زمانی که قصد بارداری داشتم خیلی مصمم بودن برای بچه دار شدن
الان که بجه اومده خیلی بهم زیختم انگار حس میکنم میخوام از مسئولیتام فرار کنم
حس میکنم کلی کار نکرده داشتم و زود بوده
ناشکر نیستما ولی خیلی حس عجیبیه
هر جا میرم همه اظهار نظر میکنن‌که جوونی خودت که بجه ایرفلان ازین حرفا خیلی ناراحت میشم
به موازاتش دارم کارای پایان نامه ارشدمون میکنم
از شغلم خارج شدم دوران بارداری و رو‌م تاثیر گذاشته
همسرمم شغلش در منزله جدیدا حای حوصله اونم ندارم وباهم درگیر میشیم
خیلی دوران سختیه کاش یکی بود بهم میگفت چیکار کنم

سلام عزیز ماین حال و هوا برای تمام ماماناست بافرق یکی کم ویکی زیاد خصوصا روزهای اول ولی چی میشه کرد فقط باید سعی کنیم حوصله کنیم با تمام سختیهاش وجود این نعمت الهی خیلی لذت بخشه انشاالله هرچه کوچولوتون بزرگتر بشه وضعیت بهتر میشه

به خدا تکیه کن فقط تو لحظه های سخت بگو خدا

وای منم همینجوریم از وقتی باردار شدم زندگیم خراب شده همش دعوا بحث چند بار هم به طلاق رسید همه گفتن تحمل کن درست میشه چون خسته ای الان از طرف اون مرد هم درک نمیشی واسه همون اینجوری شدی خیلی خسته ام خیییییلی

با مشاوره هم صحبتی کن تا اگه راهی می‌دونه بهتر تر کمک کنه
در رابطه با کار و درس مگه قراره کلا رها بشه شما در آینده به همه اهدافت به بهترین شکل میرسی چون الان مادری میکنی خدا جبران می‌کنه سختی ها رو

طبیعی بانو یکم به حال خودت اهمیت بدی درست میشه

حس تو درک میکنم منم خیلی بی حوصله ام همش بی حالم دلم نمیخاد هیچ کاری کنم

عزیزم بهترین نعمتی که خدا بهمون داده این بچه هاست . درسته ادم کم میاره خسته میشه . بعضی وقتا از کار زندگی درس همه چیز عقب میوفته .
ولی وقتی نگاه به اون صورت ماهشون میکنی میگی ارزشش داشت .
همه چیز خوب میشه .

دقیقا منم چون هشت ماهه جای نرفتیم خستگی حاملگی وزایمانم توتنمه خیلی افسرده شدم دخترمم ازنوزادکلی چالش سخت داشتیم توماشین هم نمیشینه ونمیخوابه انشالا زود این دوران بگذره دختربسلامتی بزرگ بشه

منم همین وضعیتو دارم .
میفهممت