۱۱ پاسخ

اولاش خیلیی سخته چون هیچی از بچه داری نمیدونی بچه هم اون اولاش یکی دوماه خیلی مسئولیت داره باید خیلی مواظبش باشی کلی بی خوابی میکشی بدن درد میگیری حالا همه اینا ب کنار دور اطرافتم درکت نمیکنن چشاشونو میبندن دهنشونو باز میکنن کلی حرف میپرونن به بچت باید اونارم تحمل کنی😑ولی رفته رفته راحتی من الان بچم چهار ماهشه خیلییی راحتم خواب هم دارم همه چیم خوبه اذیتم نمیشم

منم دلم تنگ شده ولی همون موقع هم آرزوی ی دختر ناز مثل هانا رو داشتم

من بشدت خواب الو و تنبل بودم با اینکه کارمندم ولی واقعا روزهای بدون انیل به نظر من اصلا روزهای قشنگ و شیرینی نبوده . الان این سختی شیرین رو با جان و دل پذیرام

تا ۳ ماهگی واقعا سخته مخصوصا دست تنها باشی .و اون موقع ی روزایی خسته میشدم از بچه داری .اما الان نه خیلی شیرین شده و هر چی بزرگتر بشن بهتره

عادیه مامان منم دلم تنگه ولی این روزا ی حس و حال دیگه ای داره

منم دلم تنگ شده ولی دیگه فکرشم نمیتونم بکنم که قبل پسرم زندگی چطور بود 🤣

من دومین باره مامان میشم از اولی سختره مسولیتام چند برابر شدن وقت رسیدگی به خودمو ندارم مجبور شدم کارمو ول کنم خیلی همچی بهم ریخته تازه تو این اوضاع اسباب کشی هم داشتم هنوز خونمو نچیدم تواناییشم ندارم خدا کمکم کنه

من هنو خیلی ترس و استرس این مسئولیت بزرگو دارم

هم سخته وهم شیرینه
منم خیلی دلم تنگ شده منتها وقتی لبخند پسرم رو میبینم همه سختیا یادم میره

من هنوز هیجان زده ام و البته هنوز کمکی دارم فقط کارای شخصی خودمو دارم انجام بدم و شیر دادن. نمیدونم مسئولیت کارا باهام باشه چجوری بشه امیدوارم از پسش بربیام

منم بعضی وقتا دلم تنگ میشه بعضی وقتا میگم خداروشکر این فرشته اومد تو زندگیم چقدر شیرینه

سوال های مرتبط

مامان Augustin ♌️ مامان Augustin ♌️ ۳ ماهگی
شنیدین بعضیا میگن زندگیِ قبل بچم برام‌بی معنی بوده؟
یا نمیدونم از چیِ اون دوران لذت میبردم؟

به نظر من ، زندگی قبل و بعد بچه هر کدوم لذت های خودشو داره
قبل بچه دار شدن همش با همسرم با تصمیم‌های یهویی خوش میگذروندیم
کارای کوچیک اما تنوع دهنده به زندگی ، مثلا خوردن یه چای توی طبیعت…

اما حالا منی که عاشق بارونم باید از توی ماشین بودن زیر بارون لذت ببرم😅

من خیلی دلم برای خودِ قبلِ مامان شدنم تنگ میشه
عاشق این دوران و حضور پسرم توی زندگیم هستم اما دلم برای خیلی کارا که میکردم تنگ شده …

هیچی مثل قبل نیست
امروز دلم میخواست برم زیر بارون کنار همسرم لذت ببرم
ولی باید مراقب میبودم بچه سرما نخوره

ما ۵ساله که ازدواج کردیم تمام این مدت من اصرار زیاد داشتم که بچه بیاریم و‌همسرم‌مخالف بود

حالا که بچه‌دار شدیم همسرم‌میگه کاش به حرفت گوش میدادم و‌ زودتر…😆
اون بیشتر از من داره کیف میکنه از این روزا ، این به این معنی نیست که من ناراضی‌ام
ولی خانوما معمولا وقت برای خودشون کم میارن نسبت به بابا ها.

نظر شما چیه؟