خب خب بریم برای تجربه ی زایمان طبیعی....

من تقریبا سه روز پیش شب بخاطر فشار بالا اعزام شدم زایشگاه چون دو هفته پیش هم بخاطر فشار بالا دو روز بستری بودم و این دفه هم فکر کردم دو روزی بستری میشم و بعد مرخص میشم فشارمم رو ۱۵ بود هواستون باشه اگه یوقت فقط سردرد هم داشتین پشت گوش نندازین و برین فشارتونو چک کنید چون فشار بالا واسه مادر و بچه خطر داره خلاصه وقتی رسیدم رایشگاه معاینم کردن گفتن یه سانتی و منو بستری کردن بعد فهمیدم که ختم بارداری دادن و اینکه من هیچ دردی نداشتم شب تا صب زیر نظر بودم بلاخره ساعت هشت صبح بهم امپول فشار زدن یساعت بعدش یعنی ساعت ۹ کیسه ابم پاره شد و کم کم دردام شروع شد اول از کمرم شروع شد ولی زیاد نبود حالت پریودی بود و اینکه منو بعد پاره شدن کیسه آبم دوباره معاینه کردن هنوز همون یه سانت بودم کم کم دردام شدت میگرفت ولی چند ساعت اول خوب بود قبل تحمل بود دردامو با نفس عمیق و ورزش کردن کنترل میکردم دخترا فقط اینو بگم نفس عمیییق خیلیی خوبه و بهتون کمک میکنه و یکی دیگه اسکات زدن من دردام دو سه دقیقه یبار شده بود رفتم سرویس و موقع درد اسکات میزدم

۱۳ پاسخ

و اینکه واژنمو امپول بی حسی زدن منم چنتا زور محکم زدم جز حس زور و کمر درد درد دیگه ای نبود و زیاد اذیت نمیشدم.. تا اینکه سری اخر گفت داره میااد زور بزن یه زور محکم زدم که یه برش زد که اصلا متوجه نشدم چون بی حس بودم یهو گفت اومد وقتی کشیدش بیرون کل وجودم اروم شد خالی خالی شدم نه دردی هیچی نداشتم سبک سبک خیلیییی حس خوبی بود ساعت ۳و نیم بود که به دنیا اومد بعد بچمو اوردن گذاشتن رو شکمم چندثانیه و بردن تمیزش کردن لباس تنش کردن دوباره دکتر یه امپول بی حسی دیگه برام زد و بخیه زد گفتم چقد بخیه خوردم گفت با اینکه زایمان اولت بود ولی خوب بود و زیاد بخیه نداشتی داخلی نمیدونم چنتا زد ولی بیرونی پنج یا شیش دونه زد بعد که تموم شد بلند شدم رفتم رو تختم غذا خوردم و بچمو گذاشتن بغلم و شیرش دادم🥰و اینم بگم من از ساعت ۹ ک دردام شروع شد تا ۳و نیم زایمان کردم و چند ساعت اول قابل تحمل بود خصوصا با نفس عمیق و اسکات زدن خیلی خوب بود چند ساعت اخری بیشتر شده بود ولی باز اونقدی نبود ک هیجوره نشه تحمل کرد قابل تحمل بود من توقع درد خیییلی بیشتری داشتم ولی اونقدی نبود که من تصور میکردم و بقیه میگفتن موقع اومدن بچه هم که اذیت نشدم و زایمانم خوب بود اگه دوباره برگردم عقب بازم طبیعی انتخابمه چون دردش فقط قبل به دنیا اومدن بچس و قابل تحمله بعدش دیگه نه دردی داری نه چیزی سبک سبک میشی حس خییییلی خوبیه منکه راضی بودم. اینم از تجربه من امیدوارم به دردتون بخوره و همتون زایمان خوب و راحتی داشتع باشید🥰❤

زود اومد مال نوار قلب اینارو ازم جدا کرد گفت برو بیا معاینت کنم ببینم چیشده رفتم هر چی زور زدم دریغ از یه قطره ادرار یا مدفوع ولی خیلی احساس مدفوع میکردم گفت بیا این فشار بچس بدو بیا معاینت کنم گفتم نه تورو خدا درد دارم نمیتونم گفت تو درد معاینت کنم بهتره بدوو رفتم رو تخت معاینه کرد دیدم گفت بابا عالیه نزدیک ۸ و ۹سانت شدی خیلی تعجب کردم توقع نداشتم اینقد پیشرفت کنم😳 گفت بدو ادرارتو خالی کن تا میتونی زور بزن رفتم گفت بشین زور بزن تا ببینم بچت معلومه یا نه نشستم زور زدم گفت اره افرین موهای بچتو میبینم زور بزن ادرارتو خالی کن تا ببرمت رو تخت زایمان ولی هر کاری میکردم ادرارم نمی یومد خاست بهم سوند وصل کنه باز هر کاری کرد نمیشد گفت زود باش رو شکم خم شو باسنتو بده بالا یکم ورزش باسن انجام بده همینکارو کردم و زور زدم ادرارم خالی شد گفت بدو اماده شو بریم رو تخت زایمان خلاصه منو بردن دراز کشیدم گفتن هر وقت حس درد و زور داشتی تا میتونی زور بزن منم همینکارو کردم

رقص باسن انجام میدادم ولی واااقعا اسکات زدن دردمو آروم میکرد حتما امتحان کنید هم دردتونو کمتر میکنه هم بچه زودتر میاد تو لگن دردام هی رفته رفته بیشتر میشد سوال کردم گفتم چقد باید درد بکشم یکی از پرستارا گفت اگه تا سه روز با آمپول فشار زایمان نکردی سزارین میشی گفتم وااای یعنی من قراره سه روز اینجوری درد بکشم😮😮😮تا اینکه یکیشون گفت نه اگه تا شب زایمان نکردی بلاخره تکلیفت مشخص میشه یکم خیالم راحت شد منم دردام هی بیشتر میشد این وسط خییییلی خابم میومد ولی دردام نمیزاشتن معاینه کردن گفتن دو سانتی باورم نمیشد هنوز دوسانت باشم😩 همش خدارو قسم میدادم زایمانم راحت باشه و زوتر بچم دنیا بیاد دیگه دو سه ساعت اخری دردام بیشتر شده بود و با نفس عمیق هم نمیتونستم کنترلشون کنم ورزش هم میکردم ولی باز دردام نمیزاشتن این وسط هم نوار قلب میگرفتن رو پهلو بودم و درد میکشیدم که احساس کردم خیییلی ادرار دارم جیغ کشیدم پرستارو صدا کردم گفتم بیا اینارو جدا کن میخوام برم سرویس نمیتونم تحمل کنم گفتن یه چند دقیقه تحمل کن نوار قلب بچت تموم بشه وگرنه مجبوریم دوباره ازت بگیریم دوباره چند دقیقه تحمل کردم دیگه ساعت ۳ظهر شده بود ک یدفه خیییلی احساس مدفوع داشتن و ادرار کردم دوباره پرستارو صدا کردم گفتم نمیتونم تحمل کنم گفتن اگه رو تخت ادرارکنی مشکلی نداره ولی فشار بچس ادرار نیست گفتم نه مدفوع دارم

خدارا شکر که زایمان خوبی داشتی عزیزم مبارکت باشه خوش قدم..واسه منم دعا کن زایمان اولمه..یکم ترس دارم

مرسی عزیزم ❤️❤️
خداروشکر که زایمان راحتی داشتی.
خیلی با حرفات روحم و روانم آرومتر شد و مطمئنم میتونم منم یه زایمان خوب داشته باشم.از پیامات عکس گفتم هر دقه میخونمشون🙈

خداروشکر عزیزم برای ما هم دعا کن آسون بگذره برامون

خداروشکر که بسلامت زایمان کردی
برای منم دعا کن که خدا بهم فرزند سالم بده

خیلی خوب و قشنگ نوشته بودی به حدی خوب بود که احساس خوبی نسبت به زایمان پیدا کردم .
فقط طبیعیه من نفس تنگی و تپش قلب میگیرم تو این هفته ها ؟؟؟

