سلام خانوما دو روز پیش ماهلین بغل خواهرم بود و من و خواهرم دعوامون شد و ماهلین و بزور ازش گرفتم نمی‌داد بهم الان انقد ذهنم درگیره و عذاب وجدان دارم ک نگو میگم تو ذهن بچم تاثیر گذاشته خیلی ناراحتم حواسم سر جاش نیس اصلن همش ب اون لحظه ای ک ماهلین ترسیده بود فک میکنم یعنی امکانش هست تو مغزش تاثیر بد بزاره 🥺🥺🥺🥺

نه عزيزم هنوز خيلي كوچيكه اتفاقيع كه افتاده سعي كن تكرار نشه و اينكه بچه تكون بد نخوره

الان این هفته پیش مامانمینا نرفتم بابام ک پشت تلفن می‌گفت اون تو اون بچت دیگه بهش دست نمی‌زنیم بیشتر از بابام ناراحتم ک اینجوری بهم حرف زده
الان با هیچکدوم اشون حرف نمیزنم حتی با شوهرم

بد تازه همشون حتی شوهرمم میگه تقصیر توعه باید خودت و کنترل میکردی چیزی نشده ک ی خراش سادس خوب میشه ولی من اون لحظه جیگرم کباب شد پختی صدای گریه اشو شنیدم

مامانم و بابام از دستم افتضاح ناراحتن منم از دوروز پیشه ن زنگ زدم ن چیزی اونام همینطور .کاری ندارم خواهرم زحمت کشیده تو سیسمونی لباس خریدن اینا ولی حرف گوش نکرد بهش گفتم لباساش و در بیار هنوز خیلی بزرگه واسش گفت باشه ولی چشم من و دور دیده گذاشته رو مبل

منم گفتم هیچکدوم از اینایی که میگی نیس دلم خاسته بچمو بغلم کنم اون لحظه حالا من شدم مقصر

عزیزم
نه هنوز خیلی کوچولوعه اگه دیگه تکرار نشه چیزی تو ذهنش نمیمونه
جدا از بحث روانی ش ممکن بود آسیب جسمی هم ببینه به زور گرفتنش عزیزم بهتره خودتو کنترل کنی تو این شرایط
ابجیت چند سالشه؟