مامانایی ک دوتا بچه دارین ..
بیایین بگین چطور ب فکر بچه دوم افتادین
با وجود این همه سختیه بچه داری...

من اصلا نمیتونم خودمو راضی کنم ک دوباره بچه بیارم....
خیلی داره بهم سخت میگذره....

چرا ما انقد پرروییم اخه
من بچم خیلییی شرو شوره اصن دیووونم کرده ن شبا میخابم ن صبا الا ۹ ماهه ی خاب راحت و استراحت کافی نداشتم باز بعضی وقتا میوفتم ب فکر بچه دوم و دلم برای حاملگیم تمگ میشه خر میشم باز دو دیقه بعد ب غلط کردن میوفتم باز دوباره دلم تنگ میشه نمیدونم چمه؟😅😂😂

خخخخخخ من که با وجود همه سختی هاش دو تا دیگه می‌خوام 😁🤣 خب خواهر من وقتی یکی میاری دیگه نباید تنهاش بزاری بچه خواهر و برادر میخواد 🤭😁

خداااا همین ی دونه رو برام حفظ کن ب معنای واقعی غلط کردم🤣

وااای منم اینجوریمااا با اینکه غر غرو نیس فقط اذیتش اینه که همش در حال تکون خوردنه ولی دلم واسه بارداریم خیییییلی تنگ شده خداروشکر بارداری خوبی داشتم نسبتا فقط قند و تیروئید اذیتم کرد خودش دختر خوبی بود فداش بشم من
ولی فکر میکنم میبینم با این یدونه همه زندگیم تغییر کرده خونه بهم ریخته حمامم شده هفته ای یکبار و....

وای منم نمیتونم حتی فکر کنم بهش 🥲 نابودمممم

من والا پسرم شدیداااااااااا آروم بود و هیچ اذیتی نداشت از پنج سالگی پسرم میخواستم دومی بیارم خدا نخواست دیگه پسرم هفت سالش بود خدا بهمون یه دختر داد ولی خب دخترم کاری باهامون کرد که دیگههههه هیچوقت به هیچ بچه ای فکر نکنیم از بس اذیت کاره😁😄😅

حالا تا ۵ سال دیگ یادت میره همه سختی هارو۲

من که خدا دوتا باهم بهم داده

یه مدت بگذره یه نوع فراموشی میاد طرفت ک از الزایمرم بدتره 🤣

من حتی برا ۵ سال دیگ میگم یکی دیگ بیارم بازم نمیتونم و میگم نه نمیخوام