۳۹ پاسخ

منم توی اثاث کشی بودمو کلی وسیله سنگین و کارسنگین کردم بعد اینک ۶روزازموعدم گذشت میترسیدم تست بدم چون خیلییی تستام منفی میشدن.ولی همسرم گفت بخدابارداری گفتم صدسال .گفت حس میکنم ورفت بیبی چک گرفت و درکمال ناباوری باردار بودم اونم بعد سالهااااا🥺🥺

منم تو سیکل ای کی اف بودم منتظر تماس دکترم بودم چون گفته بود تا آخر اسفند تماس میگیره ولی نگرفت
۲۹ اسفند رفته بودیم بازار کلی راه رفتم کلی چیزای سنگین بلند کردم کلی خونه اومدی و کارای سخت انجام داده بودم که یهو یادم افتاد پریودم عقب افتاده
۲ ساعت قبل سال تحویل ۱۴۰۳ بی بی چکم مثبت شد

بعد۳بارای یو ای .۲بار ای وی اف .قراربودعید۱۴۰۲بعد۱۳برم واسه خراش رحم که انتقال سوم وانجام بدم .که ۲فروردین ۴۰۲فهمیدم باردارم اونم طبیعی ‌درحالی که یکماه ونیم بود دکترنمیرفتم وپیگیر نبودم .یک هفته مونده به عیدم دمنوش گل گاوزبون .رازیانه وپونه خوردم چون دردپریودی ایناداشتم گفتم شکمم گرم شه .وایییی هنوزممم اون حس وحالم یادمه وقتی گفتن مثبته .باورم نمیشد 🥺🥺🥺

من صبح ساعت ۵ بود رفتم یواشکی بی بی چک زدم دیدم مثبته بعد با شووق اومدم همسرمو از خاب بلندش کردم خمار بود هنوز بهش بی بی چک رو نشون دادم گفتم باردارم بیچاره اونقدر خابش میومد حرفمو نادیده گرفت گرف خابید بعد چن مین مثل جت از خاب پرید بچم شوک شده بود خخخخ بعد هنو هیشکی نمیفهمید ب قول مادر شوهرم اقام کل هفته اونقدر خوشحال بود همه شک کرده بودن از حالش😅

منم سه ماه بود که اقدام کرده بودم
دقیقا روز تولدم ۱۴ اسفند متوجه شدم که باردارم
همسرمم ۱۶ اسفند هست تولدش .این خبر خوب رو همون روز تولدش بهش گفتم❤️😍🤰🏻

من دوسال چشم انتظار بودم چون تنبلی تخمدان شدید داشتم...
هردارو و امپولی استفاده کردم ولی نمیشد ک نمیشد...
تنها امیدم این بود برم کربلا رفتم از اهل بیت خواستم واسطه بشن اگه صلاحه خدا دامنمو سبز کنه
بعد ک برگشتم اصلا تو فاز بارداری نبودم
پیاده رویای زیاد کوهنوردی ...
بعد دوماه پریود نشدن بی بی زدم
روز مادر دوخط پرنگ افتاد
و این شدمعجزه من ک خدا بهم به گل پسر هدیه داد.
الهی قسمت تمامی منتظرا

تصویر

چقدر کار کردی خواهر😂😂من امپول زده بودم اگه حامله نمیشدم باید میرفتم ا وی اف خدا لطف کردو موعدم گذشت خداروشکر بی بی چکام مثبت شد

منم بعد 7 یا 8 ماه خیلی برام سخت گذشت رفتم کربلا امدم خیلی گریه میکردم چون خیلی عاشق بچم بعزش همان ماه قرار بود عکس رنگی بدم خیلی ترسیدم بیهوش بشم امدم گفتم خدایا همه چیز میسپارم به خودت یه ماه دوماه بعداز کربلا امدنم باردارشدم اصلا نمیدونستم تا. 7هفته تقریبا 50 روز همینجوریا رفتم دکتر گفتم الان14 روز پریودنشدم سنوگرافی داخلی انجام داد گفت بارداری اصلا باورم نمیشد ماهی که خیلی بیخیال بودم الانم خدایاشکرت داخل روضه حضرت زهرا بود گفتم ازخدا بخواه بهم بچه بده اسمشم گفتم بزارم فاطمه زهرا برام دعا کنید بچم سالم به دنیا بیاد

