دلم میخواد یه بچه دیگه داشته باشم به خاطر دخترم که در آینده تنها نباشه..ولی شوهرم اصلا همراهم نیست ،همه کارهای باید پای خودم باشه..
نگران تنهایی آینده دخترم هستم

اگر آدم بخاد به این چیزا فکر بکنه که اصلا نباید بچه بیاره‌.انسان توی سختی بزرگ میشه رشد میکنه.من فرق بچه هام ۲سال خودمم تنها بچه هامم بی خواب کولیک رفلاکس بداخلاق زمین براشون میخ داره کلن بغل.شوهرمم نیست که بخاد کمک کنه .نهایت کمکش وقتی خونس یک ساعت بزرگه میبره بیرون همین..سخته خیییلی سخته خیییییلی اما خدابزرگه بیار دخترت گناه داره

که فشار زیادی روی شما نباشه بالاخره آدمیزاده و خسته میشه

منم خیلی دوست دارم یکی دیگه بیارم اما همسرم هم کلا مخالفه هم اصلا کمک نمیکنه تو هیچی
بعضی وقتا فکر میکنم بچه دومو بیارم کم میارم از پسش برنمیام ولی دلم برای تنهایی دخترم میسوزه

من تصمیم به تک فرزندی داشتم
ولی چند وقته خیلی ذهنم درگیره
اینکه در آینده تنها میشه و همین الان هم تنهاس و هیچ همبازی نداره

شوهرت وقت داره کمک نمیکنه ؟؟ اینکه همسر همراه آدم نباشه خیلی سخته. شوهر منم با غرغر کمک می‌کنه اکثر مردا همینن. میتونی بزار چند سال بعد بیاری. اینجوری دخترت بزرگتر میشه و کمکت میکنه

گلم من ۵تا دارم حتی اگه مریض بشن خدای نکرده حال وخیم همیشه خودم تنها میبرم بیمارستان یا بستری میکنم شوهرم اصلا وقت ندار والله کمک میکرد

عزیزم مثلا ما که شوهرامون کمک هستن چطور شده والا من هم همه چیز به عهده ی خودمه مریض باشن خوب باشن گریه کنن بخندن فقط دکترش رو میبره بقیه ش با خودمه همسرم هر ماه دو روز میره قم بچه ها با منن هرسال اربعین میره پیاده روی ۱۰ ۱۵ روز من اسیرم که سالم تحویلشون بدم تو شب بیداری تو مریضی تو واکسن زدن هیچ چی همراه نیس با اینکه دومی رو خودش اصرار داشت بیاریم فقط تو مسافرت های زیارتی بخوام برم بیرون بگردم یا برم حرم بچه رو نگه میداره اونم در صورتی که خواب باشه همین اینا رو گفتم که خیلی دل نبندی به همسر

عزیزم اگه سنت پایینه صبر کن من دوتا دارم هیچ کمکی ندارم از پا در اومدم خیلی خسته ام

چقد من ب این‌مسله فک‌میکنم و‌اخرش میگم از پا درمیام هی میگم بخاطر خستگی خودم خودخواهی میکنم و‌پسرم تنها میمونه .... من شرایط مالی هم‌خیلی توکی نیستم میترسم سنم هم بالا میره اصلا هیمینجور موندم

عزیزم نگرانیتون بجاست اما بزارید یکم دیگه دخترتون بزرگتر بشه ک بتونه از پس کارهای خودش بر بیاد