۱۷ پاسخ

من از دشویی اومدم بی بی چکو دادم دستش 🤣🤣🤣🤣

من نمیدونستم ک باردارم رفتیم باهم دکتر که قرص بده پریود شم دکتر گفت تست بارداری بده دادم ولی همچنان میگفتم نه چون اقدام نکرده بودم بعد رفتیم جواب گرفتم بردم پیش دکتر گفت مثبته مبارکه رنگ به روی من نبود اومدم بیرون به شوهرم گفتم اولین واکنشش این بود عه چجوری شده😂😂😂😂چون اقدام نکردم و کلا بچه نمیخواستم😂

من بارداری قبلیم با این سوپرایزش کردم ی دونه هم نامه کوچیک نوشتم گذاشتم

تصویر

با این مرد میخوای باردار بشی تو واقعا چته به خودت بیا

من مثل چی زنگ زدم بهش داد میزدم و گریه میکردم
چون نمیخواستم😐

فحش میدادم و داد میزدم 😊

اینقد دوست داشتم خبر بارداری بهش بدم ولی چون تایم پریودیام همیشه منظم بود خودش زودتر فهمید هرروز بیبی چک میگرفت 🥴

شوهر من خودش تو ازمایشگاه کار میکنه بی بی چک هم میخواستم بزنم بالا سر م بود وقتی زدم مثب نشون داد ولی واضح نبود دو روز بعدش صبح زنگ زد بیا ازمایشگاه رفتیم و ازمایش ازم گرفتن اولین نفر هم خودش نگاه نکرده بود بچه اولمه و خیلی شوق داشت بعد سه چهار ماه گرفته بود

پشت در دسشویی نزاشت خودم نتیجه رو ببینم گفت سریع بی‌بی چک رو بده خودم وقتی اومدم بیرون اون منو سورپرایز کرد

شوهرم از سوپرایز شدن متنفره براهمین رفته یه کیسه بیبی چک خریده هی میشماره میگه گذاشتی؟؟چیشد؟؟ میگم بابا زوده میگه نیست بذار😂

من که شوهرم معلت سوپرایز نمیده روز موعدم دستشه یه روز تاخیر داشته باشم خودش با بی‌بی چک بالا سرمه😂

من از دستشویی زدم بیرون داد و بیداد میکردم طفلکی ترسید دوید اومد گفت چیشده بی بی چکو بهش نشون دادم

والا بارداری اولم انقد مطمئن بودم باردارنیستم چون عقد بودیم برگه آزمایشو نگاه نکردم باهمسرم رفتیم مطب دکتر گذاشتم بااعتماد بنفس رو میزمنشی گفت مبارک باشه عزیززززم و اینگونه منو همسرم زرد کردیم😂😂
بارداری دومم هی من میگم حامله ام هی شوهرم میگفت ولمون کن مسخره بازی درنیار بعد چندروز التماس بی بی چک گرفت زدم با چشمای گریون اومدم بی بی چکو دادم خدمتش و زرد کرد😂😂

من تست زدم تستمو نگاه نکردم اومدم تو اتاق گذاشتم رو پنجره گفتم نماز صبحمو بخونمو نگاه کنم که تا من برم وضو بگیرم شوهرم سریع رفته بود نگاه کرده بود😬😬😬 خودشم زده بود به اون راه که ندیده انگار😅

خودش رفت بی بیچک گرفت بعد پشت در وایستاد تا بزنم درو بازکردم بیم بیرون باهاش چش تو چش شدم😂اصلا اجازه نداد که بخوام غافلگیرش کنم زودم از خوشحالی رفت به همه گفت

من هنگ کردم خودم رفتم از شوک بهش گفتم🤣

مامانم گفت😐😂فرصت نداد رمانتیک بازی در بیارم میخواستم رو شکمم بنویسم سلام بابایی یه شوهرم بگم یه چیزی رو شکممه لباسمو زد بالا ببینه
حیف که نشد ایشالا تو عملی کن🥲😂🤲

به
چه مامان رمان تیکی
انشاالله به خوشی

سوال های مرتبط