۸ پاسخ

عکس جاسیگاری رو میشه بفرستی

باید اونارم درک کرد کلی استرس کاری دارن این وسط میبینی زنگ زدن بیا گربه گیره پرنده بالا درخت مونده و .....دیگه عصابشون میریزه بهم

حاسیکاری چطوریه ک سوراخ داره مال توناشین بوده

عکس جا سیگاری رو بفرست لطعا چه حادثه ی بدی😬

ولش کن بابا
حالا چیشد؟؟؟

بنام خدا من بودم ناراحت ک هیچی جرش میدادم چون بچه ترسیده داد زدن نداره خودم بچه ام سوخت داد زد دکتره اونجا رو به خاک و خون کشیدم

درسته حق با شماس برعکس اینجور ادما باید صبور و مهربون باشن ک بچه اروم بشه شانس شما بی اعصاب ب‌پستت خورد

آره حق ندارد داد بزنه مردک گنده بچه ب اندازه کافی استرس می‌کشه چ برسه غریبه دعواش کنه

سوال های مرتبط

مامان شاهان مامان شاهان ۳ سالگی
امروز خیلی برای پسرم ناراحت شدم،دکترگفتاردرمانش گف ی روز درمیون ببر پارک ک جابچه هاباشه،امروز پسرم اومد سربخوره ی پسره بود ی سال ازپسرم بزرگتربجا ک از پله بیاد ازخود سرسره اومد بالا و تازه اون برگشت ب پسرم دوبار ی حرف خیلی زشت زد هنوز میخواست ب منم بگه بعد یکی زد تو گوش پسرم،دیدم پسرم دوید اومد پیشم باناراحتی گف منو زد ،خیلی ناراحت شد بچم،اصن دیگه دلش نخواست بره اونجاسربخوره هی میگف زد،گفتم پسرم نذار بزنت بچبهش بگو نزن ،حرف زشت زد بگو بی ادب و ازش دور شو اما انقد بچم ازاینکه زدش ناراحت بود اصن حرفمو گوش نداد،نمیگم پسرم بزنه درجواب ولی واقعا بایدچیکارکرد،هم ما ب عنوان مادر هم پسرم برای دفاع ازخودش،دیگه پسره دستشو اورد بالا حتی میخواست بزنه توگوشم گفت میگیرم بازم میزنمش اصن کنترلموازدست دادم پسرمواونجور ناراحت دیدم گفتم توخیلی غلط کردی یکبار فقط نزدیکش شو بی ادب،من اصن هیچوقت بابچه ها دعوا نمیکنم باهیچکس الان هم برای پسرم ناراحتم هم برااون بچه،تازه مامانش رونیمکت داشت تخمه میخورد نگامون میکردفقط
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامانا لطفا جواب بدید خیلی بهم کمک می‌کنه🙏🙏
من امروز صبح پسرم صبونه خوردیم و یکم آهنگ براش گذاشتم ولی بازی نکردیم تا ظهر بردمش پارک ۲ساعت تو پارک بودیم بعدش ناهار خورد و گفتم بخاب یبار هم بهونه گرفت منم با زور بغلش کردم گفتم بخاب که گریه کرد و رفت و اصلا نخوابید
بعدش میوه دادم کمی با عروسک بازی کردیم و توپ بازی و ۲۰دقیقه با گوشی بازی کرد وقتی میام خونه مادرم میمونم همش تلویزیون روشنه و هی نگاه می‌کنه از ترس بابام نمیتونم تلویزیون رو خاموش کنم
بعدش هم ماشین بازی کرد پسرم و محکم زد تو پهلو مادرم منم عصبانی شدم و اخم کردم گفتم نزن ماشین رو برمیدارم آخه خیلی چنگ میزنه یا آسیب می‌زنه به منو مامانمم فقط
بعد با زور بلندش کردم و گریه کرد ولش کردم
شام خورد دوباره دستشویی رفتیم فقط دست میزنم شلنگ دستشویی یا دست می‌کنه تو توالت فرنگی...منم گفتم اجازه نداری دست بزنی آلودست با داد
الان خوابیده و کلی عذاب وجدان که مامان خوبی نیستم عصبیم😭😭😭بچمم اذیت کردم
این جا پدر اصلا وجود ندارد چون تا غروب سرکارش و بعدش تو گوشی حتی خونه مادرم اینا که باشم
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۳ سالگی
خانما بیاین بگین اگه شما جای من بودین عصبانی میشدین یا من دیوانه شدم خودم که میگم خیلی بی اعصاب شدم
امیرعلی همش دستمال کاغذی میکرد تو دماغش بعد با انگشت هل میداد ته بینیش هرکاری کردم از سرش بیوفته با بازی و شوخی بیخیال نشد به زور دستمالا گرفتم جم کردم شروع کرد به جیغ و گریه منم گفتم بشین همینجا گریه کن از ناهار خبری نیس(عمدی گفتم تابیاد براناهار اصلا درستوحسابی غذا نمیخوره)حالا گریش بدترشده میاد سمت اشپزخونه میگه من حالا چی بخورم من گشنمه من غذا ندارم یهو گریش بند اومد دیدم کلی برنج پخش کرد تو آشپزخونه تا برگشتم سمتش دومشت هم برداشت دویید سمت اناقش پخش کرد تو پذیرایی و اتاق عصبانی شدم رفتم دراتاقشو بستم گفتم حق نداری بیای بیرون دوباره گریه و جیغ اومد بیرون غذاشم تو بشقاب بودگفتم بیا این غذارم بده کلاغا تو بی ادبی کل خونه برنج پاشیدی درهمون گریه و جیغ اومد صندلی رو کشید کنار کابینت ادویه هارو ریخت دیگه منم نتونستم خودمو کنترل کنم زدم به صورتش (الهی دستم بشکنه صورتش سرخ شد)اومدم تو اتاق بیشتر داد نزنم سرش اومد دنبالم با گریه و جیغ و...


ببخشید طولانی شد
بگید چطوری اعصابمو کنترل کنم😔😔🤲