۱۱ پاسخ

اون ویروس بی اشتهاش میکنه

پسر منم گرفته خیلی بی اشتها شده

پسر من ویروس اسهال استفراغ گرفته دکتر بردم بهتر نشده خودمم شدم خیلی بده

عزیزم انشالله زودتر خوب بشین

ای وای، منم از روز دوم عید مریضم، ۳،۴ روز بعدش نیکان تب کرد، دندونای کرسیش دراومد همزمان باهاش سرمام خورد🤦‍♀️ هنوزم که هنوزه من مریضم نیکانم کامل خوب نشده

من جایی نرفتم کسی هم نیومد خونه ام ولی گرفتم

عزیزم درخواستموقبول کن
خیلی ویروس بدیه لعنتی

آره عیدی پدر همه در اومد

🙌🙌🙌🙌🙌

ای وای قشنگم🥺😍بلا دورشه

مگه هنوزم ویروس هست ؟زمستون اندازه کافی ویروس ومریضیا ازخجالتمون دراومدن؟

سوال های مرتبط

مامان بردیا جانم😍 مامان بردیا جانم😍 ۲ سالگی
خانوما یه کمک می‌خوام ازتون. لطفاً اگر کسی می‌دونه یا شرایط من و داشته جواب بده
پسرم 28هفته دنیا اومد و شبا خیلی نق نق میکرد دکتری که تحت نظرش بود پسرم گفت یه روسری یا شال یا چادری چیزی که بو‌خودت و بده کنارش بزار یا زیر سرش بزار بلاخره کنارش بزار که وقتی بیدار میشه حس آرامش بگیره و نترسه و بخوابه
منم همین کارو کردم و پسرم عادت کرد بهش جوری که دیگ بزرگتر که شد باید یه قسمت از اون چادری که پیشش بود باید دهنش میزاشت و مک‌میزد و می‌خوابید تااینک الان یک سال و نه ماهش شده
خیلی خیلی وابسته این چادره از یه ورم مدام تو طول روز بغلشه ودهنشه و واقعا هر روز یا یه روز درمیون باید بشورم چون بو‌میگیره دلم خون میشه تا تایمی که میشورم
شوهرم گفت بااین مریض میشه و واقعا هم میترسم مریض بشه اینقدر تو دهنشه بو‌میگیره
موندم چجوری بگیرم ازش
الان بردم قایم کردم اینقدر گریه کرد که ترسیدم خیلی تا آوردم بغلش گرفت و یه گوشش و دهنش گذاشت و خوابید
اگر کسی در مورد همچین چیزی تجربه ای داره بهم بگه چجوری کم کم ازش بگیرم
مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید