سلام ظهرهمه شمامامانابخیرباشه من دیشب ساندویچ خوردم به معدم نساخت وحالم بدشدیعنی مادرشدن ازخودگذشتن دخترم برخلاف شبای دیگ که اصلا بیدارنمیشد نزدیک ۵صبح بیدارشدوگریه میکردمن معدم سنگین حالتهوونمیتونستم روپام بمونم رزا رو بااون حالم بغلم راه بردمش خوابوندم وخودم داشتم میمردم گذاشتم توتختش رفتم قرص وعرق نعناخوردم اومدم دیدم بازگریه میکنه شیردرست کردم براش خورد خوابیدمنم خوابیدم صبح ۹بیدارشدبازگریه وحال منم بدترفقط جلوش اسباب بازیشوگذاشتم رفتم سریع خیلی عذرمیخوام گلاب به روتون بالااوردم بعداومدم شیردرست کردم رزا خوردخوابیداصلا روش منتی نیست وظیفه منه عاشقشم اماچقدرسخته وبایدخیلی ازوقتاازخودت بگذری من ازاینکه مادرشدم به خودم افتخارمیکنم ودارم بزرگ میشم وقتی مادرمیشیم ۱۰سال بزرگترمیشیم واین مادرشدنه که یک زن قوی میکنه

منم پریشب دقیقا همین حالت بودم،گلاب ب روت از شب تا صبح ده بار بالا اوردم،دخترمم بر خلاف شبای دیگع بیدار میشد،ولی مطمعنی از ساندویج بود؟چون ویرویس همه گرفتن،منم فکر میکردم مسموم شدم

آره عزیزم همینطوره ماهم دیروز افطاری رفته بودیم بیرون همه افطار کردن من بچه تو بغلم جلوی رستوران رژه میرفتم ک بخوابه شیرشو بدم چون فقط تو خواب شیر میخوره بخاطر رفلاکسش اینجوری شده گریه میکنه ولی تو بیداری نمیخوره باید باگریه بخوابه شیر بدم

دقیقا همینطوره