تجربه زایمان من
من قرار بود زایمان طبیعی کنم وی بک بشم چون یه بار سابقه سزارین داشتم ولی با وجود ورزش و اسکات و... و خوردن روغن کرچک درد زایمان نگرفتم دکتر دیگه گفت نمی‌تونیم بیشتر از این صبر کنم باید سزارین بشی منم دو سه روز انداختم اینور و اونور آخرش چون حرکات بچه کم شد رفتم بستری شدم .همه چی اکی بود تا لحظه عمل که وقتی دکتر شروع کرد چون عضلات شکمم سفت بود نتونست بچه رو در بیاره چون ورزش میرفتم دونفر از بالا با مشت فشار میدادم ولی دکتر نمی‌توانست در بیاره تا اینکه تصمیم گرفت بیشتر برش بزنه با سختی بچه رو در آورد ولی علایم حیاتی نداشت با سختی و اکسیژن اینا بچه گریه کرد بعد دو دقیقه و بستری شد منم بعد عمل به خاطر له شدن عضلات شکمم بر اثر فشار درد وحشتناک کشیدم.

۶ پاسخ

وای عزیزم چقدر اذیت شدی

اولین زایمانت سزارین بوده ؟؟ چن سال از رو سزارین بگذره میشه طبیعی زایمان کرد؟

وایی عزیزم🥺🥺

ای وای
الهی بگردم
الان حالتون چطوره؟؟

وای عزیزم

الهیییی

مقالات مرتبط

خونریزی بعد از زایمان سزارین
خونریزی بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
حمام کردن بعد از زایمان سزارین
بهترین ورزش بعد از زایمان
بهترین ورزش بعد از زایمان چیست؟
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه خوابیدن بعد از سزارین

سوال های مرتبط

مامان پرنسا🥰🥰🥰 مامان پرنسا🥰🥰🥰 ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی وسزارین
سلام مامانا این تجربه بچه سومه و همیشه در نظر داشته باشین بدن با بدن فرق میکنه
دوشنبه نامه بستری داشتم برای زایمان طبیعی بچه قبلیمم چون دردم نمیگرفت همینطور بدون درد بستری شدم پس پروسه اشو میدونستم رفتم بیمارستان اولین کاری که کردم یه ماما همراهم گرفتم چون بدون درد بودم انقباض نداشتم خیلی ماما همراه به درد می خوره
شروع کردیم ورزش کردن منم دارو فشار گرفتم کم کم دردام شروع شدکه با ورزش واقعا دردم کم میشد و تو سه ساعت من شدم چهارسانت تا اینجا همه چی عالی بود و چون بچه سوم بود گفتن دوساعت دیگه زایمان میکنی
برای نرم شدن دهانه رحمم برام دارو زدن که خیلی خواب اور بود من از اونجا گیج خواب شدم این تجربه سر زایمانهای قبلیم نداشتم خلاصه از ماما خواستم بزاره فاصله انقباض هامو یکم بخوابم که یه ربع بهم مهلت داد منم با وجود درد کل اون یک ربع خوابیدم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان علی مامان علی روزهای ابتدایی تولد
سلام اینهمه پیاده روی کردم و ورزش، ولی سزارین شدم.
چهل هفته و دو روزم بود روز آخر یک و نیم ساعت پیاده روی کردم و به توصیه یکی از مسئولین زایشگاه یه قاشق روغن کرچک خوردم. اون شب خیلی دل و کمرم درد میکرد. درصورتی که تا روز قبلش با معاینه دکتر گفت کلا رحم‌ت بسته است و یک سانت هم باز نیست. شب ساعت ده و نیم میخواستم بخوابم یه دفعه کیسه آبم پاره شد به خاطر روغن کرچک بود. اسهالم شده بودم. کیسه آبم به همراه ترشح سبز بود. رفتیم زایشگاه. زنگ زدن دکتر شیفت گفتن: کیسه آبش پاره شده، بچه مدفوع کرده چون ترشح سبز داره و جفت فرعی داره، گفت آمپول فشار بزنید طبیعی زایمان کنه. قانونشون این بود شش صبح آمپول فشار میزدن. بهم سرم فشار وصل کردن و گفتن سس صبح بازش میکنیم. و مرتب ان اس تی می‌گرفتن و قلب بچه رو چک میکردن. هر لحظه دردم بیشتر میشد تا برسم به شش صبح دیگه داد میزدم. بعد از اون هم تا یکی دو ساعت درد کشیدم. و خونریزی کردم و خون زیاد ازم میومد. شیفت اون دکتر عوض شد. زنگ زدن به دکتر شیفت بعد، شرایطم و توضیح دادن گفتن باید اورژانسی سزارین کنی، تا ۹ و نیم آماده‌ام کردن و بردنم اتاق عمل خیلی درد داشتم و داد میزدم تا آمپول بی حسی زدن و عمل شروع شد. بنظرتون اون دکتر اول با اینکه شرایطمو میدونست ولی بی توجهی کرد و همون اول سزارینم نکرد؟ چون شرایطم به سزارین میخورد ولی نیومد بالا سرم فقط تلفنی گفت باید طبیعی بیاره در صورتی که بچه مدفوع زیادی خورده بود و ترشح سبز رنگ زیادی داشتم.
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان حنا مامان حنا ۲ ماهگی
#تجربه سزارین ۱
سلام دوستان
حنا خانوم ما تو سونوگرافی که میرفتم همیشه وزنش بیشتر بود که دکترم احتمال داد تا زمان زایمان وزنش بیشتر از ۴کیلو باشه و قرار به سزارین شد ولی آخرین سونو که رفتم وزنش طبیعی شده بود دیگه دکتر گفت باید طبیعی زایمان کنم یا اگه بخوام میشم سزارین اختیاری وبیمه دیگه پولی بهمون نمی‌داد
یادم اومد که سه سال قبل عمل فیشر وهمورویید کردم شاید بشه دلیلی برا سزارین که وقتی به دکتر گفتم گفت باید از دکتری که پیشش عمل کردی نامه بیاری
دیگه رفتم نامه رو گرفتم رفتم پیش دکتر نامه بستری برا سزارین داد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان تیام مامان تیام ۶ ماهگی
منم اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم
روز یکشنبه ساعت 6عصر دردام شروع شد ولی خیلی خفیف در حد حس کردن بود زنگ دکترم زدم گفت درد زایمان هست وقتی زیاد تر شد بیا بیمارستان
ساعت حدود 3 بود رفتم بیمارستان ولی دردم همچنان خفیف بود بیمارستان گفت بستری نمیکنم دکترم از عمد کیسه آب ترکوند گفت این کیسه آبش ترکیده باید بستری بشه،دیگه منو با دوسانت بستری کردن تا ساعت 9ونیم دردام هنوزم میشد تحمل کرد از ساعت9و نیم صبح دردام بیشتر شد تا دوازده و بیست و پنج دقیقه که بچه دنیا اومد ،فوق العاده درد کشیدم خیلیییی زایمان سختی داشتم ماما همراه داشتم باهام ورزش میکردن ولی بخوام از تجربم بگم دیگه فکر بچه گذاشتم کنار بخاطر خاطره زایمان برام دو شبه شده کابوس ,شوهرم و مامانم تموم لحظه ها کنارم بودن با درد کشیدنای من گریه میکردن بچم هم وقتی دنیا اومد گفتن یکم سخت نفس می‌کشه یک شب بستری شد و امروز ظهر مرخصش کردم و صحیح و سالم الان کنارم خوابه سوالی داشتین بپرسین ازم
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان آنیسا و یسنا مامان آنیسا و یسنا ۵ ماهگی
خانمایی که پا به ماه هستین بیاین براتون از زایمان طبیعیم بگم من روز پنجشنبه ۴/۵رفتم بیمارستان برا ان اس تی طبق پریودم دیگه چهل هفته کامل بودم ولی طبق ان تی ۳۹هفته و ۴روز از شانس خوبم اون روز دکتر خودم شیفت بود اول ماما معاینه کرد گفت یه فینگری نمیشه با آمپول فشار زایمان کنی دکتر خودم اومد گفت بزار منم معاینه اش کنم با معاینه ی تحریکی دهانه رحمم رو دو فینگر کرد که خیلی درد داشت گفت باید بستریش کنید دهانه رحمش یک سانت نیست دو سانته و چون ۴۰هفته است پس بستری بشه من ساعت ۸شب روز پنجشنبه بستری شدم و آمپول فشار بهم وصل کردن ولی هیچ دردی نداشتم و هرچی معاینه میکردن دهانه رحمم همون دو سانت بود تا صبح دکترم بهم آموزشای باز شدن رحم رو میگفت ولی هرچی تلاش کردم درد زایمانم شروع نشد دیگه روز بعد که دکتر بعدی شیفت رو تحویل گرفت دوز دارو رو بیشتر کرد و من بلاخره از ساعت ۱۰دردم شروع شد ولی خیلی کم و با فاصله ی دو دقیقه ای کم کم دارو اثر میکرد و تا ساعت دوازده کیسه ی آب بچه پاره شد من با انقباض هام زور زدم و بچه هم کمک کرد تا کیسه ماره بشه ساعت دوازده بود دردای شدید شروع شد هربار دو سه تا نفس عمیق میکشیدم و یه زور محکم میزدم ساعت یک و نیم زایمان کردم و این درد سخت تبدیل شد به یک شادی از ته دل وقتی دخترم رو دیدم همه دردام از یادم رفت ۵/۵/۱۴۰۳
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان نازم مامان نازم ۱۰ ماهگی
سلام
بلخره منم زایمان کردم اونم طبیعی
پنچ شنبه عصر بود که رفتم بیمارستان تا ببینم وضعیتم چطوره دکترم نامعه سزارین داره بود اونم بردم وقتی رسیدم ومعاینه شدم دکتر گفت سه سانت بازی و میتونی طبیعی زایمان کنی منم چون دیگه حسته شده بودم قبول کردم ولی کاش قبول نمیکردم چون دو روز تم