مبارکه خدارو شکرکه زایمان راحتی داشتین

ای جانم به سلامتی 😍😍😍😍خداروشکر ک زایمان خوبی داشتی 😍

ممنونم عزیزم

من میترسم از طبیعی نه ورزش کردم نه پیاده روی میترسم دردشو بکشم اخرشم سزارین کنن

میشه بگین فشارتون چند بود؟ که رفتی بستری شدی

سوال های مرتبط

مامان گندم🧚‍♀️🌾 مامان گندم🧚‍♀️🌾 ۷ ماهگی
مرخص شدم و شد شنبه ۹ تیر آقا ما ۷ صبح رفتیم بیمارستان شوهرم کارای بستری رو انجام داد و پرونده تشکیل داد منو بستری کردن خلاصه تا کارام انجام شد ساعت شد ۱۰ صبح بهم امپول فشار زدن نیم ساعت بعدش دردام شروع شد هی می‌گرفت ول میکرد دستگاه گذاشته بودن واسه چک کردن انقباض هام و قلب بچه خلاصه درد داشتم تا ساعت شد ۵ عصر سِرُم رو قطع کردن دکتر گفت یه سرم معمولی بزنید بهش تا بلند شه ورزش کنه وقتی سرم قطع کردن دردام هم قطع شد چون هنوز وقتش نبود یه یک ساعتی من ورزش کردم باز برام سرم فشار شروع کردن باز نیم ساعت بعدش دردام شروع شد تا ۱۲ شب چند بار هم معاینه کردن ۲سانت بودم و سر بچه پایین نیومده بود گذشت ساعت شد ۱۲ شب سرم رو قطع کردن باز دردام قطع شد گفتن بخواب باز صبح سرم رو شروع کنیم خلاصه گفتن میخای خانواده ات رو ببینی میتونی بری رفتم پشت در مامانم بود با شوهرم دیدمشون یکم باهاشون حرف زدم رفتم خوابیدم شد یکشنبه ساعت صبح باز سرم فشار رو شروع کردن باز دردام شروع شد ساعت ۹ قطع کردن دردام قطع بلند شدم ورزش کردم واینا اینم بگم از رو شنبه من چیزی نخوردم نمیزاشتن چیزی بخورم فقط اب خلاصه دکتر اومد معاینه کرد دیدن همون ۲سانته پیشرفت نداشتم دکتر گفت اینجوری نمیشه واسه بچه خطرناکه ضربان قلب هم نامنظمه گفت میخام کیسه آب رو بزنم خلاصه کیسه آب رو پاره کرد یکم درد داشت باز گفت سرم فشار رو شروع کنید باز شروع کردن تا اینجا ۴ تا امپول فشار بهم زدن وقتی زدن دیگه رو بدنم جواب نمی‌داد ساعت ۱۰ونیم بود دردام شروع شد دردای واقعی خلاصه ساعت شد ۱ ظهر دردام بیشتر شد معاینه کردن شده بودم ۳سانت گفتن بلند شو ورزش کن و اینا تا باز امپول فشار شروع کنیم
مامان یاشار مامان یاشار ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
کسایی که میخان طبیعی بیارن نخونن🙂
پارت ۱
شب جمعه بود ۱۵ تیر ساعت ۱۰ رفتم پیاده روی تا ۱۲ امدم خونه یه حسی بهم میگفت تا فردا دردام شروع میشه تمام کارام رو کردم ساعت یک بود نشستم رو توپ جیم بال یکم ورزش کردم یهو کیسه آبم پاره شد زنگ زدم با زایشگاه گفتن پد بزار اگر یک ساعت بعد خیس شد بیا منم گذاشتمو همچنان خیس شد ساعت حدود دو ونیم بود رفتم زایشگاه بدون هیچ دردی چون کیسه آبم پاره شده بود با یک سانت بستریم کردن خیلی اصرار کردم که سوزن فشار بهم بزنن اما میگفتن سوزن فشار رو فقط روزا میزنن بهم آنتی بیوتیک وصل کردن گفتن وقتی کیسه آب پاره شد باشه تا دو ساعت بعد دردا شروع میشه صبح شد ساعت حدودا نه من تا اون موقعه یه درداری خفیف پریودی داشتم اما همون یک سانت بودم دکتر آمد بهم آمپول فشار زدن کم کم دردارم شدید شد خانوادم چون از شب رفته بودم تو زایشگاه در زایشگاه رو ول نمیکردن از طرفی خیلی نگران بودن منم تا ساعت ۱۲ ظهر دیگ تحمل دردام رو نداشتم و بلند بلند داد میزدم اما بلند میشدم ورزش میکردم راه میرفتم اینقدر دردام شدید شد که تحملش سخت بود بهم یه آمپولی زدن که دیگ من تو حال خودم نبودم و لرز شدید گرفته بودم تا ساعت ۷ شب درد کشیدم اما به زور ۲ سانت شده بودم
