۱۲ پاسخ

سوند بگو تو بی حسی بزنن دردشا نفهمی
من تو بی‌حسی زدن اصلا نفهمیدم
بعد هم شورت 1بار مصرف بگیر عالیه
خودت هم شکلات تلخ بخور
پمپ درد هم بگیر
آناناس زیاد بخور برای جوش خوردن عالیه

عملم عالی بود حین عمل هیچی نفهمیدم یجوری ک وقتی صدا بچه پیچید تو اتاق فک میکردم ی بچه دیگه ن بچه من فک میکردم من هنوز عمل نشدم😂 بعدشم ک سوند گذاشتنشو نفهمید موقع دراوردنش یکم سوزش داشت ن زیاد اگ بازم برگردم عقب انتخابم سزارین

سوند خیلی درد نداره
کل عملم ی ربع بیس دقیقه است بعد میارت ریکاوری به هوش که اومدی میری بخش
فقط بعد عمل نباید حرف بزنی سرتو زیاد تکون بدی چون عوارض سردرد و گردن درد شدید میگیری بعدش
نوع بیهوشی که بستگی به خودت داره
بیهوشی کامل برا من یهتر بود
بیحسی از کمر سر عوارضش کمتره ولی برا من بیشتر بود
بعد عملم اولین راه رفتن‌سخته بعدش کمکم راه میفتی
نگران‌نباش

همه چیز عالیه مخصوصا اتاق عمل😍ولی امان از راه رفتن اول و فشار شکم که اونم واسه بعضیا قابل تحمله

من فردا سزارین میشم
دختر داییم دیشب سزارین شد همش از خودش عکس میگرفت یکریز داشت صحبت میکرد میگقت میخندید تازه نیم ساعت شده بود از عمل اومده بود بیزون انقد انرژی داشت و حالش خوب بود خیلیم خوشحال بود میگقت اصلا استرس نداشته باش خیلی زود تموم شد

من سر دختر اولم سزارین شدم،شب ساعت 3یه لقمه نون و پنیر خوردم خوابیدم ،صبح ساعتای 9:۳۰ کیسه آبم پاره شد، ترسیده بودم،فیبروم داشتم که همراه بچه بزرگ شده بودو ۱۰سانت و توی خط سزارین بود،روز جمعه بود و من باید دو ساعت مسیر و میرفتم تا شیراز،دشت ارژن زنگ زدیم آمبولانس اومداول شیراز،وضعیتم و که توضیح دادم سریع به بیمارستان کوثر خبر دادن و به دکترم زنگ زد،ساعت ۶:۳۰بی حس شدم و نی نی اومد، بخاطر فیبرومم ده دقیقه ای یکبار زیر دلم قفل میکرد وحشتناک درد داشتم و مسکن هاشون اصلأ روم جواب نداد،تا ساعت ۳شب که بهم آب کمپوت دادن، جون گرفتم،خداروشکر،الان هم باردارم سر دختر دومم و بازم قرار سزارین بشم با همون سایز فیبروم،اما اینبار درخواست دادم کورتون بزنن بهم،امیدوارم قبول کنن، انشاالله سر همه بخیر بگذره

من ۷فروردین ساعت ۹ونیم صبح سزارین شدم،،ی حس ترس واسترس و ذوق شوقی داره ک اصلا قابل وصف نیس منکه انگار مثل ی روح بودم و جسمم و اینطرف اونطرف میدیدم اصلا نمیدونم چجوری بگم انشاالله خودتون تجربه میکنین متوجه میشین،سوند رو تو زایشگاه برام گذاشتن دردی نداشت فقط احساس سوزش داشت یکم ک بعد ۵دقیقه خوب شد،بعدش ک دکترم اومد بالاسرم و حالمو پرسید و ده دقیقه بعدش صدام زدن ک ببرنم تو اتاق عمل،لباسمو پوشوندن برام گذاشتنم رو ویلچر و رفتیم ب سمت اتاق عمل،با شوهرم و مامانم خداحافظی کردم و رفتم تو اتاق عمل،دکترم کلی نازم کرد باهام حرف زد،بعدش کارشناس بیهوشی اومد کنارم نشست ی مرد تقریبا ۵۰ و اینا سالش بود خیلی مهربون بود منو فرستاد تو اتاق برا بی حسی و خودش کلا سرمو و دستمو نگه داشت و موهامو دست می کشید و تو همین حین بی حسی روبرام زدن و پاهام و کمرم انگار اتیش گرفت و اینم بگم اصلا بی حسی درد نداشت

پمپ درد داشتم ‌....فقط سردرداش خیلی بد بود

تو آمپول بتامتازون زدی؟

سونت الانم درد میکنه جاش اگه بارداری اولته زایمانت راحت دوم سختره

عزیزم تاریخ زایمانت کیه؟

عزیزم بدنا باهم دیگه فرق میکنه یکی تحمل دردش زیاده یکی هم تحمل دردش کمه ایشالا ک زایمان راحتی داشته باشی

سوال های مرتبط

مامان جانِ دلم مامان جانِ دلم روزهای ابتدایی تولد