۸ پاسخ

سلام عزیزم
اصلا این حرفت درست نیست به این حرفای نت توجه نکن
خواهرزاده من شیرخشک خورد چون دوقلو بودن الان ماشاا... جزو نفرات اول المپیاد منطقه هست 😍 از لحاظ رشد هم والا بهتر از اونایی هست که شیر مادر خوردن.

نه عزیزم اصلا همچنین چیزی درست نیست نگران نشو

عزیزم اصلا همچین چیزی درست نیست دختر من سه ماه اول شیر خشک خورد ولی ماشااله هوششو ببینی میفهمی چی به چیه خودتو بااین حرفا ناراحت نکن

من دوتا بچه هامو یه قطره شیر خشک ندادم
ولی این حرفا همش الکیه ،هوش بچه ها به این چیزا نیست خودتو بی خودی حرس نده

نبابا این همه بچه شیر خشکین، خب شیر خشک دردسر های خودش داره، یبوست ،اسهال، آلرژی و...ولی خب از قصد که شیرخشکیش نکردی، راستی یبوست با چی خوب شد؟

مادر شوهرم ۸ تا بچه داره
دوتا آخری ۳ ۴ ماه شیر مادر خوردن بقیه شیر خشک
یکیشون خیلی باهوشه جوری که میگفتن برو دکترشو
کلا بچه هاش باهوشن و درس خون این بیشتر همه

سلام عزیزم
یکی از خواهرزاده های من شیر خشکی شد.الان ببینی.ماشاءالله چه هیکلی.چه هوشی داره.چقدر زرنگ و بادرکه.
اصلا به شیر خشکی بودن و شیر مادر نیست.
به ژن هست.به خود بچه بستکی داره.
من پسرم فقط شیر خودمو خورد.ولی سر دخترم هم شیر خودمو بدم هم شیر خشک.مهم اینکه بچه سالم و سیر باشه

سلام عزیزم اصلا این حرفا نیست من سه تا خواهر زاده هام شیر خشکین دلم میخواد هوششون ببینی

سوال های مرتبط

مامان آرشا و آیهان مامان آرشا و آیهان ۴ سالگی
سلام دوستان صبح بخیر
من خیلی ناراحتم قلبم داره میترکه دیشب ساعت۹ونیم ارشا خوابید و ۴صبح بیدارشد منم چون دندون درد داشتم دیگه نخوابیدم و رفتیم تو اتاقش بازی کنیم تا۸صبح که پاشدم صبحونه اماده کنم
روزقبلش هم خیلی خستم بود خلاصه پرتقال اب گرفتم و لباس شستم و چندجور صبحونه چیدم ولی ی لقمه هم نخورد از طرفی دستشویی داشت و خودش رو نگه داشته بود هی میگفت بریم هی میگفت نه
دندونمم شدید درد گرفته بود عصبی شده بودم
گفتم پس پاشو بریم بخوابیم اومددنبالم هلش دادم گریه کرد خیلی خیلی ناراحت شدم کلی گریه کردم شاید چیزی نباشه ولی این اواخر خیلی اشکش رو دراوردم خیلی کم تحمل شدم بشدت عصبی اصلا انگار خودم نیستم
بعدازاون هربار ک رفتم سمتش انگار میترسید اولش یجوری نگاه میکرد بعد میومد سمتم خودم حس میکنم ناراحته چون چندبار به شوهرم گفته ک مامانم داد میزنه و مدام بهونه شوهرمومیگیره
حالا اوردمش پارک دلم واسه معصومیتش میسوزه چرااینجوری شدم قبلا هیچی بهش نمیگفتم صبرم بیشتربود میدونم ظهر باز ممکنه عصبی بشم چون مقاومت میکنه نمیخوابه و‌چون خستم کم میارم
خیلی دلم پره خیلی واسش ناراحتم ازخودم خیلی عصبی و‌ناراضی ام