درد کشیدم از ساعت ۵ عصر بستری شدم آمپول فشار زدن تا ساعت ۲شب درد ها درد داشتم ولی نه انقدر که سه سانتم فرق کنه بعد باز اومدن ۵ صبح باز آمپول زدن واین دفعه دردهام شروع شد که خدا میدونه چی کشیدم هی داد میزدم میگفتم تورو خدا بیاید منو ببرین عمل ولی قبول نمیکردن میگفتم چون بچه سرش پایینه باید طبیعی زایمان کنی حلاصه تا ساعت یک ناهار درد های وخشت ناکی داشتم که تو اون شرایت دکتر ها هم هی معاینه میکردن که خیلی بد بود بعد اخرین معاینه شدم ۸ سانت که کیسه آب رو پاره کردن وبعد شدم ۱۰ سانت وبردن اتاق زایمان وساعت دو نیم دختر نازم به دونیا اومد و همه دردهام تموم شد .
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان عمار 💙🥹 مامان عمار 💙🥹 ۸ ماهگی
تجربه زايمان طبيعي 2






ميخواي زايمان كني بايد زور بدي ديگه من از معاينه خسته شدم خيلي درد داره سخت ترين قسمت زايمان معاينه بود من حال نداشتم از درد و نميتونستم زور بدم كيسه ابم رو ﭘاره كرد ازم اب در امد و گفت برو اون اتاق برا زايمان رفتم و گفتن زور بده زور دادم و دادم يكم ﭘايين تر امد بهشون گفتم ديگه نميتونم گفتن بچه ات داره خفه ميشه اينجا با كل قدرتم زور دادم و سر بچه كامل در امد و بچه در امد بچه رو دادن بهم از خوشحالي و سختي نميدونم گريه كنم يا چيكار كنم بعد امﭘول بي حسي زدن اولش هم زدن و برش دادن و بعدش امﭘول بي حسي هم زدن و دوختن تا دوختن بعد شكمم رو محكم فشار دادن تا همه چي خون بريزه من اينجا داشتم خفه ميشدم بعدش تموم شد و راحت شدم با اينكه درد داشتم ولي خب به خير گذشت خداروشكر چون تو 3 ساعت زايمان كردم بچه ام ﭘايين بود و خوب بود زايمانم 🤲🤲🥺
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان ☆🩵نی نی🩵☆ مامان ☆🩵نی نی🩵☆ هفته سی‌ونهم بارداری
سلام خانما وقتتون بخیر
من دوشنبه باید برم بستری بشم واسه زایمان طبیعی توی مدت بارداری مدام استراحت بودم در حد راه رفتن عادی خونه ولی هیچ کار خونه نمیکردم چون آب دور بچه ام با وزنش کم بود چون زایمان قبلیم طبیعی بود ‌دکتر گفت این هم باید طبیعی باشه ولی گفت بستری میکنم آمپول فشار میزنم اگه جواب نداد یا حالت دیدم داره بد میشه میبرمت اتاق عمل چون استرسی هستم پیاده روی که اصلا نمیتونم یکم که راه میرم سریع شکمم سفت میشه حالم بد میشه نزدیک به ۳ ماه هم هست اصلا رابطه نداشتم قبل اونم بدون دوخول بوده
بچه ام بالا هست تمام توی معده ام تکون میخوره گردی شکمم هم بالا هست
بنظرتون تا دوشنبه چیکار کنم با این وضع میدونم احتمال زیاد زایمان سختی میشه😫
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان آرسامی😘 مامان آرسامی😘 ۹ ماهگی
خب از زایمانم بگم دیروز ساعت ۱۱ اومدم زایشگاه معاینه شدم گفتن چون اب ریزش داری باید بستری بشی همون موقع بستری کردن بهم آمپول فشار زدن تا ساعت ۹ درد داشتم بعد دردام شدید شد دیگه هی معاینه میکردن ۹ونیم گفتن دیگه آماده ای واسه زایمان یک ساعت بالا سرم بودن بچه بدنیا نمیومد بزور شکمم فشار میدادن تا بچه بیشتر نمونه خفه نشه آخرش بدنیا اومد ولی جفتم جسبیده بود به رحمم مجبور شدن با دست درش بیارن یعنی به معنای واقعی تا حد مرگ رفتم خیلی سخت بود کلی هم بخیه خوردم کم خونی داشتم و هنوز بستری ام
مشاهده ۸ پاسخ دیگر
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۷ ماهگی