منم که انتظار بارداری رو میکشیدم و ناامید بودم هر ماه موعدم نشده میرفتم ازمایش میدادم شاید ک باردار بشم، اون ماهمم ازمایشم منفی بود، دو روز گذشته بود از پریودم همینجور بی بی زدم میدونستم حامله نیستم ولی یهویی قرمز شد اصلا باورم نمیشد دوباره رفتم یه بی بی دیگ زدم باز باورم نشد بعد دوباره رفتم پیش زن داییم ازم خون گرفت و بی بی خون ریخت اونجا مشخص شد واقعا باردارم ولی باز باورم نمیشد تا سونو و قلبش تشکیل شد

وایی عزیزم منم باشمام 😍چندم تاریخ زایمان شما رو گفتن؟

من قبل از این بارداریم ی بار باردارشدم ۱۱مهر و ۱۴آبان متاسفانه سقط شد
و من۲۰آبان پریود شدم
پسردایی همسرم ب رحمت خدا رف و ما مجبورشدیم بریم ایلام حالا من نمیدونسم حامله ام اما همش بی حال بودم
قبل از اینکه بریم ایلام با همسرم رابطه داشتیم
بعد از ایلام برگشتیم دلم درد میکرد اما اهمیت نمی‌دادم
بعد رفتم سرکار
کار سنگین انجام می‌دادم اونجا
تااینکه رفتم خونه بابام اینا شب یلدا ۱۲روز از موعدم گذشته بود اما پریود نشده بودم
اونجا بود ک مامانم گف شبیه حامله ها شدی
رفتم خونه خالم
خالم میگف میخای زعفرون بدم پریود شی
ینی شانس آوردم نخوردم
بعد دیگه ۲دی با بابام ک اومدم خونه تو راه از داروخونه بیبی چک گرفتم
زدم دیدم مثبت
از دکتر بهداشت هم پرسیدم گف مثبته
دیگه ب همسرم گفتم
اونموقع ک فهمیدم ۶هفته و ۴روزم بود🥺❤️

منم یهو مثبت شد 😍نمیدونستم خوشحال شم شوک‌شم چطور به کسی بگم🤦🏻‍♀️😂ولی حس خوبی فقط یه جاش سخت بود گفتن به مامان و مادر شوهرم 😂😂😂هردو نمیگفتن زوده بچه ای

من یبار باردار شدم برج۲ سقط شد به همسرم گفتم که اینبار باردار بشم تا سونو قلب بهت نمیگم سرماخورده شدید شدم ۵ روز قبل موعد چون تو اقدام بودم به هیچ عنوان دارو نخوردم چند تا بسته بی بی هم داشتم فردا الکی رفتم زدم اکمدم بیرون از سرویس همونجا ام با همسرم دعوای شدید کرده بودیم بعد دوباره رفتم ببینم چی سد شاید دو خط شده باشه دیدم بهلهههه 🥰🥰دوتا خط اومدم بیرون دادم زدم علییییییییی باهاش حرف نمیزدم اخه شوکه شده بود تا چند دقیقه حال اونو جا میاوردیم بعد یه هفته ام رفتم ازمایش دادم 🥰🥰🥰

یکسال بود که نینی میخواستیم البته دور از چشم خانواده ها چون هر سری می‌دیدن گوشزد میکردن یوقت بچه نیارید و...ولی خودمون دوست داشتیم و اقدام بودیم هر سری که پریود میشدم چقدر ناامید بودم که ای وای بازم نشد آخرش رفتم دکتر گفت احتمالا نازایی باشه و برام ازمایشای بارداری نوشت که فرصت نشد هیچکدوم برم شب یلدا بود و مهمونامون از راه دور داشتن میومدن ۵روز عقب افتاده بود رفتیم بی بی گرفتیم و مثبت شد باورم نمیشد و دوتا دیگه هم گرفتم تا مطمئن بشم بماند که چقدر شوهرم ذوق میکرد جلو مامان باباش نمیزاشت کار کنم🥺🤣

