۱۰ پاسخ

خوشبحالت 3ساعت طول کشید زایمانت من 9ساعت فقط داد زده بودم بچه نمیومد بیرون 😂😕

بچت چند کیلو بود؟

من بهم گفتن زایمان طبیعی داری بدون درد رفتم معاینه گفتن 2سانت باز شدی و باید بستری بشی منو بستری کردن از ساعت ده ونیم صبح تا ده ونیم شب درد کشیدم با آمپول فشار آخر سرم سزارین کردن

منو فقط موقع خواب دردم میگیره چیکار کنم برم بیمارستان یا نه

منم زایمانم طبیعیه خیلی میترسم 🥺🥺

به سلامتی عزیزم
من دلم ازین میسوزه سزارینی بودم
ولی مامای عقده ای کثافطططط بزور معاینه تحریکیم کرد یعنی اون لحظه اززن بودن خودم متنفرشدم😔

دعا کن واسه من خیلی استرس دارم

بسلامتی مبارک باشه❤❤❤

قدمش مبارک باشه عزیزم 😍دعا کن منم راحت زایمان کنم...بچه اولت بود؟؟

الان درد بخیه نداری؟ من تو یک ساعت زایمان کردم ولی بعدش مردم از درد بخیه ، نمیتونستم بشینم

سوال های مرتبط

مامان ارسلان مامان ارسلان ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۴🙂❤️❤️
دکترم گفت مثانه خیلی پایین و جلو سر بچه رو میگیره باید ادرار کنی گفتمش ادرار ندارم گفت چرا مثانه خیلی پر بعد نمیدونم چی بود بهم وصل کردن و ادرار رو کشیدن بیرون گفت حالا زور بده زور میدادم ۱۰سانت شده بودم گفت تا میتونی زور بده فکر کن یبوست شدی محکم زور بده خیلی زور دادم بعد گفت بریم اتاق زایمان رفتیم اتاق زایمان رو تخت زایمان خابیدم بعد یکی از پرستارا شکممو فشار میداد ومن زور میدادم تا اینکه دکترم بهش گفت دیگه کمکش نکن میخام ببینم چقدر زور داره شروع کردم زور دادن دوتا فشار محکم دادن و پسرم اومد بیرون اینجا خیلی احساس سبکی داشتم و باورم نمیشد از پسش یر اومد ولی هنو اتفاق اصلی و ترسناک روبرو نشده بودم تا اینکه شروع کرد بخیه زدن به پرستار که بغلش بود گفت ببین گوشت چطور جدا میشه گوشت واژنم خیلی بی جون بود و گوشت همراه با سوزن بخیه کنده میشد و نمیتونستن بخیه بزنن ۴۵ دقیقه فقد داشت بخیه میزد و با کلی بی حسی ولی درد داشتم بازم تا اینکه این کابوس تموم‌ شد و منو بردن ریکاوری ....
مامان فندق مامان فندق ۱ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمانم🤚🤱
دیگه رفته رفته بیشتر می‌شد دردم و ماما همراهم هم اومد دید درد ندارم رفت چند ساعت دیگه اومد ک یه کوچولو درد داشتم دیگه ورزش رو شروع کردیم ک ساعت ۴/۵ اینا بود ک شدم ۵ سانت اومدن کیسه آب رو پاره کردن و دردام بیشتر شد ولی چون من دردهای پریودیم شدید بود برام درد جدیدی نبود ولی از درد پریودی ک خودم داشتم داشت دردش بیشتر می‌شد ولی در کل همون درد بود دیگه رفتیم رو ورزش سجده ک خیلی عالی بود برا من و سر دوساعت فول شدم دیگه رفتم تو مرحله زور زدن ک خیلی سخت بود برا من نمیدونم چرا بلد نبودم زور بزنم😐زور میزدم ولی اونا میگفتن اون زوری ک باید بزنی اینجور نیست و باید زور رو بدی ب مقعدت و من نمیتونستم یه چند بار انجام دادم تا دستم اومد چجوریه گفتن باید جوری زور بزنی ک مدفوع کنی من خیلی زور میزدم ولی مدفوع نمیکردم دیگه دیدن نمیشه یکم برش دادن و یکی اومد رو شکمم و فشار میداد منم چند تا زور محکم و بالاخره سرش رو دیدن و بازم برش دادن😬 تا بالاخره ساعت ۸:۱۵دقیقه گل پسرم بدنیا اومد🥹
مامان محیا کوچولو مامان محیا کوچولو روزهای ابتدایی تولد
بعد دیگه درد هام گرفته بود کم کم ولی قابل تحمل بودن آمدن معاینه کردن گفتن سه‌سانت و نیم هستی رفتن به ماما ام زنگ زدن آمد و رفتیم حموم و ورزش ولی درد هام هعی شدید میشد بی‌حال شده بودم جون نداشتم عرق روم ریخته بود شدید دیگه های معاینه رو معاینه ساعت یازده شب کیسه ابم ترکید دیگه درد هام شدید تر شدن ماما ام گفت تو به ساعت دو سه نمیرسی دیگه کم کم ام احساس فشار رو مقعد و واژن داشتم معاینه شدم گفتن شدی ۹ فول شدی برو برا زور زدن با هر درد صدام در می‌آمد دیگه اخرهاس بی جون شدم اینقدر دستکاری میکردن‌و بچه رو از بالا شکم فشار میدادن چون هعی بچه می‌رفت بالا دیگه چهار نفری کشیدن در آوردن بچه مو برش زدن بهترین صحنه دینام وقتی نی نی رو شکمم گذاشتن بود دیگه بیهوش شدم از که جفت ام‌ یکم دیر آمد و به خونریزی شدید افتادم کلی لخته خون که‌ دسشتون‌تا آرنج میربدن داخل اونها رو درمی‌آورند من بدترینش این جا بود و کلی درد که رنگ زدن دکتر آمد و گفت خونریزی قطع شد خوبه و بخیه زدن که اونم با هر سوزنی درد داشت دیگه تموم شد ابن دوره سخت که لرز عجیبی گرفتمممم شدید
بیا پارت بعدی..........
مامان سامین و سوین💜 مامان سامین و سوین💜 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
