۹ پاسخ

خداحفظش کنه عزیزم😍❤️

ای جانم چه ناناز🥰

امیدوارم که همیشه سلامت و تندرست باشه

😘😘😘😘ماشالله بهتون

چقد نازید شما دوتا❤😍

چون الان دیگه نه دل درد میشن خیلی نه چیزی هر از گاهی هر چی بیشتر بگذره برا خودت سخته بازم ببخشیدا قصد فضولی نداشتم نظرو تجربمونو گفتم

مامان آقا همایون عزیزم قصد دخالت ندارم چون تجربه داشتیم بهت میگم شاید به دردت بخوره ولی به نظرم کم کم پستونک همایون ازش بگیر پسر خواهر من خیلی خورد پستونک پارسال بردنش دندون پزشکی برا چکاب خواهرم میگفت سریع فهمید دکتره گفت پستونک میخوره میگه گفتم آره گفته ازش بگیر فکش داره تغییر حالت میده ولی طفلک بچه خواهرم انقد اذیت شد چون خیلی خورده بود تا دو هفته عین افسرده ها بود از حرص پتو گاز میزد یکی ام عین من خودمو کشتم پاره کردم بچه هام بگیرن نگرفتن که نگرفتن

جوجه 🍓

پسر منم خیلی سرفه میکرد از سرفه نمیتونست بخوابه شربت ضد سرفه هم میدادم بی تاثیر بود با نئوتادین خوب شد

سوال های مرتبط

مامان 💓NAFAS💓 مامان 💓NAFAS💓 ۱۴ ماهگی
مامان فسقلی جون🧒💜 مامان فسقلی جون🧒💜 ۱۲ ماهگی
۱۰ام اسفند مامان گلی با یه شکم گندهههه رفت پیش دکتر تا نوار قلب طفلکش رو بگیره و چکاپ بشه، دکتر فرستادش سونو واسه تعیین زایمان سز یا طبیعی! سونو گفت سر بچه بزرگه (۹سانت و ۷ میل) و وزنشم بالاست(۴کیلو). دکتر گفت اگه سر ۱۰سانت باشه سز میشی الان همچنان طبیعیه و بخوام حقیقتشو بگم هم درد طبیعی رو میکشی هم سز😑 برو هفته آینده دوباره سونو ببین سر بچه رشد میکنه یا نه! مامان گلی که از زایمان وحشت داشت خیلی ترسیده بود. با هزار ترس و دعا که دردش نگیره تو این یه هفته، هفته آینده با یه شکم خیلی گنده تر😂 دوباره رفت سونو. دکترسونو گفت تو که دوباره اومدی، داستانو تعریف کرد و دکتر سونو گفت بسپارش به من😂 تو برگه سونو سر بچه رو ۱۱۳ میل و وزنش رو ۴ونیم نوشت.( اینقد نبودا) چهارشنبه سونوگرافی بودیم و پنجشنبه صبحش رفتیم پیش دکتر خودم. مامان گلی به امید اینکه میگه جمعه بخواب واسه زایمان، صبح یه صبحانه ی خفن خورده بود. که دکتر بازهم سورپرایز کرد و گفت همین الان برو دوش بگیر و برو بخواب بیمارستان😑 گفتم نههه من صبحونه خوردم گفت اشکال نداره برو بخواب که دیگه خیلی دیره. (۴۰ هفته و یک روز بودم) رفتم خوابیدم بیمارستان و حتی فرصت نکردم یکم استرس بکشم😂😂 ساعت ۱ خوابیدم ساعت ۳ دلبرک خان دنیا اومده بود و ساعت ۵ گذاشتنش تو بغلم🫠 یه پسر تپلی و لپ لپی و خوابالوی بامزه که تا بوسش کردم پرستار گفت بوس نمیخواد که شیر بده😂
و شیر نخورد و نخورد و نخورد... چرا؟ چون خواب بود!!
حتی بعد از ختنه هم بیدار نشده بود و ترجیح داده بود همچنان بخوابه😂😂😂
و اینگونه یه خوابالوی تپلی بامزه، خانواده ی ما رو سه نفره کرد😍✌🏼

دیروز تولدش بود ولی الان وقت کردم بنویسم تا به یادگار بمونه😍❤️