اول بگم خدارو هزاران بار هزاران با همثانیه شکر میکنم ک منم لایق نعمت های خوبش دونسته ولی ازوقتی ازدواج کردم مرحله زندگیم شد بارداری شیردهی الانم بارداری بعدشم باز شیر دهی از زندگی خسته شدم خیلی زیاد مثل یه مرده متحرک تو خونه افتادم حوصله انجام هیچ کدوم از کارهای روزمره هم‌ندارم از بس فک کردم هم دیگ خسته شدم آخه یه زن مگ چقدر توان داره من دیگ نمیکشم 😭😭

عزیزم یه روزی دلت تنگ میشه واسه این ثانیه ها..باور کن
حرفام شاید شعار گونه بیاد ولی به این نتیجه رسیدم این روزام میگذره و تو زمان پیری دلمون میخواد برگردیم به سرشلوغیای این روزا
نی نیات یخورده بزرگتر شن زندگی شیرین تر میشه و راحت میشی

عزیزم حق داری دختر همسایه ما هم سن کم ازدواج کرد باز دوباره پسرش یک سال و نیم داشت باردار شد بنده خدا چندسال افسردگی داشت چند وقتیه حالش بهتره واقعا خودمم از اول ازدواجم درگیر بچه بودم دوتا بچه ازم مرده این یکی رو خدا نگه داشت بس که التماس کردم تو زحمتی کشیدی حداقل بچت هست من زایمان زودرس کردم دوقلو بودن هردوتا درجا مردن بازم خداروشکر این یکی سالمه

به نظرت چه کاری دلت میخواد انجام بدی که حال و هوات یکم عوض بشه؟

عزیزم حق داری،مادر بودن و خانم خونه بود سختی های زیادی داره،و اینکه شما بلافاصله باردار شدی بعد از ازدواج معلومه خانم قوی ای هستی