من چون سه بار سقط داشتم دیگه دکترها جوابم کرده بودن بچه دارنمیشم سه ماه بود هی پریودم 20 روز 25 روز عقب مینداختم یهو خونریزی میکردم میخواستم برم چشامو عمل کنم دندونامو درست کنم روز تولدم با روز دختر یکی بود 10 خرداد شکمم درد میکرد آخه وقتی میخوام پریود بشم دو روز قبلش دردم شروع میشه رفتم سونو دادم گفتن 6هفته و 2 روزه بارداری

ماه قبلش بارداری شیمیایی داشتم این بارم ک مثبت شد باورمون نمیشد میگفتیم شاید باز یهو خونریزی کنم تا اینکه ازمایش دادم جوابش برای شوهرم فرستادن

من ماه اول اقدام باردار شدم حتی قبل موعدمم یه حسی میگفت باردارم چون از مامانم شنیده بودم خودشو خاله هام با اقدامای اول باردار شدن اما بازم با اینکه احتمال میدادم نمیدونم چرا سالن والیبال میرفتم بازی میکردم دو روز بعد موعدمم مثبت شد بی بی چک نتیجه بازی کردناو بدوبدو ودانشگاهم شد هماتوم که هفته اول درگیرش بودم🫠

من چندماه بود اقدام میکردم هرماه هم چند روز پریودم عقب میوفتاد یه روز که شام خونه مادرشوهرم اینا بودیم از اونجا که اومدیم خونه همسرم گفت بزار بی بی چک بخرم بزنیم 5روز از پریودت گذشته البته من تومورهم دارم ریسکش بالاست خلاصه بی بی رو زدم دیدم منفی هست همسرم یهو داد زد دو خطه و مثبت حالم قابل توصیف نبود خدا به همه چشم انتظارا ایشالله به حق این شب های عزیز اولاد صالح بده این شد که منم 1402/10/21فهمیدم باردارم

من باشگاه میرفتم بدنسازی💪🏃‍♀️ اصلا حواسم ب وقت پریود نبود بعداز چند روز ک از موعودم گذشت گفتم حالا یه تستی بزنم ضرر نداره از باشگاه دراومدم ی تست خریدم😅 رفتم خونه انجام دادم اولش منفی شد😕 بعد اومدم بیرون از دستشویی دیدم اون یکیش هم کم رنگ دیده میشه😍😍 وای اولش باورم نمیشد بعدش نشستم کلی گریه کردم فک کنم از ذوق بود راستی اون روز هم شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام بود🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺

من روزی که بی بی زدم تولد خواهرم بود. رفتم خونه مامانم یواشکی بهش گفتم با گریه ی ذوق. گفتم اینم کادو تولدت🥹🥹😂 البته کادو جدا بود

من چند وقت شکم درد داشتم و فهمیدم که اپانتیس دارم و بدیش این بود ک تو شکمم ترکیده بود بعد از اون داروی بیهوشی و زدن مخدر و مورفین ب خاطر دردم وقتی مرخص شدم بعد از ده روز رفتم پیش دکترم بخیه هام رو ببینه گفتم چرا من پریود نشدم بخاطر داروهای بیهوشی و مسکن هاس گفت ن .از قبل عمل هم ازم ازمایش گرفتن ( بارداری) منفی بود . و بعد از ده روز فهمیدم باردارم و ۸ هفتمه وقتی عمل شدم دو هفته ام بود

