بعضی وقتا به خودم میگم کاش کارمند نبودم خونه پیش مازیار بودم دو روز تعطیلیم بود این دو روز همه چیز همونی بود که میخواستم صبح بیدار شد صبحانه یه ساعت تی وی بعد نقاشی و کاردستی بعد ناهار بعد باهم خوابیدیم بعدازظهر رفتیم پارک ملی بازی کرد الان اومدیم خونه رفت حموم بعدشم شام به موقع هم خواب این برنامه رویاییمه اما روزایی که سرکارم تا هشت شب سرکارم فرداشم که خونه ام باید کارای عقب افتاده و برنامه هامو اوکی کنم
یعنی من دارم به حق این بچه ظلم میکنم با سرکار رفتنم از یه طرفم وضعیت اقتصادی جامعه فاجعه است نمیشه سرکار نرفت 🤔🤔🤔🤔😞😞😞😞😢😢😢😢

چرا مهد نمیزاری یه تایمی؟

گلم همه میگن نرو اما من میگم اگر شوهرت تو کار خونه همراه برو بچت که جاش امن مهم حضور موثره بعضی مامانهای همیشه تو خونن اما حضورشون یک‌در صد مامان شاغلم نیست
اما مهم همراهی شوهرته هم وقت گذاشتن با بچه هم کار خونه
نگران بچتم نباش بچه از سه سالگی باید بره مهد فقط تونستی مهد هم بزار

منم کارمندم میفهمم چی میگید، اما خودمم مجبورم

دقیقا فکری که من میکنم
امروز باربدو دوباره گذاشتم پیش مامانم اینسری نیم ساعت زیشتر دووم اور ولی وقتی رفتم پیشش چنان بغض کرد و چسبید بهم که گفتم کاش میشد میموندم پیشش
اخرم تصمیم گرفتم هرچقدرم سخت باشه باخودم ببرمش
چون تو بغل هیچ کس جز من خوابش نمیبره بچم
و صبحا عادت داره دوساعت بعد بیداری دوباره بخوابه
این مدت روتین زندگی اونم بهم ریخته جمعه که خونه بودم امروز دلم نمیخواست دوباره برم
وقتی که با خودم میبرم برای اونم سخته چون تمام مدت مجبوره بشینه تو کالسکش.محیط الودس دوستان میگفتن بزار زمین فرش پهن کن
چهار دست و پا میره واقعا نمیشه مجبورم بزارم تو کالسکش بشینه شتید اگه راه میرفت هنوز وضع بهتر میشد نمیدونم
فقط میدونم مجبورم برم

من دوست داشتم کار کنم ولی همسرم اجازه نداد

عزیزم منم خودم کارمند بودم ولی به خاطر همین دلایل و اینکه واقعا به پرستار غریبه نمی‌تونستم اعتماد کنم و از اون ور هم شخص مطمینی از نزدیکانمم نبود که وقت داشته باشه پسرم پیشش بمونه استعفا دادم و کاملا حستون رو درک میکنم اگه شرایطش رو داری و مستاجر نیستی و کارت هم خیلی کار خفن و پردرآمدی نیست فعلا کار نکن تا پسرت بزرگتر بشه بعد مجدد برو سرکار ولی اگه شرایطش رو نداری و باید حتما سرکار بری ، حتما پسرت رو پیش یه شخص خیلی مطمین بذار و روزی یک ساعت هم باهاش وقت با کیفیت بذار تا هم به عنوان مادر براش وقت گذاشته باشی هم بینتون فاصله و دوری نیفته و بهت انس بگیره و مأمن امنش بشی

کارتون چی

من قبل بارداری اولم تو شرکت راهسازی کار میکردم درآمدم عالی شرایطم عالی ۶ سال اونجا بودم باردار که شدم رئیس شرکتمون گفت ۶ ماه مرخصی برو بعد دوباره بیا اونم دوست نداشت منو از دست بده چون دست راستش بودم اما شوهرم کاسب و دوست نداشت تو بارداری برم وقتی بچم به دنیا اومد یکسالش شد رئیس زنگ زد بیا اما شوهرم باز نذاشت گفت این بچه نیاز به محبت داره الان که نگاه میکنم راست میگه شوهرم الان ماه به ماه پول تو جیبی بهم میده اما نه به اندازه شرکت اما خوبه اما اگر شرایط مالی خوب نبود شوهرم مجبور میکردم برم اما خداروشکر روزیمون خدا بهمون هر روز بهتر میده

ناشکری نمیکنم ولی اونجوریم روزا تکراری میشه بازم وقتی سرکارید بعدشم تعطیل هستین تنوع داره زندگیتون

روزایی که سرکاری پسرت پیش کی میمونه؟

این چه کاریه تا۸شب سرکاری

دو روز در هفته تعطیلید عزیزم؟

بازم شکر ایراد نداره