تجربه زایمان.
پارت ۱
من از شب ای ک خوابیدم یکم درد و داشتم ولی بین خواب و بیداری خوب تشخیص نمی‌دادم ک درد زایمانه یا ن صبح ک شد متوجه شدم ک دردش فرق داره دردا خیلی تند بود رفتم حموم اومدم بیرون شد ساعت ۴ بعدازظهر رفتم بیمارستان گفتش چهارسانتی بستری میکنم بعد من کارامو کردم بستری شوم اومدن سرم وصل کردن بعدش دردا مدت زمان گرفتنش زیاد شد اولش پنج دیقه یبار می‌گرفت بعدش هر دو یقه یه دیقه یبارمیگرفت شد ساعت ۷ بعدش من احساس کردم خیس شدم کیسه آب پاره شد ما بین اینا هم یه پنج باری معاینه شدم میگفتن پنج سانتی دوباره ساعت ۷ اومدن واسه معاینه گفتش همون ۵ ۶ سانت هستی بعدش تا ساعت ۸ شدت گرفت دردا دوباره اومدن واسه معاینه گفتش همون پنچ شش سانتی من عصبی شدم از درد زور زدم یه پنج تایی زور زدم دوباره جیغ زدم گفتم من مدفوع دارم یه دیقه هم نشده بود ک رفته بود اومدش گف زور نزن بزار معاینه کنم گفتش ک ده سانتی فول شدی زور بزن سر بچه رو ببینم

۳ پاسخ

وای نفسم بند اومد😐🤦‍♀️

فقط تا حد امکان بین دردا زور بزنین واسه من ک خوب بود زود فول شدم

چه یهویی 10سانت شد

درداش خیلی زیاد بود؟ 😢

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی 🍓 مامان توت فرنگی 🍓 ۲ ماهگی
تجربه ی زایمان
پارت اول

شب سه شنبه یعنی ۳ مهر بود که بچه خیلی خودشو صفت کرده بود و من نمیتونستم بخوابم شوهرم بهم گفتش که دراز بکش شاید از صفتی در بیاد ساعت ۷ صبح بودش که من ادرارم گرفت گلاب بروتون رفتم دستشویی اومدم دیدم شلوارم خیس شد دست زدم دیدم خیسه خیسه شوهرم رو صدا کردم زنک زدیم به دکترم گفتش بیاین پیشه من بعد به خواهرم زنگ زدم گفتش که من بچه هارو دارم صبحانه میدم بفرستمشون مدرسه وسیله هارو آماده کنم بعد بیا بریم مطب دکتر من شبش رفته بودم حمام صبح دیگه نرفتم یه چیزی خوردم حاضر شدیم رفتیم دم خونه ی خواهرم ، خواهرم رو برداشتیم رفتیم طرف دکتر
دکتر معاینه م کرد گفتش که ۲ سانت بازی برو بیمارستان رفتیم بیمارستان بعد من و بستری کردن من اصلا درد نداشتم حالم خیلی خوب بود بعدش اومدن دوباره معاینه کردن گفت همون دو سا‌نتی بعدش روی اون بعدش روی اون توپا نشستم و یوگا با توپ انجام دادم 😅 اومد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی اون موقع ساعت ۷ بود با خواهرم حرف زدیم و اینا با هم گفتیم خندیدیم اینا شد ساعت ۱۰ بودش که دکتر اومد گفتش که دردی نداری گفتم نه داخل سرمم آمپول زد بعدش رفت ساعت ۱۱ بودش که من درد داشتم ولی قابل تحمل بود
ساعت ۱۱ و نیم بودش که داد میزدم یعنی انقدر درد داشتم دکتر اومد معاینه کرد گفتش که ۱۰ سانت شدی دکتر گفت زور بزن زور بزن ولی من همون موقع دردم آروم شد😂😂 دکتر گفت چرا زور نمیز
نی گفتم که درد دیگه ندارم گفتش که الان درد داشتی که گفتم نمیدونم درد دیگه ندارم دکترم همونجا وایستاد دوباره ۵ دیقه دیگه دردم گرفت گفتم درد دارم دکترم گفت زور بزن زور بزن من تا تونستم زور زدم خواهرم م بقلم بود
مامان فندوق مامان فندوق ۶ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان جوجه رنگی مامان جوجه رنگی ۱ ماهگی
خب بگم از تجربه مزخرف زایمانم🙂امیدوارم هیچکس اینجوری تجربه نکنه واقعا...من هرچی صبرکردم دردم نگرفت و خودم رفتم بیمارستان از شانس خوبم یه دکتر عالی بهم خورد خدا خیرش بده اگه نبود معلوم نبود چی میشد...خلاصه نامه بستری داد و من رفتم برا بستری بماند ک چقد بالا پایین کردن تا بعد ۷ ۸ ساعت بستری شدم با مکافات و پارتی بازی.ساعت ۸ رفتم زایشگاه تا ۱۱ بیکارِ بیکار بودم بعدش یه قرص زیر زبونم گذاشتن ک اصن نفهمیدم کاربردش چیه چون اثر نکرد😂دومی هم ساعت ۱ گذاشتن اونم اثر نکرد من همینجور بیکار بودم تا روز بعد 😑خانوادمم پایین دلنگران 🙂ساعت ۹ صبح ۲۴ مهر شروع کردن سرم و آمپول فشار و درد من شروع شد تا ساعت ۴ عصر من درد کشیدم کیسه آب رو ساعت ۴ پاره کردن و من ۸ سانت باز بودم و ماما گفت شروع کن بت دردات زور بزن و من با تمام قوا زور میزدم ساعت ۵ فول فول بودم برا زایمان...دکترم رو زنگ زدن اومد معاینه کرد گف خیلی کار داری بچه بالاس سجده برو زور بزن اون کارم کردم دوباره معاینه کرد گف بهتره ولی بازم بالاس حالت دستشویی بشین زور بزن اون کارم کردم ساعت ۷ آخرین معاینه رو کرد ک دیگ پاهای من میلرزید 🙃گف ن نیومده کانال زایمان قوس داره یه دکتر دیگم معاینه کرد گف ۲ ساعت دیگم این بچه نمیاد برید سزارین 🙂و من با ۱۱ سانت دهانه رحم باز سزارین شدم✌ببخشید طولانی شد🤍
مامان شهی مامان شهی ۳ ماهگی
خاطره زایمان من
من شنبه وارد هفته ۴۰ شدم چون دردام شروع نشده بود دکتر برام انستی نوشت توی انستی همه چیز خوب بود تا نوار قلب جنین دکتر گرفت و گفت برو وکتر و بستری شو توی بیمارستان با نامه دکتر بستری شدم بعد از معاینه دکتر بخش ۲سانت بودم یعنی من از ساعت ۱۰ صب تا ۴ بعد از ظهر ۲سانت بودم بستری ک شدم ساعت ۴و ربع بعد از ظهر بود ماما بخش خودشو معرفی کرد و دوباره معاینه تحریکیو انجام داد هم چنان ۲سانت بودم امپول فشار تزریق شد دردا کمکم شروع شد تا ساعت ۶ونیم دوباره معاینه شدم بازم ۲سانت بودم بازم امپول فشار تا ساعت ۷وربع ک ماما عوض شد معاینه دوبار ۲سانت و ۳۰بودم مامای جدید اول مسکن برام تزریق کرد دردا کمتر شدو قابل تحمل تا ساعت ۹ که ۴سانت شدم ماما ک دید پیشرفت خاصی نمیکنم درخاست اسپنال کرد ساعت ۱۰ اسپنال شدم بعد از اسپینال ۵ دقیقه طول کشید تمام بدن بی حس شد ماما کار خودشو شروع کرد هر چند دقبقه معتینه تحریکی عمیق من متوجا کاراش میشدم ولی در واقع مغزم خواب بود ساعت ۱۱اثر اسپینال رفت و من هم ۱۰ شدم دردا شدید و شدیدتر شد ساعت ۱۱و نیم رفتم اتاق زایمان دردا اونقدر زیاد بود ک من فقط جیغ میزدم و انرژیم رو ب تموم شدن بود ک دکتر گفت بچه جاش خیلی بد با دهن بسته زور بزن بعد از سه تا زور طولانی و با یک برش بزرگ اقا شهریار ساعت ۱۱و ۴۵ دقیقه به دنیا اومد
مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 ۱ ماهگی
شده بود ساعت پنج عصر ک التماس میکردم به پرستار میگفتم سرم قطع کن یه کم استراحت کنم خیلی فشار بهم میاد افت فشار هم دارم تحمل درد ندارم میگف ن حالت خوبه یکم آبمیوه بخور خوب میشی سرم رو هم باید هشت ساعت بگذره تا استراحت بدیم دیگ رحمم داشت پاره میشد از درد ک اومدن استراحت دادن😅یکم حالم بهتر شد سرم تقویتی هم وصل کردن ولی بازم درد داشتم با فاصله کم یجور داشتم تحمل میکردم ک دیگ حداقلش سرم فشار وصل نیست ک چندتا ماما ودکتر اومدن داخل شیفت اونا بود ماما قبلی گفت خوش بحالت ببین چه بیماری داری هشت سانت دارم بهت تحویلش میدم موقع ک اینو گفت خدایش خیلی تعجب کردم انتظار نداشتم اینقدر خوب پیشرفت کنم چون فکر کردم الان میگه پنج سانتی درسته درد داشتم ولی خوب برام قابل تحمل بود نمی‌گم اذیت نشدم اما انتظار دردای شدید تر رو داشتم از زایمان طبیعی خلاصه ماما جدید اومد معاینه کرد گفت هر وقت درد اومد سراغت پاهات جم کن داخل شکمت و زور بزن چند تا زور زدم اونم معاینه کرد گفت همینطور ادامه بده میتونی بری رو توالت بشینی زور بزنی بعد به یه خانم دیگ گفت اتاق زایمان آماده کن رفتم نشستم توالت درد شدید ک میومد داخل واژنم من زور میزدم انگار ک یبوست گرفته باشی حدودا چهار تا زور زدم ک حس کردم وقتشه واژنم پر شده انگار صداشون زدم اومدن رفتیم اتاق زایمان رفتم بالا رو تخت گفت هر وقت درد داشتی زور بزن تقریبا دو دقیقه درد نداشتم اونم تو این فاصله بیحسی رو زد ک درد اومد سراغم گفت پاهات بده داخل شکمت و زور بده همین کار رو کردم ک حس کردم یچی مثل ماهی لیز خورد ازم بعدم صدای گریه بچم شنیدم ساعت تولدش زد 19.10دقیقع دیگ بعدش اصلا دردی نداشتم درد من تا اونجایی بود ک گفت