۷ پاسخ

من تنبلی داشتم دوماه یه بارسه ماه یه بارپریودمیشدم اولی رویه سال کشید بارداربشم تنظیم کننوه هورمون بهم داده بود

منم تنبلی داشتم یکی از پیجای بارداری این دستورو گذاشته بود خیلیا نتیجه گرفته بودن منم امتحان کردم بعد یک و نیم ماه باردار شدم ،یه لیوان آب جوش ، نصف قاشق دارچین بریزین توش، یکم که خنک شد یه قاشق عسل اصل،صبح ناشتا نصف این لیوانو میخورین بقیشو بذارین تو یخچال، شب قبل خواب نصف دیگه شو میخورین، هرروز این کارو تکرار کنین.خیلی خوب جواب میده

والا من تنبلی تخمدان داشتم دکتر بهم گفته بود تو بخای حامله شی سخت حامله میشی ولی دوتتسم ناخاسته حامله شدم بدون دارو اینا

استرسو باید کم کنی اصلا به بچه دارشدن فکر نکن..اقدام کن ولی بهش فکر نکن که این ماه میشم یانه بیخیال باش زود میشی

سلام عزیزم آره من تنبلی تخمدان دارم در حدی ک دکترم گف ۹۰ درصد دیگ باردار نمیشی ولی الان باردارم برای دومین بار☺️

بله من تنبلی داشتم و دو تا بچه دارم .
فقط از استرس هستش نوشابه اصلا نخور .اینکه اصلا بهش فکر نکن

آره... من تنبلی داشتم.. حتی دکتر گفت یاعسه شدی...
الان همتا خانوم کنارمه 😁
اهمیت ب حرفشون نده... توکل کن ب خدا.. و زیارت عاشورا رو هر روز بخون... و اینکه روغن سیاهدونه اصل بخر هر شب قبل خواب شکم و تخمدان و رحم و ماساژ بده ی قطره هم تو نافت بنداز.... ان شاء الله باردار میشی....

سوال های مرتبط

مامان گل پسری مامان گل پسری ۳ سالگی
اینکه ترس و استرس خیلی شدیدی دارم برای بچه‌ی بعدی طبیعیه ؟ شماهم مثل من مادرین بچه خیلی دوست دارم ولی نمیدونم چرا اصلا نمیتونم بهش فکر کنم دلشوره دارم حس میکنم همه چی یادم رفته و هیچ کاری بلد نیستم و اینکه نه‌ماه میخام باوجود یه بچه ی دیگه باردار باشم حس میکنم خیلی چیز عجیبیه و حس ضعف و تنهایی میکنم . نمیتونم از حسم بگم ولی من برای پسرم اونقد ذوق و شوق داشتم سر یکماه نشده از عروسیمون آمادگی کامل داشتم و فوری باردار شدم از ته دل بودم اونقد با شوق لباس بخر سیسمونی بخر اونقد تحقیق میکردم کل بارداریم میدونستم چی بخورم چی نخورم ازین دکتر ب اون دکتر کلی به خودم می‌رسیدم همه چی عااالی گذشت با وجود تموم سختی هاش چون واقعا بارداری سختی داشتم ماه آخر کهیر زد کل بدنم تو گرما حساسیت ب جفت داشتم چهار ماه اول شبیه معتادا بودم اونقد ک حالم بهم میخورد و بد بودم گوارشم خیلی بهم ریخته بود خیلی اذیت شدم واقعا از همه نظر . حتی اصلا نفهمیدم چجوری بچمو بزرگ کردم خیلی تنها بودم از اول و باسختی بزرگش کردم اونقد لیست غذاهاشو‌ می‌نوشتم و با ذوق درست میکردم ولی بخدا الان حس میکنم بلد نیستم هیچ کاری هیچی یادم نمیاد از اون دوران . شوهرم تا اسم بچه دیگ میاره واقعا کلافه میشم اصلا فکر میکنم نمیتونم دیگه ، شماعایی ک تجربه دارین بیان بگین واقعا چیکار کنم ک بتونم یروزی باهاش کنار بیام و بخام
مامان هیراد مامان هیراد ۳ سالگی