۱۶ پاسخ

من تیروئید کم کار داشتم و پرولاکتین بالا نمیدونستم
برای همین بعد زایمان اولم پریود نمیشدم ۶ سال قرص سیپروترون کامپاند میخوردم که پریود بشم هنوز دکترا نفهمیده بودن دلیل پری نشدنم مربوط به تیروییدم هست
تازه دوسال پیش دکترم رو عوض کردم متوجه شد که کم کاری شدید تیروئید دارم دارو داد بهم و قرص سیپرو رو قطع کرد و سرماه پری میشدم منظم حتی بیشتر ۴ روز زودتر میشدم تا شهریور امسال که پری شدم مهر نشدم ۱۰ روز صبر کردم اما نشدم گفتم باز تیروئیدم بهم ریخته یک درصد فکر نمیکردم باردار باشم چون قصدشو نداشتیم اما شک کردم بی بی زدم درجا دوتا خط افتاد صبح زود بود شوهرمو از خواب بیدار کردم بهش نشون دادم بی بی چک رو هنگ کرد بنده خدا 😂😂گفت الکیه برو ازمایش بده
ازمایشم مثبت شد بتام بالا بود نزدیک ۲ ماه بودم بهم گفت بنداز شرایطش رو نداریم اما من قبول نکردم گفتم نمیندازم هدیه خداست ناشکری نکن من مقاومت کردم چند روزی باهام قهر بود و هی میگفت برو بندازش حتی شده غیرقانونی ولی من زیر بار نرفتم بعد یک هفته خودش دیگه دلش نیومد بیخیال شد الانم که دختره دلش اب شده هی باهاش حرف میزنه میگه پس کی میایی پدرسوخته دلم رفت برات 🥲😍از من ذوقش بیشتره بخدا

من تیروئید کم کار داشتم و پرولاکتین بالا نمیدونستم
برای همین بعد زایمان اولم پریود نمیشدم ۶ سال قرص سیپروترون کامپاند میخوردم که پریود بشم هنوز دکترا نفهمیده بودن دلیل پری نشدنم مربوط به تیروییدم هست
تازه دوسال پیش دکترم رو عوض کردم متوجه شد که کم کاری شدید تیروئید دارم دارو داد بهم و قرص سیپرو رو قطع کرد و سرماه پری میشدم منظم حتی بیشتر ۴ روز زودتر میشدم تا شهریور امسال که پری شدم مهر نشدم ۱۰ روز صبر کردم اما نشدم گفتم باز تیروئیدم بهم ریخته یک درصد فکر نمیکردم باردار باشم چون قصدشو نداشتیم اما شک کردم بی بی زدم درجا دوتا خط افتاد صبح زود بود شوهرمو از خواب بیدار کردم بهش نشون دادم بی بی چک رو هنگ کرد بنده خدا 😂😂گفت الکیه برو ازمایش بده
ازمایشم مثبت شد بتام بالا بود نزدیک ۲ ماه بودم بهم گفت بنداز شرایطش رو نداریم اما من قبول نکردم گفتم نمیندازم هدیه خداست ناشکری نکن من مقاومت کردم چند روزی باهام قهر بود و هی میگفت برو بندازش حتی شده غیرقانونی ولی من زیر بار نرفتم بعد یک هفته خودش دیگه دلش نیومد بیخیال شد الانم که دختره دلش اب شده هی باهاش حرف میزنه میگه پس کی میایی پدرسوخته دلم رفت برات 🥲😍از من ذوقش بیشتره بخدا

من ۳۵ هفته و شش روزم بود که متوجه شدم.فکر میکردم غذا زیاد خوردم،چاق شدم.بهش پیام دادم بابا شدی.هنگ کرد.😂

من تازه عروس بودم خواهری
نزدیک ده روز گذشت از پریودیم و در دوران عقد مادر شوهرم اینا خیلی دوست داشتن ما بچه دار بشیم و ما نمی خواستیم
خلاصه تا رفتیم خونمون خدا یه فرشته داد بهمون
من که گریم گرفته بود میگفتم وای چکار کنم از ترس واکنش شوهرم به چیزای خیلی بد هم فکر کردم
ولی خب شوهرم شوک شد تا سه ماه اول دیگه قبول کرد

