۳ پاسخ

عزیزم حتما حکمتی داره ان شاءالله دباره باردار میشی ایندفعه فاصله اقدامتو طولانی تر کن جون بگیری بعدش، بسپار به خدا پا فشاری نکن روحیتو خراب نکن درست میشه..

عزیز دلم حتما حکمتی داره راضی باش به اونی که خدا برات میخواد ، روزه هاتم انشاالله میگیری الان فقط به فکر سلامتیت باش

عزیزم از قصد که این کارو نکردی
می تونی در طول سال ،کم کم ماهی چندتا بگیری،پخصوصا روزهایی که روزه گرفن ثواب داره،پاییز هم‌روزهاش کوتاهه،راحت تر میتونی بگیری

سوال های مرتبط

مامان نفسم مامان نفسم ۴ سالگی
اگه عمل دفع رو راحت انجام میدید روزی هزار بار خدا رو بخاطر این نعمت شکر کنید کمه

سه سال پیش وقتی دخترم دنیا اومد احتباس ادرار گرفتم و بعد زایمان تا یک هفته مثانم با سوند تخلیه میشد اون یک هفته کار من فقط گریه بود یادمه تو محوطه بیمارستان زار میزدم بعد از یه هفته هم تا الان هروقت دفع دارم باید چندبار برم سرویس تا کامل مثانم تخلیه بشه
یه مدت پیش رفتم دکتر برام سونوی باقیمانده ادرار نوشت
دیروز رفتم سونو که باید مثانم پر میبود
و چون در حد انفجار پر بود باز متاسفانه بعدش هرررکاری کردم نتونستم تخلیه کنم اومدم خونه رفتم حموم آب گرم ریختم رو پاهام ولی بازم بیفایده بود تو حموم با صدای بلند گریه می‌کردم یاد اون یه هفته بعد زایمان افتاده بودم و حالم بد بود از طرفی دوست نداشتم برم سوند بزنم
ولی آخرش مجبور شدم با چشم گریون برم بیمارستان و با سوند تخلیه کنم
حالا از دیشب هروقت میرم سرویس چنان سوزشی موقع دفع میگیرم که نگو
نمی‌دونم بخاطر سوند هست یا بخاطر فشاری که بهم میومد و تخلیه نمیشد

خلاصه نمیدونم این چه دردی هست که من دارم و نمیتونم تخلیه کنم🥺
مامان جوجه ها مامان جوجه ها ۳ سالگی
سلام ،میدونم گفتن این حرفاچقدر بده، میدونم کفرنعمته ناشکریه ولی من نمیتونم از این افکارخلاص شم، ۲۵ ام همین ماه زایمانه ،خودم خواستم باردارشدم ولی این کارم دیوونگی محض بود بعد اقدام هم پشیمون شدم ولی دیر شده بود،وقتی فهمیدم باردارم چندروزی خوشحال بودم، اما کم کم استرسم شروع شد بعد هم تبدیل به ناراحتی شد بارهامشاوره رفتم تا استرسم کم بشه بعدامعلوم شد بچه پشره ، یعنی شدن دوتا پسر، تصوراینکه من کلا دوتابچه میخواستم ولینکه دیگه دخترنداشته باشم منو خیلی آزار داد، بعدیه مدت دیدم واقعا اگه دخترهم بود من نمیتونستم خوشحال باشم چون واقعا از بچه دارشدن پشیمونم😔اونقدر این چندماه به خاطر مشکلات مالی و رفتاربد همسرم تحت فشار بودم که اصلا نتونستم به بارداربودنم فکر کنم فقط این شکمو باخودم همه جا کشیدم😔حالا دوهفته دیگه بچه م به دنیا میاددرحالی که حتی دنبال اسم براش نگشتم، دیشب دیگه ازترس اینکه زودبه دنیابیادوبی لباس بمونه رفتم خریدلباس ووسایل ولی نتونستم براش ذوق کنم تتونستم خوشحال باشم ادامه از کامتت اول