خانوادم هی میومدن دکترا رو تحدید میکردن که سزاریننش کنین اگر بلایی سرش آمد اینجا رو رو سرتون خراب میکنیم و ........
بقیش پارت دو میزارم
مامان علیسان مامان علیسان روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۳۶ هفته و خرده ای رفتم دکتر برای معاینه لگن گفت دو سانت بازم و لگنم عالیه برای زایمان
تقریبا درد پریودی داشتم و گاهی می‌گرفت و ول میکرد
۳۷ هفته و یک روز بودم که هر ۵ دقیقه یه بار یه دردی یکم بیشتر از درد پ یودی منو می‌گرفت و ول میکرد و بعد چند ساعت کلا نامنظم شد ولی درد داشتم
صبح بعدش رفتم سرویس لکه خون دیدم چون معاینه شده بودم گفتم شاید از اونه ولی خواهرم گفت برم یه ان اس تی بدم خیالم راحت بشه رفتم بیمارستان شرح حال دادم اول معاینه کردن گفت ۴ سانت بازی و خونریزی داری
زنگ زدن دکترم و دکتر گفت بستریش کنید
بستری شدم بهم آمپول فشار زدن و ۶ سانت بودم کیسه ابم پاره شد و دردام خیلی بیشتر شد و قابل تحمل نبود خیلی اماده کرده بودم خودمو که داد نزنم و تموم زورمو بدم ولی اون لحظه واقعا دردش قابل تحمل نبود برام درد آمپول فشار خیلی بیشتر از درد فشار طبیعیه
خلاصه خیلی زود ۱۰ سانت شدم و بعد هر بار فشار اومدن با تموم وجودم زور میزدم پرستار از رو شکمم محکم فشار میداد و من زور میزدم
که بلاخره سر بچه اومد و زایمان کردم ساعت ۳ بستری شده بودم و ساعت ۴:۳۰ زایمان کردم
من خیلی زود رفتم اگه دردامو تو خونه می‌کشیدم و آمپول فشار نمیزدن شاید راحت بود زایمانم و اینکه من هنوز نه ورزشم نه پیاده روی رو هم شروع نکرده بودم
و بخاطر همینا خیلی پاره شدم و بخیه خوردم
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
🌸پارت اول زایمان طبیعی🌸
وارد ۳۹ هفته ک شدم هیچ خبری از دردام نبود پیاده روی ،ورزش … اثری نداشت ک رفتم پیش دکترم نوبت داشتم برام معاینه لگن انجام داد اکثرا گفتن با دو انگشته ولی برای من خیلی عمیق تر بود از معاینه ک برگشتم لکه قهوه ای داشتم و درد رحم ک فکر میکردم بخاطر معاینه هست و عادیه کم کم دردام بیشتر شد همون شب تا صبح نخوابیدم هر ده دقیقه سه بار میگرفت رفته رفته بیشتر شد دوش اب گرم گرفتم ساعت ۴ صبح باز نتونستم بخوابم کم کم وسایلام اماده کردم طاقت اورد تا ۶ عصر روز بعد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن ۲ سانت بازی ولی تا ۳ سانت نشدی بستری نمیشه چون جنین حرکت نداشت تست N S T نوشت گفتن ک تکون میخوره ولی چون خودم احساس نمیکردم گفتن مسئولیت داره و بستریم کردن و چون دردام هم منظم بود ساعت حدود ۷ بستری شدم تقریبا تا ساعت ۱ شب هر یکساعت معاینه میشدم و میگفتن دو سانتی خیلی دردارم شدید شده بود اخرش به ۲/۵ سانت رسیدم چون از شب قبلش نخوابیده بودم و هیچی نخورده بودم از درد زیاد بالا میاوردم تکون های بچه‌ هم احساس نمیکردم تا ساعت ۴ صبح طاقت اوردم یه خانم دیگ هم اونجا بود اینقدر زور زد تا ۸ سانت شد بردنش سزارین اینقدر جیغ میکشید ک به من هم فشار عصبی وارد شد شروع کردم به زور زدن با داد قبلش خونسرد بود و نفس عمیق نمیدونم چیشد ک دیگ نتونستم تحمل کنم