سلام مامانا من دیروز درد داشتم زیر شکمم و کمرم یکم درد میکرد ساعت شیش صبح رفتم خونه مادرم تا ساعت ۱۰ درد کشیدم بعد رفتم بیمارستان اونجا معاینه شدم گفت سه سانت دهانه رحمت باز شده بستری شدم اینقدر درد کشیدم بعدش یه سیخ پلاستیکی زد کیسه آبم پاره شد بعد گفت هر موقع دردت زیاد شد بشین زور بزن تا سر بچه بیاد پایین منم همین کار رو میکردم اما فایده نداشت دو ساعت زور زدم تا بلاخره منو بردن اتاق زایمان اونجا برام برش دادن یه نفر محکم با دستاش رو شکمم رو با تمام زور فشار میداد تا سر بچه اومد بیرون بچه شروع کرد به گریه کردن بعد بچه رو بردن که تمیز کنن بعد از اون شکمم رو فشار میدادن تا جفت بیاد بیرون نزدیک به ۱۰ بار فقط شکمم رو فشار دادن چون جفتم تیکه تیکه شده بود هعی دست مینداختم در بیارن یه تیکه آخر جاموند گفتن همراه خونت میاد بیرون بعدش ۱ساعت فقط خانومه داشت بخیه ام میکرد تا ساعت ۶ رفتم بیرون بعد بخیه هم اومدن دیدن که جایی که بخیه زدن ورم کرده یه دارویی زدن بهم که جای بخیه هام می‌سوخت ولی بلاخره به هر سختی بود زایمان کردم اینم از جوجه من 🥺💖
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان پناه💞 مامان پناه💞 ۱ ماهگی
خب خانما تجربه زایمان طبیعی من!!!
اول از همه بهتون میگم هر روشی که خودتون دوست دارید برای زایمان برید
من تا دقیقه نود سزارین میخواستم هیچکس قبول نکرد ولی خداروشکر الان از طبیعی هم راضیم
من از ۲۲ آبان درد داشتم ولی نرفتم
۲۴ م دردام خیلی خیلی ناجور شد‌
که رفتم بیمارستان ساعت ۲ و نیم ظهر چکم کرد گفت ۲ سانتی احتمالا ترخیص بشی معاینه تحریک انجام داد که درد نداره
دیگه نشستم توی سالن که شد پنج و نیم رفتم گفت چهار سانتی و نامه بستری داد
ساعت ۶ و نیم وارد زایشگاه شدم
دردام بیشتر و بیشتر شد
رفتم توی اتاق زایمان که ماما همراه هم هم اومد شروع کردم باهام صحبت و اینا یک ساعت بعد شدن ۵ سانت و برام سرم فشار زدن شروع کردم ورزش که بعد حدود یک ساعت و نیم دکتر اومد گفت باورت نمیشه هشت سانته و کیسه آبم و زد و منم دیگه دردام مداوم شد که بهم گفت زور بزن زمانی که دردا میااااد من یه کم همکاری بد بود چون واقعا ترس داشتممم از این قسمت و اما یهویی با کمک دکتر و فشار روی شکمم دخترم به دنیا اومد کههه من از لحظه تولد ترس داشتم اصلا بی درد ترین قسمت بود انگار اون لحظه تمام دنیا بهم دادن شکممم‌ یهویی خالی شد 🙂و اینم بگممممم اصلا برش و بخیه درد نداره اصلاااااااا من برای این موضوع هم ترس داشتم فقط بعد زایمان خوب بهشون رسیدگی کنید ❤️اینم از تجربه زایمان طبیعی من❤️
مشاهده ۱۱ پاسخ دیگر
مامان فاطمه 🩷 مامان فاطمه 🩷 ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی
#پارت یک
من طبق انتی، 39هفته و 6 روز و طبق پریود 40هفته و چهار روزم بود. و هیچ علائم زایمانی نداشتم و حتی سر شکمم هم به بالا بود و سر بچه تو لگن نبود، با ماما همراهم تماس گرفتم گفت چون چهل هفتم تموم شده حتما باید برم بیمارستان و چون بچه اولمه ممکنه دردام اصلا به طور طبیعی شروع نشه ،منم ساعت 9شب رفتم بیمارستان و با معاینه یک و نیم سانت بستری شدم ،تا صبح فقط دستگاه nst بهم وصل بود و کار دیگه ای نداشتن ،ولی خیلی شب سختی بود برام چون اتاقهای کناریم اتاق زایمان بود و تا صبح فقط صدای جیغ و گریه می‌شنیدم و منم گریه میکردم واقعا خیلی ترسیده بودم.
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلوین مامان دلوین ۸ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان فاطمه سادات ✨️ مامان فاطمه سادات ✨️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان (طبیعی)
سلام به همه
خب من ۱۳ مهر زایمان طبیعی کردم و دوست داشتم تجربه م رو باهاتون در میون بذارم و امیدوارم کمک کننده باشه ؛