من دوتاسقط داشتم دفع میشدن دیگه بچه نخواستم نوبت رنگ مو گرفتم نوبت رژلب دائم گرفتم بعدشم برم کراتین کنم درست روزی که نوبت داشتم رفتم داروخونه پماد چشمی گرفتم وقرص تبخال زدبه سرم بی بی چک گرفتم اومدم خونه بعدازظهر بی بی چک زدم مثبت شد پیام دادم شوهرم کشیدمش به فوش که چرا بدون هماهنگی منوحامله کردی اونم فکرمیکرددارم دروغ میگم جوابمودادگفت بروازمایش بارداری بده رفتم دادم حالانمیرفت که جوابش بگیره صبح رفتم دنبال جواب ازمایشم چهل روزم بوده نفهمیدم که حامله هستم

منک اینقد مطمئن بودم باردارم بیبی نزدم مستقیم ازمایش دادم😂

من ۴ ماه منتظر مثبت شدن بیبی چک بودم
چون یه مدت چشم انتظار بودم خسته شدم
ماه پنجم گفتم دیگه اصلا نمیخوام هی چک کنم که حامله م یا نه
ولی ته دلم منتظر بودم
۳ روز بعد موعدم گفتم بذار بیبی چک بزنم
ولی بازم انتظار مثبت شدن نداشتم
بیبی چک که مثبت شد عکسشو گذاشتم اینجا گفتم این مثبته؟
گفتن آره
رفتم شوهرمو بیدار کردم گفتم پاشو بیبی چکم مثبته بریم آزمایش
بیچاره شوکه شد
میگفت چرا مثل فیلمای اینستا سورپرایزم نکردی؟ 😂

من چون دوماه قبلش سقط داشتم خیلی دلم میخواست زود حامله شم سه روز قبلش از ذوق زیاد یه بیبی چک زدم ولی منفی شد اولش ناراحت شدم بعدش گفتم حالا سه روز مونده به شوهرم نگفتم که ناراحتش نکنم روز موعدم صبحش شوهرم قبل اینکه بره سرکار بیدارم کرد که اول بیبی چک بزن تابرم منم باکلی استرس باچشای خواب بیبی چک زدم که هاله انداخت و واقعا خوشحال شدم وشوهرمم باحال خوب رفت سرکار😍خداروشکر به خاطر این فرشته ای که بهمون داد🤲😍

من از دوماه قبل اقدام کرده بودم ولی نشده بود گفتم این سری ام نمیشه کلی زعفرون خورده بودم کارای سنگین کرده بودم و .... من همیشه پریودم چند روز قبل از تاریخ اصلیشه نشدم شک کردم بیرون بودیم همسرم دوتا بیبی خرید گفت بنداز شاید باشه زدم و دوتاش پرنگ شد خیلی حس خوب و عجیبیه

من یکسال تو اقدام بودم و تحت نظر دکتر تنبلی تخمدان شدید داشتم تخمک فعال نداشتم اصلا شهریور رفتم سونو بردم به دکترم نشون دادم گفت چندتا تخمک ریز دراوردی ان شاءالله ماه بعد حامله شی ولی بازم اگ نشدی نگران نشو سنت بالانیس ک بترسی دگ مرحله ی بعد اگ نشد میفرستیم عکس رنگی
مهرماه من پریود شدم دگ ن داروهامو خوردم ن رفتم پیش دکترم گفتم ولش کن میخواد بشه میخواد نشه🥲
اخرای مهر اومدم اتاق تکونی کردم میزجابجا کردم رختخواب جابجا کردم ازینور سرما خوردیم باشوهرم رابطه نداشتیم ۹آبان وقت پریودم بود ک نشدم ولی همش منتظر پریودیم بودم ماهای قبل از بس ب بارداری فکر کرده بودم خسته شده بودم گفتم اینماه رابطمون خیلی کم بود ازینور هزارتا کارکردم مطمئنم حامله نیستم ک ۴روز عقب انداختم استرس گرفتتم شب ساعت ۱ونیم باترس و لرز بیبی چک زدم دیدم دوتا خط افتاد چقدر گریه کردیم باشوهرم🥹🥹خداروشکر میکنم بابت سوپرایزش ان شاءالله هرکسی چشم انتظاره خدا دامنشو سبزکنه بحق همین شبای عزیز🥹🥲

