۷ پاسخ

دوسش داری خسته شدی دست خودت نیس به نظرم برو‌مسافرتی جایی حتی چن ساعت ازش دور باش ببین چقد قلبت واسش تن تن میزنه یکم تفریح داشته باشی خوب میشی

عزیزم بنظرم با کامنتایی که خوندم احتمال داره افسردگی داشته باشی ... حتما برو پیش مشاور

خانومی به نظر حال روحی خوبی نداری
اگه برات مقدوره و شرایطشو داری حتما برو پیش مشاور
باهاش صحبت کن مطمئن باش آروم میشی...
شهر غریبی؟
اگر نه بچه رو هفته ای دوسه بار بذار پیش خانواده خودت یا همسرت تنها یا با همسرت برین بیرون بگردین
برین کافه رستوران و....
بخدا دختر منم خیلی نق نقو و لجبازه
همش بهم میچسبه گریه می‌کنه ...
نه میتونم غذا بپزم نه ظرف بشورم نه خونه تمیز کنم
حتی معذرت می‌خوام سرویس بهداشتی هم نمیتونم برم میاد پشت در وامیسته گریه می‌کنه...
وقتی باباشم خونه بازم میاد آشپزخونه به من میچسبه میگه بغلم کن
طفلی همسرم بعضی اوقات ظرفارو میشوره غذا درست می‌کنه....
بچه ای هم هست که خوابه مورچه راه بره بیدار میشه ینی وقتی خوابم هست نمیتونم کاری بکنم....
بخاطرش مسافرت نمیتونیم بریم چون تو ماشین خیلی اذیت می‌کنه و...
دیگه نگم برات...
داره دوسالش میشه ولی هرشب تا ظهر که می‌خوابه سه چهار بار بیدار میشه الکی گریه می‌کنه....
ینی من تو این ۲۱ ماه یه شب خواب راحت نداشتم
تپش قلب گرفتم از استرس اینکه نکنه من بخوابم بیدار شه بدخواب شم...
الانم از ساعت سه از خواب پا میشه گریه می‌کنه دوباره می‌خوابه...
همسرم هم پا به پام بیداره ولی خب تاثیری نداره....
همه اینارو گفتم که بگم واسه خیلی از مامانا این داستانها هست طبیعیه
منم خسته میشم منم عصبی میشم سرش داد میزنم اما همیشه خداروشکر میکنم بخاطرش....
الکی هم خودمو قانع نمیکنم که همه ی بچه ها اینجورین چون دارم میبینم که اینجوری نیستن اما خب قرار نیس همه مثل هم باشن....
میدونم تصورمون از بچه داشتن یچیز دیگه بود ولی باید کنار بیایم

عزیزم خوب بودن یا نبودن اروم بودن و نبودن و عصبی بودن یا نبودن اون طفل معصوم تماااااااما بسته به ارامش و اروم و ریلکس بودن خود شما داره .تنها کسی که رامشش باعث ارامش اعضای خانواده میشه مادره خونست
پس سعی کن اروم باشی و خودتو حفظ کنی تا بچت هم اروم باشه
قدرشو بدون اون امانته دست توی که صاحبش یعنی خدای بالا سر بدجور عصبی میشه اگر ناشکری کنی

اینقده هی ب بچه ات نگو بچه خوبی نیست اخلاق خوبی نداره مگع خودت نزایدیش مادری ها منم بچم بعضی وقتا میزنه پرت میکنه حرصی میشه لجبازی میکنه گاهی الگی کریه میکنه خسته میشم تو شهر غریبم دست تنها ولی هیچ وقت حاظر نیستم حتا تنها بره پاین خوته مادرشوهرم منم عصبی میشم از دستش گاهی میزنم رو دستش ولی خب ما هم ادمیم حق داریم ولی روزی صدبارم قربون صدقه اش میرم اونم هی مامان بیا نخواب بیا مدام میگخ ولی یه اصلا این حس شمازو نداشتم نظرت برگردون نسبت ب بچه ات

حست کاملا طبیعیِ
این حس تقریبا واسه همه مادرا هست ولی ی عده بیشتردارن این حسو برمیگرده ب اینکه تمام مسئولیتش بیشترباخودته وبچه ام‌اگ شیطون باشه ک تمامه کارمادر
من صفرتاصدِ دخترم باخودمه وابستگی شدید داره
چون پدرش دوره وهمیشه نیس
شانسی ک دارم ارومه ولی خب مدام میگ مامان بیابازی مامان گوشی دستت نگیر مامان باخودت حرف نزن🤣

چیزی از روانم نمونده وتاثیر رو داره تو رابطه م باهمسرم میزاره این همه مسئولیت

نه اینطوری که میگی نیست عزیزم
این فقط احساس توئه
دلیلشم قطعا فشار و خستگیه
ما مامانا از وقتی بچه دار شدیم بیشتر انرژی و وقتمون صرف بزرگ کردن بچه هامون داره میگذره و خب همین باعث میشه بعضی وقتا کم بیاریم، خسته بشیم و این مدل حسا بیاد سراغمون
مگه میشه مادری بچشو دوست نداشته باشه؟
من که فکرمیکنم از خستگی اینو میگی

سوال های مرتبط