من
۴۰ هفته بودم ک زایمان کردم و این دومین تجربه م از زایمان طبیعی بود . ولی چون فاصله ی زایمان هام زیاد بود بهم گفته ن ک جزء زایمان دومی ها نمی شم و انگار ک زایمان اولمه .
من به خاطر لکه بینی ای ک تو طول بارداری داشتم اصلا نتونستم ورزش و پیاده روی داشته باشم و مدام بهم می گفتن استراحت کن ، تا اینکه لکه بینی هام قطع شد و اقدام کردم برای ورزش های بارداری و زایمان .
و قرار بر این شد ک من از هفته ی ۳۶ ورزش هام رو با مامای همراهم شروع کنم . ولی دقیقا در شروع ۳۶ هفته مجدد خون ریزی کردم و بعد از یک هفته استراحت از ۳۷ هفته شروع کردم به ورزش و پیاده روی.
ولی بدنم خیلی توان نداشت چون ماه ها تو استراحت بودم ولی با وجود تمام سختی ها و دردهایی ک داشتم دست از کار نکشیدم و ادامه دادم
ادامه در تایپیک بعدی ..
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان نیلا مامان نیلا ۵ ماهگی
تجربه من از زایمان امروز
رفتم بیمارستان برای طبیعی با آمپول فشار
دوبار سرم فشار رو وصل کردن هر دوبار ضربان قلب بچه افت کرد
من همه تلاشم برای طبیعی بود
از هفته ۲۰ ورزش و پیاده روی داشتم، دو سه هفته آخر هم ورزش سنگین، شیاف گل مغربی، دمنوش و....
دهانه رحمم تا ۳ سانت باز شده بود
ولی در نهایت بخاطر افت ضربان رفتم اتاق عمل
مثل س.گ ترسیده بودم 😁
میلرزیدم و گریه میکردم از اینکه قراره جراحی بشم، ولی رفتار پرسنل عالی بود و آرومم کردن
سوند درد نداشت، پنج دقیقه اولش یه حس بدی داشت با اینکه من حساسم زود اکی شدم
ساعت ۲ سزارین شدم، پمپ درد نگرفتم و با دوتا شیاف تا الان اکی بودم خداروشکر
فقط ترسیده بودم وگرنه اونقدر که میگن سخت نیست
ایشالا همه مامانا زایمان خوبی داشته باشن
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر