مامان 🦋🐣🦄 هفته پانزدهم بارداری
کسایی که دلش رو ندارن نبینن یه خواب عجیب دیدم ⛔️خیلی میترسم .کسایی که تعبیر خواب بلدن یا اگر کسی رو میشناسین بلده تروخدا معرفی کنین حالم خیلی بده لطفا ببینین تاپیک رو : من بعد از اذان صبح خوابم برد . خواب دیدم تو یه خونه که طبقه پنجم یا ششم بود دخترم از الان یکم بزرگ تر بود و یه پسر هم داشتم بودم و دخترم رو دیدم که من هواسم نبود و از بالکن پرت شد پایین برف میومد و شب بود رفتم جلو دیدم جنازشو . دور از جونش ‌. یکم گذشت و باورم نمیشد فقط میگفتم یا حسین نه نکن من میمیرم . رفتم بالا سرش مرده بود خودمو میزدم و گریه میکردم دو سه روز گذشت و مراسم ختم بود و دخترم رو با کفن آورده بودن بغل گرفته بودم و لالایی میخوندم و گریه میکردم (همچنان توی خواب گیر کرده بودم ) اومده بودم تو پذیرایی و همچنان میگفتم من میمیرم از این داغ . چند نفری هم دور خونه نشسته بودن یهو دیدم یه موجود مهیب ترسناک بالا سر دخترم بود یچیز بین زن و مرد خیلی بزرگ هیکل و ترسناک روح دخترم در بدنش ول بود و من میدیدم. همه ی آدم های اطرافم محو شدن دویدم طرف اون موجود التماس کردم نبر نبرش . اومده بود روحش رو ببره . یهو حمله کرد بهم و چسبوند با یه دست منو به دیوار . گفت تو کی هستی که دخالت میکنی . گفتم منو ببر ترو. به خدا از دخترم بگذر من میمیرم بدون اون (ادامه اش و تو بخش پاسخ ها میزارم ) یا تاپیک بعدی بخدا دارم خلاصه میگم
مامان دو عشق مامان دو عشق ۳ سالگی
سلام خانوما یه حرفی رو میخوام بگم ببینین حق با منه یانه
از روز قربان تا امروز نرفته بودم خونه ی مادر شوهرم چون فرق میزارن زیاد حالا امروز چون خواهر شوهرم که تهرانه با خانوادش اومدن رفتیم دیدنشون بعد دختر من شش سالو نیمش نشته بود وسط پسرم که کوچیکه بغل من دختر جاریم بغل خواهر شوهر کوچیکه که بچه دار نمیشه بعد یهو خواهر شوهرم گفت ( اسم دخترم ) چه بویی اومد پیف
دخترم خیلی خجالت کشید بچم معذب شد این طرف اونطرف نگاه کرد من چون بچه نداره چیزی نگفتم که مادر شوهرم اینا نگن که بعداز چن وقتی اومده به دخترم حرف میگه
خونه اومدیم دخترم میگه مامان بخدا من نبودم ولی خجالت کشیدم
حالا به شوهرم میگم خواهرت باید یه کم شعور داشته باشه بدونه دخترم
که شش سال و نیمه از دختر جاریم که دوسال ودوماهشه بیشتر غرور داره غرور دخترم له میشه یعنی چی اینکارا من رعایت
کردم حرفی بهش نزدم
شوهرم میگه توام همش امروز به خواهرم گیردادی
خوب شما بگین من زیاد حساسم یا حق با منه