من ناخواسته باردار شدم همون شب قرص اورژانسی خوردم دوهفته بعد اشتهام زیاد شده بود هی تست میزدم منفی میشد تا چند روز خونریزی داشتم ولی کم گفتم اخیش پریود شدم به شوهرم گفتم اونم گفت بعد نه سال با یبار که نمیشه قرصم خوردی چند روز گذشت دوتا تست تو خونه بودم یکیش صبح زذم به شوهرم گفتم کفت بنداز دور مسخره بازیا هی تست میزنی منفیه عصرش گفتم بزار یمیش مونده بزنم بازم منفی شد انداختم سطل اشغال یکساعت بعد در سطل باز کردم که خالیش کنم دیدم دوتا شده رفتم ازمایش گفت مثبته بردم دکتر گفت بتا پایین منفیه پریود نشدم دوباره ازمایش داذم مثبت بود و سوپرایزش کردم بازم باورش نمیشد

توبیمارستان بایه ماما دوست بودم همیشه میرفتم پیشش گپ میزدیم یبارگفتم من میخوام اقدام کنم گف برو اقدام کن😂😂یبارم بیشتر نشد اقدام کنیم 5روز بعد من زیر دلم تیر میکشید اومدم گفتم نکنه لانه گزینیشه؟اونم خندید گف نمیدونم بعید نیس ولی زیاد امیدوارنباش بایه بار حامله بشی
خلاصه ده روز ک گذشت موقع صبحانه یهو تو دلم پیچید عق زدم دوییدم پیشش گفتم من حالت تهوع دارم گف نکنه جدی حامله باشی بیا تست بده خلاصه ازمایشو دادم چون زود بود عددش خیلی پایین بود ولی مثبت شد بعدم پستونک خریدم رفتم خونه ب همسرم نشون دادم هی میگف دروغه جوابشو دستکاری کردی مال یکی دیگه س اخه توخودت گفتی چندماه طول میکشه و کلا شوک بود
تااخر هفته خودش ازم ازمایش گرفت تستشو گذاشت دید بعععله مثبتع😍

اقدام کرده بودیم و منتظر جفتمون 🤣 البته چون دفعه اول بود می‌گفتیم شاید نگیره😂😂
بعد من برعکس بقیه هیچ علائمی نداشتم فقط خیلی ببخشیدا باد معدم زیاد شده بود😐🤣

عزیزم برای همتون خوشحالم الهی به دل خوششش بغل کنین این فرشته های امانت رو خدا بهتون بهترین هدیشو عطا کرده من سه سال از قبلاز عروسیم درگیر بودم کیست و اب کنم و مشکلمو حل کنم که بعداز عروسی سریع بچه دار بشیم ولی خواست خدا بود تو سالگرد عروسی سوممون فهمیدم باردارم باورم نمیشد دوماهم بود و من بخاطر تنش های عصبی سر انتقالای ناموفق بیخیال بودم و از عالم و ادم ناامید

ما رابطه بدون جلوگیری داشتیم البته همسرم جلوگیری نکرد جون بچه میخواست منم یه دوبار اورژانسی خوردم دفعه های قبل ترسیدم دیگه گفتم ولش کن حالا با دفعه اول ک نمیشم بعد پریودم عقب افتاد چون همیشه منظم بود شک کردیم ک حامله ام بهش گفتم بیبی بخر زدم و هاله افتاد فرداشتم رفتم ازمایش دادم مثبت شد و…

علائم پریودی داشتم کاملا ،دو روز تمام با شوهرم حرف زدم راضی شه برم سرکار ،داشتم میرفتم مصاحبه کاری صبحش یه بیبی چک زدم که خیالم راحت شه باردار نیستم ،بیبی چک انداختم سطل زباله رفتم اومدم در سطل باز کردم دیدم هاله افتاده ،رفتم آزمایش دادیم با شوهرم ،شوهرم رفت جواب گرفت اومد با نیش باز گفت سرکار کنکله داریم مامان بابا میشیم 😁 ما اصلا فکرشم نمیکردیم چون کلا یبار اقدام کردیم فرداش پشیمون شدم من با شوهرم حرف زدم گفتم بمونه شش ماه دیگه ولی قسمت خدا بود همون یبار بشه دیگ😅

سر هر دوتاشم قبل تولدش فهمیدم و برا تولدش سوپرایزش کردم اولی از پریودم رد شده بود ولی برا دومی ۲روز مونده بود به پریودم...هیچ علائمیم نداشتم فقط لک دیدم و شک کردم

اولین بار بو عرقم عوض شده بود خودم نمیدونستم باردارم
هی ب شوهرم میگفتم برو اونور برو حموم چرا بو اب گندیده میدی😁 اونم میرف حموم میومد باز بو میداد بو کردم دیدم خودم بو میدم بعدا اقام فهمیدم از بارداری اونجور شده بودم خیلی خندید😐😂
بعدش دلدردم داشتم فک میکردم پریود میشم دگ ۲ روز عقب افتاد ب شوهرم گفتم فک کنم خبریه خوشحال شد گفت انشالله شب رفتیم بی بی چک خریدیم و من نزدم گفتم ی وق نشون نده بعد سه روز بعد اول صبح ساعت ۷ زدمو جلو دسشویی داشتم ذوق میکردم اقام بیدار شد بش گفتم مثبته مثبته گف مبارک باشه و بغلم کرد اینا خیلی خوشحال شد بعد رفتیم ازمایش خون چون دکتر ازمایش میخواس معتبر باشه و جوابش غروب اومدمثبت بود دگ😻

من دوماهم بود نمیدونستم باردارم
مهمونی بودم یهو از حال رفتم و هچی نفهمیدم حالم خوب شد شوهرم گفت هچی نیست فشارت شاید افتاده روزه بدشم دیدم هی حالت تهوع دارم رفتم عمومی گفت احتمالا بارداری گفتم نه فک نکنم چون کیست داشتم خودبه خود خوب شده بود ساعت دو نصفه شب اومدم خونه شانسی بی بی چک زدم دوخط شد افتادم به گریه کردن شوهرم شوک مونده بود🤣زنگ زدم به زن داداشم گفتم انقدر بهم خندید 😁رفتم ساعت سه پیشش تا صبح بیدار بودم ماتم داشتم ک چه غلطی بکنم سنم کمه و....ک ساعت پنج صبح به مامانم زنگ زدم گریه کردم من حامله ام گفت هسی ک هسی خدابهت برکت داده صبحم شوهرم پاشد گفت خداروشگر ازمایش ک دادم و صداقلبشو شنیدم انقدر دلم براش رفت ک از ته دلم خوشحال شدم🥲🥺

نه بابا منکه اصلا امیدی به بارداری نداشتم چندبار انتقال دادم باردار نشدم دقیقا تو تاریخ دوهفته بعداز پریودم که بعداز انتقالم بود خواهر شوهرم عنبر نسا دود کرده بود بوش اومد بالا منم بالا جلو شوهرم اوردم بالا میخواستم سر ابجیشو با چاقوی کند زره زره ببرم از بس که بالا اوردم 😂😂😂😂😂

من زنگ زدم گفتم بیبی چک بگیر بیار تست بزنم
واکنش خاصی نداشتیم همدیگر نگاه کردیم خندیدیم همین🤣🤣🤣
اخه انتظارش نداشتیم

من که اصلا علایم نداشتم فقط پریود نشدم سه روز پشت سرهم تست زدم هرسه تا مثبت شد
بعد از چند روز سالگرد سه سالگی ازدواجمون بود
رفتیم رستوران اونجا تو پاکت بیبی چکو بهش دادم
هی نگاش میکرد میگفت این چیه ؟تا خودم گفتم بابا بیبی چکه منه که مثبته
خلاصه خیلی خاطره ی قشنگی شد همشم فیلم گرفتم

سوال های مرتبط

مامان عَلـــــــی 🫀 مامان عَلـــــــی 🫀 روزهای ابتدایی تولد
مامان 💜لنا و لیانا🩷 مامان 💜لنا و لیانا🩷 هفته سی‌وششم بارداری