۹ پاسخ

😍❤️مبارک باشه
قدمش خیر باشه واست

اوه چه سختت😥
راستی گوشی گذاشتن یان😂😂

از خود سراوانی عزیزم؟

عزیزم مبارکه❤️

مبارک باشه
قبلش نفهمیدی آبریزش داری؟

مبارک باشه عزیزم . برای منم دعا کن بچه ام مشکلی نداشت باشه

به سلامتی قدمش مبارک باشه انشاالله هرچی زودتر خوب بشی بیایی خونه

عزیزممم🥺 ان شاءالله زود حالت خوب میشه و قدمش خیر باشه واست ❤

بسلامتی مبارک باشه
انشالله بهتر میشی
منم درد بخیم خیلی اذیت میکنه میسوزه اصلا درست راه نمیتونم برم

سوال های مرتبط

مامان آرسام وآنیسا 😍 مامان آرسام وآنیسا 😍 ۲ ماهگی
سلام به دوستایی که گفتین تجربه زایمان طبیعی مو بزارم براتون . شنبه حدودایی ساعت هشت رفتم سنو داپلر انجام دادم . این سنو رو هم هر دو هفته یک بار بخاطر آب دورش و وزنش انجام میدادم . خلاصه سنو رو انجام دادم و جوابشو بردم پیش دکتر که فورا نامه بستری داد که برم زایشگاه چون هم وزنش کم بود و هم خونرسایش داشت ضعیف میشد منم زود رفتم تا ساعت ده اینا بستری شدم اول ی دوز آمپول فشار زدن بهم دردام یکم شروع شد ولی شدید نبود ساعت دو اینا هم ی قرص زیر زبونی بهم دادن که دهان رحمم باز بشه ولی بیشتر از یک سانت باز نشد کلی هم ورزش انجام دادم ولی فاید نداشت خلاصه دیگه تا ساعت یازده صبر کردن و دیدن فایده نداره فرستادن بخش تا فردا صبحش دوباره رفتم زایشگاه ساعت ۱۰ اینا آمپول فشار زدن ولی با دوز بیشتر منم دردام هی بیشتر می شد که ساعت یک نیم اینا کیسه آبم پاره شد و تا ساعت چهار رب که دخترم بدنیا اومد دردای خیلی شدید داشتم که آروزی مرگ میکردم و دهان رحمم به هفت سانت رسید ی زور ی جیغ زدم دخترم بدنیا اومد . الانم بغل دستم خوابه خداروشکر ۳۸هفته ۱روز زایمان کردم بچمم وزنش ۲۵۱۵گرم بود
مامان رادوین👶🧿 مامان رادوین👶🧿 ۱ ماهگی
خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم
مامان ایلدا مامان ایلدا ۲ ماهگی
سوال:پارت دوم
تجربه زایمان طبیعی
تا ساعت 2 بعدظهر ازم ان اسی می‌گرفتن دردام منظم شده بود دیگه ها پنج دقیقه سی ثانیه می‌گرفت ول میکرد اومدن معاینه هنوز همون‌ دو سانت بودم اومدن شرم فشار وصل کردن یواش یواش میبردن بالا هعی بیشتر میشد دردام ساعت 6 غروب شد اومدن معاینه دیدن گفتن 3 سانت با کلی جیغ و داد گفتم منو‌ ببرین سزارین نمیتونم دیگه واقعا نمی‌تونستم نفسم نمیومد بالا از زور درد خیلی گریه کردم خیلی ولی گوش نمی‌دادن ولی شرایط جنین خوب بود تا ساعت شیش 2 تا سرم فشار وصل کردن ساعت 9 شد التماس میکردم بیاید معاینه کنید نمیومدن اومدن هنوز سرم فشار وصل کردن بردن بالا تا 64 درجه وقتی ساعت 10 نیم شد ضربان قلب خودم رفته بود بالا خودشون ترسیده بودن اومدن معاینه تا دست بردن داخل کیسه ابم پاره شده سریع گفتم بیایید آمپول اپیدارول تزریق کنید ساعت 10 شب من تازه 5 سانت بودم وقتی سریع به بیهوشی گفتن اومد برام بزنه نخاع من جابه جا بود مهرهاش سه بار آمپول اشتباه زدن آخری گرفت ولی هنوز سر نشده بودم کامل کامل ولی سر پنج دقیقه 10 سانت فول شدم گفتن زور بزن زور میزنم به سمت جلو سر بچه اومد بیرون و اون زمان کل دردام فراموش شد ولی ضربان قلبم همچنان بالا بود هرکاری میکردن نمیومد پایین کلی سرم رینگر زدن تا درست شدم
ساعت 11 فیکس نینیم اومد بغلم و 20 تا بخیه داخلی خوردم بیرون 4 تا بیشتر نخورم و الان هم خوب خوب شدن ولی ترشح بودی بد واژن دارم
خداروشکر میکنم که تن دخترم و خودم سالمه
و ممنونم از بالا سری که چنین فرشته نازی بهم داد
مامان نیلماه🥰 مامان نیلماه🥰 ۱ ماهگی
سلام مامانا میخام تجربه زایمانمو بنویسم.
من چند روزی بود دلپیچه کمی داشتم اصلا نمیدونستم علاعم شروع زایمان هست تا اینکه شوهرم اومد خونه گفتم بریم نوار قلب بگیریم خیالم راحت بشع ساعت 9 شب رفتیم درمانگاه برا نوار قلب گفتن تو انقد انقباض داری تا صبح زایمان میکنی معاینه کردن دوسانت بودم بعد اومدم وسایلامو جمع کردم رفتم بیمارستانی ک میخاستم زایمان کنم چون دیگه انقباض داشتم ضربان قلب جنین زیاد بود بستری کردن ساعت 2 شب کیسه ابمو پاره کردن بعدش دردام شروع شد از دوسانت شدم سه سانت ساعت 5 شدم 5 تا 6 سانت ساعت 7 صبح یهو شد 8 سانت اومدن وسایل اینا آوردن آماده‌شدن ک زایمان کنم یکم بعد دیدن بچه اصلا سرش تو لگن نیومده گفتن باید ورزش کنی منم ک نمیتونستم خیلی دردام شدید بود یعنی در حد مرگ بودم بااون وضع کمک کردن حالت سجده برم راه برم تا بچه بیاد پایین بلاخره بعد اونهمه سختی دیدن سر بچه تو کانال زایمان گیر کرده انقد زور زدم ولی نمیومد تا اینکه آخر با دستگاه دهانه رحمم باز کردن تا مقعد برش زدن بچه اومد و اینکه زایمانم خیلی سخت بود ولی خداروشکر بچم سالم پیشمه می ارزه ولی برگردم عقب همه چیمو می‌فروشم ولی سز بدنیا میارم البته بدن با بدن فرق میکنه همه مثل هم نیستن به من ن امپول فشار زدن ن اپیدورال وصل کردن گفتن دردات خوبه خودت زایمان کن شاید بخاطر همین سخت شد برام
مامان فندق کوچولو مامان فندق کوچولو ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی من....
بعد توصیه های لازم توسط خانم دکتر و نوشتن نامه برای زایشگاه ، به من گفتن که برم خونه یک دوش آب گرم بگیرم که دردهامو منظم تر کنه ، عصاره گوشت بخورم که قوت داشته باشه برام و سبک هم باشه
دیگه تا انجام دادن این مراحل و رفتن به بیمارستان و شد ساعتهای ۱۲ شب و بعد از معاینه داخل بیمارستان توسط ماما ، با توجه به نامه ی پزشک بستری شدم
از همسرم و پدرم و مادرم خداحافظی کردم با چشمانی اشک آلود رفتم داخل زایشگاه (حال روحیم زیاد خوب نبود و بیشتر نگران حال پسرم بودم که خدایی نکرده اتفاقی برایش نیوفته)
خلاصه سرم بهم زدن و به دکترم اطلاع دادن که من بستری شدم ایشون هم گفتن با دز پایین فشار و درد رو شروع کنند

حدود ساعت یک شب بستری شدم و تا ساعت ۶ دردهام قابل تحمل بود (چون پریود های خیلی دردناکی داشتم میتونم حتی بگم اصلا به حد درد پریودیم نرسیده بود)
❌در مورد معاینه هم بگم که خدایی زیاد معاینه نکردن منو از اون ۵ ساعت اولیه ای که بستری بود دوبار معاینه شدم که زیاد اذیت کننده نبود باید خودت همکاری میکردی با ماما تا اذیت نشی
دیگه ساعت ۶ صبح شیفت ماما های زایشگاه تغییر کرد و یک خانوم اومد بالا سرم وضعیتم رو چک کرد و رفت به دکترم زنگ زد و با مشورت دکتر، یک آمپول موضعی فشار به پام زد و گفت می‌خوام معاینه ات کنم ببینم چند سانت شدی که موقع معاینه برام همه چی عادی بود که یهو گفت عه کیسه آب داری که .... و با گفتن همین یک جمله کیسه ی آبمو پاره کرد و خدایی میگم دردش خیلی بد بود🥺
(اما خب حالا که فکر میکنم میگم خدا خیرش بده اگر اینکار نمیکرد من روند زایمانم کند تر میشد و ضربان قلب جنین هم افت میکرد و میرفتم واس سز )
ادامه دارد