من انتظارشو داشتم .کل ماه و باشگاه اینامو رفتم و تمریناتمو داشتم. بیبی چکام منفی شد چهارتا . روز موعد فقط ی لک کوچبک شدم روز مادر بود رفتم آزمایش دادم چون مطمئن بودم هستم از علائمی که تغییر کرده بود تو بدنم. گفتن یساعت بعد جواب حاضره منم رفتم برای مامانا کادو بگیرم تو این فرصت. یساعت بعدش تو پارکینگ فروشگاه زنگ زدم ب ازمایشگاه اول گفتن پشت تلفن اجازه نداریم جواب بگیم دیگه اصرار کردم که فقط مثبت و منفیه دیگه بگین لطفا. دوسه دقیقه پشت خط موندم تا اجازشو از دکتر بگیره. و اومد گفت مثبته جوابتون. منم جیغ. 😅بار اول اقدامم بود قرار بود اگه نشدم بمونیم برا سال بعد سر فرصت 😂 که اومدم خونه و اول نخواستم بگم جوابمو تا بریم خونه مامان و برگردیم . ولی دلم طاقت نیاورد گفتم و فیلمشم گرفتم. شوهرم زیاد اهل خندیدن نیست. ولی از ته دل خندید

من که رفته بودم شمال عشق و حال با رفیقامون.اینقدرررررر شیطونی کردم که نگو.همش ام میگفتم شیطونی کنم که میخوام اقدام کنم باید چند ماه بشینم خونه.از قایق و جت اسکی و موتور چهار چرخ کرده کایت و پاراگلایدر بگیییییر تااااا آب بازی با آب یخ تو آبان.هر شب بزن و برقص و بساط دور هم. هر شب دمنوش و زعفرون.
هیچی دیگ از مسافرت اومدم مهمونی تولد ام دعوت بودم
از صبح رفتم باغ گیاهشناسی از ۸ راه رفتم تا ۵ غروب.بعد رفتم تولد
از ۶.۷ رقصیدم تاااااا ۲ شب
اومدیم خونه
فرداش پیام دادم به یه ماما پول رژیم تعین جنسیت ریختم.
گفت چندم پریود شدی
دیدم ۳ روز گذشته😑 اون گفت احتمالا سفر رفتی نشدی ولی من همیییییشه منظم سر ساعت میشم. بی‌بی چک زدم حاله انداخت😑
تکرار کردم حاله انداخت.رفتم آزمایشگاه گفت بارداری.
میزدم تو سرم گریه میکردم این سالم نیست😂

و اینک بچه ها تو اردبیل بهترین زنان زایمان خانم کیه مهربونیش اولویت منه یعنی از اونا نباشه ک خودشوبگیره

من نیت کردم برم مشهد باردار شم رفتم مشهد اومدم گفتم خب زعفرون بخورم پریود شم چون همیشه تاخیر میفتاد باز دلم گفت بیبی چک بزن بیبی چک زدم و سریع دو تا خط پررنگ شد

عزیزم نگران نباش من باردارم الانم دارچین زنجبیل میخورم دکتر گف حتی زعفران بطری هم زن باردار بخوره چیزی نمیش اتفاقا زعفران بچروخوشگل میکنه ولی نمیگم حتما بخوری ایشالا سلامت بغل بگیریشون

من یه هفته قبلش امپول تو کمرم زدم. نزدیک پریودم شد دیدم نمیشم. از اونور سابقه ی عقب اندلختن هم نداشتم.
شب ب دکترم پیام دادم ک میشه آز بدم یه روز عقب انداختم گفت حتما بده. صبح بلند شدم با یه حس خوب دیدم رو رون پام لکه های قرمز لفتاده فهمیدم یه خبرایه. بدو رفتم آزمایش دادم و فهمیدم مثبته انگار دنیارو بهم دادن

من که اصلا نمیدونستم حامله ام
کلا رقصیدم عروسی خواهرم بود واای کلی هم عرق خورده بودم انقد ادا دراوردم بپربپر و رقصیدم ۲روز که بعدش فهمیدم حاملم میتزسیدم بازم قبول نمیکردم بزور همسرم بی بی زدم مثبت شدباورنمیکردم الانم خدارو شکرمیکنم که دخترم سالم و سرحال بغلمه عاشقشیم یعنی بی نهایت🥺😍

من بعد از پنج ماه باردار شدم تازه یه روز از پریودم گذشته بود بعد شبش به ابجیم گفتم یه روزه که پری نشدم 😂صبح زود دیدم ابحیم داره در میزنه دیدم با بی بی چک اومده که بدو برو انجامش بده دیدم دو خط قرمز شد 😁دیگه همونجا ابجیم همه رو خبر کرد😐😐هرچی گفتم لاقل بزار خودم ب همسرم بگم گفت تو بعدن بگو اول من میگم😂😂

من بعد هشت روز بیبی چک زدم منفی شد
بعد ده روز دوباره تست گرفتم بازم منفی شد ناامید اومدم بیرون
گذاشتمش روی روشویی بعد چند دقیقه رفتم دیدم مثبت شده 😁

من بی‌بی چک زدم و دیدم خبری نیست انداختم تو سطل زباله دیرم شده بود برای سرکار... بعد که برگشتم گفتم بذار دوباره نگاه کنم دیدم بله دو هاله

عزیزم چه باحال منکه ۵ ماه انتظار کشیدم براش 🥲🥰

الهی چه حس خوبیه

سوال های مرتبط

مامان سیدمیثم سیدمهدی مامان سیدمیثم سیدمهدی هفته بیست‌ونهم بارداری
خاطره ی من از زایمان طبیعی
قسمت آخر
حین درد دکتر شکمم رو با دست فشار میداد که به بیرون اومدن بچه کمک کنه و منم اعتراضی نداشتم چون اون لحظات آخر درد شدیده و این فشار اذیت بیشتری نداره برات
تمام دردا قابل تحمل بودن اما فاصله ی اون زمان که گفتم فول شدم و درد شدید شد تا زایمان شاید کمتر از یک ساعت بود. یعنی کل پروسه زایمان طبیعی که انقدر ازش غول میسازن اگر اصولی (مامای خوب، ماماهمراه، ورزش، کلاس بارداری و اگاهی، تکنیک های تنفسی) پیش بره نهایت یک ساعت سخت میشه.
ساعت ۶ و نیم فرزند عزیزم رو در آغوش گرفتم و باورم نمیشد که تموم دردها با بیرون اومدن بچه کامل تموم شدن. احساس غرور میکردم از این موفقیت
با دو سرفه مصنوعی جفت هم بیرون اومد و موقع بخیه شد
یکم احساسشون میکردم اما این که دیگه چیزی نبود
وقتی تموم شد نیم ساعت دراز کشیدم و آبمیوه و خرما خوردم و بعد کم کم نشستم
تا اجازه دادن بلند بشم به خودم برسم و به اتاقم برم
سه ماه بعد زایمان تو کلاس آنلاین ورزش بعد از زایمان شرکت کردم تا از افتادگی مثانه و رحم و مشکلات دیگه پیشگیری کنم که اونجا ماساژهای مخصوص نوزاد رو هم آموزش دادن
درمورد گشادی و شکل بد واژن هم اگر دکتر خوبی انتخاب کنید که درست بخیه بزنه اصلا اتفاق نمیفته. روش های خونگی هم برای جمع شدن واژن هست مثل نشستن تو وانی که با آب دمکرده ی پوست انار پر شده باشه و ...
این بود داستان من و نینی
حالا هم منتظرم این تجربه ی شیرین برای پسر دومم تکرار بشه و در آغوش بگیرمش
اگر سوالی دارید در خدمتم