سوال های مرتبط

مامان ایلیا💙🤰🏻 مامان ایلیا💙🤰🏻 ۴ ماهگی
تجربه زایمان:
یکم شهریورماه که روز تولد خودم بود نوبت دکتر گرفتم تو شهرمون که برام نوارقلب بنویسه اخه دکتر خودم راهش دوره نمیتونستم برای یه نوار قلب کلی راه برم... خلاصه رفتم پیش دکتر همینجوری رندوم گفت سونو هاتو هم بده ببینم.. سونو هامو که نشونش دادم گفت وااای وزن بچت خیلی کمه به نظرم هفتت برای ختم بارداری مناسبه(37 هفته و 3 روز بودم) نامه داد گفت من مینویسم برات ختم بارداری برو هربیمارستانی پرونده داری دکتر تایید کنه زایمان کن...
اومدم خونه درد هم یکم داشتم پنج شنبه بود گفتم حالا که دیگه صبر کردم این دوروز هم بمونم شنبه برم اخه گفتم راهم دور بود...
شب قبل زایمان تا صبح درد و انقباض منظم داشتم یک لحظه هم نخوابیدم...
صبح شنبه با وسایلای نی نی راهی شدیم ولی امیدی نداشتیم به زایمان اخه دکتر خودم معمولا تا 40 هفته و اینا نگه می‌داشت مریضاشو.. به منم گفته بود چون کم خونی داری باید طبیعی زایمان کنی کمتر خون ازت بره... بقیش تو تایپیک بعدی میزارم🌺❤️
مامان اقا سید هامین مامان اقا سید هامین روزهای ابتدایی تولد
تجربه سزارین یهویی 😵‍💫 پارت ۱
من از مجردی فوبیای طبیعی داشتم ، میترسیدم شدید ، میترسیدم از اینکه تو طبیعی یهو نصف شب باید صبر کنی که کیسه اب پاره شه 🥴 واسه همین پیگیر سزارین شدم و رفتم نامه روانپزشک گرفتم و بردم بیمارستان و همون موقع بهم اوکی رو داد بیمارستان ...
کلا نینی من تو سونو ها ریزه میزه بود ، و فشار شریان رحمی بالا بود و از ان تی اسپرین می خوردم هفته ۳۷ام که رفتم ،دکترم گفت هفته بعدی واسه ۱۴ دی تاریخ زایمان میدم بهت ، فرستادم سونو بیوفیزیکال...
۱ دی وقتی رفتم سونو بهم گفت igur ( محدودیت رشد رحمی ) شدی وزنش زیاد اضاف نشده ، باید دکترت ختم بارداری بده 😳 ، واای شوک شدم یعنی 🥺 اشکم سرازیر شد
رفتم پیش دکترم ، دکترم گفت حتما امروز عصر برو ۳تا آمپول بتامتازون رو‌بزن ، استرس من بیشتر شد ، بعدش که دید استرسم زیاده گفت یه بار دیگه سونو رو پیش دکتر دیگه که پروفسور بود انجام بده ببینم چی میگه ، اگه اونم همینو گفت ، ختم بارداری میدم 🥺🥴
مامان دلوین مامان دلوین ۸ ماهگی
#پارت یک
بالاخره منم اومدم با تجربه زایمانم😁
من انتخابم سزارین اختیاری بود چون از طبیعی وحشت داشتم
اینم بگم که من دخترم تا ۳۶ هفته بریچ بود و بعد چرخید بل اینکه بارداری اولمه😵‍💫
بارداری خیلی سختی داشتم سه هفته آخر بچه کامل اومده بود تو لگن
منم همش استرس اینکه طبیعی زایمان نکنم....
خلاصه دکترم گفته بود چهار اردیبهشت برم پیشش تا پنجم بستری بشم تو بیمارستان
ولی خودم از تقریبا شنبه که می‌شد اول اردیبهشت دلدرد و کمردرد پریودی داشتم و یکشنبه رفتم پیش دکترم که گف فردا ۶ صب ناشتا برم بیمارستان
استرس داشتم ولی خیلی خوشحال بودم چون میدونستم دیگه سبک میشم و دخترم رو میبینم
خلاصه ۶ صب رفتم بیمارستان با دکترم تماس گرفتن که جواب نداد
تا ۶ ونیم بهش زنگ زدن ولی جواب نمی‌داد و اونجا بهم گفتن این دکتر سابقه جواب دادن تلفن نداشته
😑منم که دکتر نامه طبیعی بهم داده بود و گفته بود اونجا حرف از سزارین نزن سقف روسرم خراب شد و گفتم ایوای من بچه هم تو لگنه و دکتر ول کرده ک من طبیعی زایمان کنم