۷ اسفند دم دمای صبح یه درد پریودی میپیچید توی شکمم و ول میکرد ولی قابل تحمل بود ترشح خونی هم داشتم دیگه تا ساعت ۱۲ ظهر ورزش کردم پله بالا پایین کردم و اسکات زدم دردم داشت بیشتر میشد رفتم بیمارستان معاینه کردن گفتن ۳ سانت باز شده رحمت ساعت ۳.۳۰ بستریم کردن و بردنم اتاق زایمان مامای همرام اومد و خودشو معرفی کرد و چندتا ورزش بهم گفت تاانجام بدم هر ۵ دیقه درد میومد سراغم و جیغ میکشیدم بعداز ورزش دوباره معاینه کرد گفت ۵ سانتی ولی سر بچه هنوز کامل تو لگن نیست پاشدم راه رفتم بعد از نیم ساعت دوباره اومد و معاینه کرد گفت بچه داره بریچ میشه خوابوندنم رو تخت و شروع کردن به ماساژ شکمم منم فقط داد میزدم و میگفتم بهم دست نزنید گفت زور بزن بعداز کلی زور زدن گفتن بچه درشته نمیاد باید پاره کنیم پاره کردن و دوباره زور زدم بچه رو دراوردن دادن بغلم شروع کرد به بخیه زدن ۱۲ تا بخیه زدن بهم....بعدازاینکه بچه رو دیدم همه دردام یادم رفت ایشالا قسمت همه اونایی که دلشون نی نی میخواد و نمیشه بشه......
مامان مهراد مامان مهراد روزهای ابتدایی تولد
سه روزه طبیعی زایمان کردم
شنبه ساعت هفت صبح که از خواب بیدار شدم رفتم سرویس خونریزی کردم اماده شدم و رفتم بیمارستان دهانه رحمم دوسانت باز شده بود ولی بستری نمیکردن گفتن برو زیر دوش اب گرم و راه برو ساعت ده بیا ساعت ده رفتم هنوز تغییری نکرده بود گفت عصر بیا دیگه امدم خونه و درد داشتم و راه میرفتم ساعتای چهار عصررفتم دهانه رحمم ازدوسانت بع سه سانت باز شده بود ماما گفت میخوای کمکت کنم گفتم اره گفت تو زور بزن بعد دو سانتم اون باز کرد شدم پنج سانت ماما گفت یک ساعت راه برو که بعد بستریت کنم ساعتای شیش عصر بستریم کردن بعد دکتر امد کیسه اب و پاره کرد از اون جا دردام خیلی خیلی زیاد شد دهانه رحمم ب هشت سانت رسید باز ماما گفت بیام کمکت کنم فک کردم مث اون دفعه دردی چیزی نداره تا امد دستشو روی شکمم فشار میداد و اونجا روهم محکم فشار میداد نفسم بند امده بود نتونستم بزارم ادامه بدم. باز خیلی درد داشتم دیگه گفتم دوباره بیاد دیگه فول شدم و باید زور میزدم ساعت هشت و خورده شده بود دیگه زور زدم و ساعت یه ربع به نه بردن منو اتاق زایمان ساعت نه دیگه زایمان کردم
مامان ماه سو🌙❄️ مامان ماه سو🌙❄️ ۲ ماهگی
سلام من اومدم از تجربه زایمانم براتون بگم من سشنبه ساعت حدودا ۱ بود یهو دیدم کیسه آبم پاره شد کلی اب ازم اومد ب ماماهمراهم خبر دادم گف برو بیمارستان رفتم و اونجا معاینه شدم دیدم میگه ۵سانتی خیلی خوبه منم هنگ بودم پس چرا درد نداشتم بعد تا کارامو برسن و بستری بشم ۳ شد دوباره تو زایشگاه معاینه شدم گفتن ۴سانتی دیدن کیسه ابم خوب پاره نیس خودشون پاره کردن ک درد خاصی نداشت سر بچه خوب تو لگن نچرخیده بود اول دوتا سرم قندی برام زدن و ضربان قلب و حرکات بچرو چک کردن ماماهمرامم کلا بالاسرم بود ضربان قلب بچرو چک میکرد بعد نمیدونم ساعت ۴ بود یا ۵سرم فشار رو زدن و بهم توپ داد روش نشستم گف هروقت حس کردی درد داری تند و محکم رو توپ بپر منم همینکارو میکردم چنتا ورزش دیگه انجام دادم تا سر بچه خوب بچرخه پایین دیگه کم کم بهم زورمیومد از ۷ونیم دردام شروع شد بیشتر ورزش کردم ماساژم میدادن ک زودتر دردام شروع بشه حالا ماما میگف هروقت حس زور داشتی زور بزن تو چنتا حالت مختلف زور میزدم تااینکه دیگه کم کم فول شدم منو بردن رو تخت زایمان چند دقیقه نشد ۱۰:۲۰دقیقه بچرو گذاشتن بغلم اینم بگم یه لحظه برام سوند زدن خالی کردن ک اصلا متوجه نشدم بعدش تا برام بخیه بزنن حدودا۴۰دقیقه طول کشید بی حسی زده بودن درد نداشت ولی متوجه میشدم اخرش فقط دردم اومد ک اسپری بی حسی زد واسم بیشتر موقع بخیه زدن کلافه شده بودم یکمم حس لرز داشتم ک کم کم خوب شد خداروشکر خوب تموم شد بعدش دیگه تو زایشگاه بودم گفتن باید ادرار کنی بعد بری بخش کمپوت اناناس خوردم و ابمیوه و یکم آجیل بهم سرم هم زدن ضربان قلب و فشارمو چک کردن بخیه هامو خونریزیمم چک کردن ادرار ک کردم بعد دوسه ساعت منو بردن بخش اونجا هم یه دور معاینه کردن بخیه هامو
مامان یزدان 👶🤰🏻 مامان یزدان 👶🤰🏻 ۱ ماهگی
تجربه من از زایمان طبیعی😍😁
ساعت ۱۰ دقیقه مونده به ۸ شب بود دراز کشیده بودم جلوی بخاری یهو کیسه ابم پاره شد
هوا هم کولاک و برف و یخبندان بود به زور رسیدیم به در موندگاه اونم یه ساعت یه ساعت و نیم منو امپولاس سر دو ساعت و نیم رسوند به بیمارستان درد هام تو امپولانس شروع شده بود حس میکردم الان یه چیزی میاد بیرون داشتم میمیردم از درد رسیدیم بیمارستان رفتیم اوژانس مامایی مایعنه کرد گفت ۲ سانتی انتقال دادن به بلوک زایمان اونم بعد نیم ساعت که پرونده بستم و نوار گرفتن رفتم بلوک زایمان رسیدم مایعنه کردن گفتن ۴ سانتی زنگ‌زدم‌ ماما همراهم امد. قبلش زنگ زد گفت با اب گرم ماساژ بده کمرت رو
ماساژ داد مامانم شومم رو کمرم رو نزدیک یه ساعت ماما همراهم امد گفت بیا مایعنه کنم رفتم مایعنه کرد گفت ۷ سانت
گفت دستاتو بزن به دیوار درد که داشتی خودتو عقب جلو کن دردت اروم شد به چپ و راست تکون بده کمرت رو اگه چیزی به اونجات فشار اورد بگو مایعنه کنم ۲ بار دردم گرفت ول کرد گفتم داره فشار میاره
گفت بخواب مایعنه کنم خوابید با دردی شدید مایعنه کرد گفت لگنت عالیه بچه هم خوبه ۹ سانتی
باز کمرم ماساژ داد نزدیک ۱۰ دقیقه نیم ساعت
باز حس فشار حس کردم
گفت بخواب مایعنه کنم خوابیدم مایعنه کرد گفت ۱۰ سانت فولی واقعا عالی رفتی جلو حس فشار کردی زور بزن
من دو بار دردم گرفت زور زدم ولی چیزی نفهمیدم امپول بی حسی زدن و باقیچی یکم بریدن گفتن دو سه بار زور بزنی تموم یکی دو بار هم زور زدم گفتن درد هات منظم نیس ولی سر بچه دیده میشه
دو بارم دردت گرفت زور بزنی بچه میاد بیرون
یه بار. زور زدم 😬😬😬😬😬
ادامه در کامنت ها
مامان حامی مامان حامی ۲ ماهگی
سلام سلام من اومدم با تجربه زایمان طبیعی
من دیگه خسته شده بودم از بارداری ۳۹ هفته بود درد خفیف داشتم به شوهرم گفتم بریم بیمارستان یا بستری میکنن یا میریم خونه دیگه هیچی اومدیم بیمارستان و گفتن ۲ سانتو و نیمی و بستری هرکی از راه رسید یه انگشتی کرد تو ما دیگه گفتن بیا ماما همراه بگیر گرفتم ولی خیلی پشیمون شدم چون هیچ‌کاری برام‌نکرد دیگه من از ساعت ۱۰ صبح بستری شدم تا ساعت ۳ همون ۳ فینگر بودم ولی خیلی درد داشتم دیگه ورزش کردم‌رو توپ بپر بپر ولی با گریه میگفتن برو سجده قر بده میرفتم ولی با مردن و گریه دیگه هیچی خلاصه میگفتن در
د داشتی زور بزن من زور میزدم میگفتن زورات خوب نیست محکم تر زور محکم میزدم میگفتن موهاشو داریم میبینیم زور بزن دیگه جیغ میزدم‌و گفتم دکتر ترو خدا برشم بزن بچه بیاد بیرون گفت زهرا تلاش آخره زور بزن تا کمکت کنم زور آخرو زدم سر بچه اومد بیرون دیگه کشیدینش بیرون وقتی اومد دنیا گفتم منم این‌همه درد کشیدم خستگیم رفت بچمو بردن پیچیدن پتو و نوبت رسید به بخیه برام دوتا آمپول بی حسی زدن و ۱۵ تا بخیه خوردم با درد فراوان ولی بعدش راحت شدم دیشب کلا جا بخیه هام‌ درد میکرد نمیتونستم قشنگ بشینم
ولی الا خوبم از من می‌شنوید خواستید زایمان کنید سجده برید خیلی تاثیر داره د حالت سجده قر بدید
مامان نیل آی🩷 مامان نیل آی🩷 ۳ ماهگی
زایمان طبیعی ۴ ،همینطوری که جیغ میزدم و سعی میکردم با تنفس تحمل کنم دوباره ماما اومد معاینه کرد گفت ۵ سانتی اما آمپول بی دردی تموم شده و نداریم بهت بزنیم (بیمارستان ولیعصر تبریز )تبریزیا حواسشون باشه که چقدر بی مسئولیت این بیمارستان ،اینو که شنیدم دیگه داغون شدم رسما خودمو باختم گفتم چه جوری قراره من این همه دردو تحمل کنم ،چاره دیگه نداشتم اون لحظه تند تند نفس میکشیدم هی میرفتم سرویس رو کمرم آب داغ میریختن و دست و پام میلرزید از درد شدید و موقع دردا انگار از حال میرفتم یه حالی میشدم که معاینه شدم گفت ۸ سانتی رفتم رو تخت زایمان و به دکترم گفتن بیاد و اومد بالا سرم از شدت درد نمیتونستم برم رو تخت زایمان و همسرم پیشم بود و خیلی شدید جیغ میزدم کل بیمارستان صدای جیغ من بود و حس زور داشتم احساس میکردم مقعدم داره پاره میشه ،اما نباید زور میزدم و این خیلی سخت بود تا اینکه دکترم اومد و گفت هر وقت زور داشتی پاهاتو بگیر و سرتو بیار جلو به نینی نگاه کن و زور بده و گفت زور بده اگه مدفوع کنی نینی هم میاد منم یه زور خیلی شدید دادم که مدفوع کردم اما خبری از نینی نبود